هومن ظریف
در سالگرد برجام، در جام تجربه چه اندوختههایی داریم؟!
نخست وزیر اسبق: ما حاضر نیستیم به خاطر آمریکا با همسایه های خودمان بجنگیم
به گزارش بخش سیاسی سایت خبرمهم، کلنل آمریکایی خیلی صریح و بی پرده گفت: اگر شما نفت تان را به ما ندهید و به ما اجازه دخالت در موضوع نفت را واگذار نکنید، یا مستعمره انگلیس می شوید یا زیر نفوذ کمونیست ها قرار خواهدی گرفت.
من سیدم و سید جوشی، این کلمات کلنل آمریکایی مثل پتک توی سرم خورد. دیدم که عمو سام از راه نرسیده می خواهد برای یک ملت کهنهی با سنت، تعیین تکلیف کند. از جایم برخاستم، روبرویش ایستادم و گفتم: به شما اخطار میکنم که ما یک کشور مستقل هستیم و احتیاج به قیم سیاسی نداریم. آن هم یک قیم سیاسی بی ثبات. واشنگتن کوچک تر از آن است که در مسائل سیاسی ما دخالت کند. شما تجربه تلخی را برای ما به یادگار گذاشتید. ما چهل سال پیش موقعی که شوستر را آوردیم، قصدمان این بود که موجودیت خود را حفظ کنیم. به یک آمریکایی آزادیخواه تکیه کنیم و از دسایس استعمار در امان باشیم. اما شما آمریکایی ها حتی یک لحظه هم در برابر اولتیماتوم روس و انگلیس مقاومت نکردید. شما آمریکایی ها حتی از شوشتر دفاع نکردید. حالا امروز آمده اید از ما نفت می خواهید و توقع دارید که ما به خاطر پول شما، که آن هم فقط بویش را برای ما خرج می کنید، نه خودش را، موقعیت سیاسی مملکت مان را به خطر بیاندازیم؟ ما حاضر نیستیم به خاطر امریکا با همسایه های خودمان بجنگیم. ما برای خاطر شما با روس و انگلیس نمی جنگیم. ممکن است یک روز برای حفظ مصالح و نجات مملکت خودمان با روس و انگلیس بجنگیم اما برای آمریکایی که فقط نقش یک صراف معامله گر را دارد ، موقعیت مملکت را در برابر روس و انگلیس به خطر نمی اندازیم.
شما در حال حاضر روزانه هزارها هزار تن گندم و آذوقه از طریق راه آهن ما به روسیه می فرستید. اگر ایرانی را دوست دارید، فقط روزی پانصد تن گندم به گرسنه ها و تیفوس زدههای مملکت ما کمک کنید. شما ایران را نمی خواهید. ایرانی را نمیخواهید. نفت میخواهید. یک پایگاه میخواهید و بازاری میخواهید که در آن دلارهایتان را تنزیل بدهید.
من با اینکه فرانسه و انگلیسی می دانستم ولی در ملاقات های رسمی با مقامات خارجی به توسط مترجم حرف می زدم. برای انکه معتقدم ما هنوز آن درجه اطلاع و استعداد ذهنی نداریم که برای سوالاتی که نمی دانیم جواب حاضر داشته باشیم. مبالغه نباشد من معتقدم وزیر خارجه ایران باید کر هم باشد! زبان خارجی هم نداند. کر باشد برای اینکه هی طول بدهد شنیدن خودش را! و زبان خارجی ممکن است بداند ولی حرف نزند، مترجم ترجمه بکند او بشنود و مجال تفکر پیدا کند وقتی او می گوید یک مرتبه می شنود وقتی هم که مترجم می گوید آن هم یک مرتبه می شنود و خودش را در این اثنا آماده به جواب کند.»
عبارات فوق دو فراز سخنان سید ضیاءالدین طباطبایی مشهور به رئیس کابینه سیاه (چون ضیا به معنای نور بود کابینه وی را به طعنه سیاه عنوان می کردند!) است.
در آموزه های تاریخی و کرونولوژی دستاوردهای تاریخی یک ملت، بهره گیری از تجارب و عملکرد مسئولان گذشته یک جامعه، نه تنها مضر نیست بلکه حتی سفارش شده بزرگان علم و فلسفه و دین است. بنابراین صرف نظر از شهرت سید ضیا، تجربه دیپلماسی او در مقطع همیشه قابل تکرار تاریخ، برای لحظات سفر همزمان پوتین و بایدن به مناطق قلمرو عاطفی و سیاسی و فرهنگی ایران، در روزهای پیش رو، حیاتی است.
همسایه همیشگی ما عربستان و کشورهای (به ظاهر) تازه استقلال یافته شوروی هستند و در کل خاورمیانه و بخشی از شمال آسیا و به عبارت سوق الجیشی از نظر کریدورهای اقتصادی اوکراین و شبه قاره هند و به پیرو آن اروپا و جهان، چشم به سرانجام برجام دوخته اند و در این میان، همسایگان همانند گذشته برای فرزندان این آب وخاک حکم میزبان دارند و کشورهای استعماری حکم میهمان. همانگونه که کشورهای استعمارگر پرتغال و بلژیک چند صباحی میزبان انگلی سفره پر برکت ملی و منطقه ای ما بودند.
در نتیجه چگونگی مواجهه سکاندار دیپلماسی کشور، با دیگران و بیگانگان میهمان، باید بیش از پیش دقیق و کاربردی باشد، چون مردم، آن هم مردم خونگرم و پر توان و مظلوم ایران، شاهد به انجام رسیدن برجام که نه، چند دهه کشمکش سیاسی و اقتصادی بین ایران و کشورهای متفقین و از طرفی چین و روسیه و کشورهای عربی هستند.
سکاندار دیپلماسی، صرف نظر اعتقادات نژادی و مذهبی باید بداند که به فرمودهبرجام بزرگان، تجربه را تجربه کردن خطاست و رهیافت سیاسی چند هفته آینده، با درک همزمانی و در زمانی مقاطع تاریخی معاصر صورت می پذیرد و اگر به حکم برچسب های سیاسی رجال گذشته، با نگاه تقدس مآبانه به فصول تاریخی پیش، نگاه کند، قطعا خود را از درک تجارب اسلاف، محروم کرده است. نفس دستاوردهای گذشتگان، با علم بر اینکه هر انسانی اشتباهاتی و مقاصد و مکایدی دارد، در نظر دوست و دشمن، به معنای نفی تمدن باستانی و معاصر است و حرمت امامزاده،به متولی است.
و در این میان، کسی که از یک سوراخ، چند بار گزیده شود، نه مسئولان، بلکه، مردم و ایران هستند که در هر دوره ای، ایران سود یا زیان می برد نه فرد، گروه، حاکمیت یا جناح. و خواه ناخواه، فرصت ها و زمان زمامداری سکانداران سیاسی هم، به فرموده بزرگان علم تاریخ و سیاست و دین و فلسفه، سپری خواهد شد و بر این اساس، سکاندار کشتی، برای اینکه همچنان سوار بر کشتی بماند و به دلیل منطقی حفظ جان خود، نباید به حکم عدم رغبت به رنگ و ترکیب بادبان های تاریخ، خود را از باد موافق تجربه گذشتگان محروم سازد.
آنچه در جمع بندی آخرین مذاکره ایران و اروپا و امریکا، در کشور همسایه می توان نتیجه گرفت این است که آمریکا عاشق چشم و ابروی ایرانیان نیست. از فرار نخبگان همه کشورها، به حکم ساختار چندگانه اجتماعی اش سود برده و بر این اساس، با تنگی معیشت مستمر و مزمن ایرانیان، فرزندان نخبه و با استعداد ما را شکار می کند، تشنه نفت یا خون کشور و تسلط بر ژئوپلتیک منطقه است و همسایگان ما را ترغیب می کند که به ما اعتماد نداشته باشند تا دلال هایشان سلاح بفروشند و تهیه کنندگان سینمایشان فیلم های عوام فریب ملودرام بسازند. در گردونه سختی قرار گرفته ایم که سرگیجه، ساده ترین بیماری بالینی اوست.
و از همه مهمتر، در اوج توانمندی نسبی ما، مشغول رجز خوانی است و با فرض اینکه سلاح را پایین بگذاریم، سرنوشتی معلوم در برابر ماست که مایل نیستم مصادیق و نمونه های آن در کشورهای دیگر را بیان کنم و ارجاع دهم.
تعظیم و تکریم جایگاه فرهنگ کهن و ملی ایران از داخل و احترام به همسایگان محاط کشور و مذاکره همزمان با خارج، از بدیهیاتی است که هر انسان منطقی آن را به خوبی درک می کند و به آن اعتقاد دارد.
نفی نظرات گذشتگان در تپه ماهورهای تاریخ باستان و معاصر هم چنین است. مگر می توان به حکم سلیقه یا با به بهانه یک کک، قالیچه دستبافتی را سوزاند؟!
باز هم خالی از لطف نیست تکرار این تعبیر که آنچه می ماند ثمره دیپلماسی سکان داران سیاست امروز است و میزبانان خارجی ها، ما هستیم و مردم همسایه این مرز پرگهر.
شاقول دیپلماسی البته منافع ملی است، اما آجرهای چینش و تراز دیوار اعتماد و بی اعتمادی و پرچین شیشه ای و کم ارتفاع گفتگو در دست بنایان ساختمان دیپلماسی کشور است. عاقلانه نمی نماید که معمار این ساختمان، به نقشه راهی که دیپلماسی گذشتگان ما، به یادگار گذاشته است بی تفاوت باشد و به خاطر شخصیت سیاسی گوینده، در برابر گفته ها ناشنوا باشد!
تلاش برای بازتولید توافقی چون برجام، اگر با شناخت نقاط تیره و روشن دیپلماسی سیاست کشور از جنگ جهانی دوم به این طرف باشد، نه با آمد و شد بایدن تکان می خورد و نه با گام های پوتین به لرزه می افتد.
برجام، در بدترین نگاه بدبینانه هم، یک سراب گفتگوست که می توان به حکم ارزشمندی گفتگو، به روزنه اش دل بست اما برجام مسیر است نه هدف. چون اصولا، وقتی گفتگویی صورت نگیرد فرجام برجام، خشت بر آب است.
کوتاه سخن اینکه مهم این است، با پرهیز از پیش داوری تاریخی به سخنان تجارب گذشته و سخنان مغرضانه افراد آن سوی میز، ابتدا گوش دهیم و سپس سخن بگوییم. در هفته های آتی، سخن، به مثابه قول و قراری است در برابر چشم های و گوش های ایرانیان و جهانیان خسته از عرض اندام نحیف برجام!