این موضوع البته برای ایران بی هزینه نبوده است: تحریمهای گستردهای که اقتصاد ایران را زمین گیر کرده اند، عموماً از سوی غربیها به پرونده هستهای ایران ارتباط داده میشوند، اما حالا همه میدانند که موضوع فقط بر سر پرونده هستهای نیست و بحث فعالیتهای منطقهای و موشکی هم در میان است. همین تحریم ها، اما اقتصاد ایران را آن قدر کوچک کرده اند که از کشورهایی مانند پاکستان هم عقب افتاده است.
تاریخ ورق میخورد
با این همه، همه شواهد و قرائن حاکی از آن هستند که یک دوره تاریخی به پایان رسیده و دوره تازهای شروع شده است. برخی تحلیل گران ژئوپولتیک در اندیشکدههای غربی میگویند که چین، واسط میان ایران و عربستان (که هر دو شرکای بزرگی برای «اژدهای زرد» در منطقه غرب آسیا هستند) شده تا روابط شان بهبود یابد.
همزمان، آمریکا با سرعتی غیرقابل باور، از غرب آسیا (خاورمیانه) خارج شده و واضح است که باید منتظر یک آرایش جدید میان منافع قدرتها در منطقه بود. ظهور طالبان و دیدار وزیر امور خارجه امارات با «بشار اسد» (پس از نزدیک به یک دهه) و موارد متعدد دیگر، نشانههایی از همین تغییر آرایش هستند.
ایران، اما مدتی است که یک برنامه بزرگ و جدید را هم در دستور کار قرار داده که میتواند در آینده، بسیار تعیین کننده از کار در بیاید: «ایران به دنبال احداث جادهای است که تهران را از طریق خاک عراق و سوریه، به بندر بیروت در دریای مدیرانه متصل میکند.» این، نه یک پیش بینی است، نه یک خبرِ پشت پرده و نه یک حدس، بلکه اکنون، به صراحت به عنوان یک برنامه اعلام شده و حتی در مورد آن برنامه ریزی شده است. نام این طرح، «بزرگراه مقاومت» است.
نسخه اندیشکده اصول گرا برای سیاست خارجی ایران
اما ماجرا از کجا شروع شده است؟ آنچنان که میتوان سر نخِ موضوع را از لابهلای گزارش ها، توصیه نامههای سیاسی و حتی خبرهای رسانههای خارجی دنبال کرد، ایران چند سالی هست که به دنبال ایجاد یک مسیر ترانزیتی در امتداد خاک ایران-عراق-سوریه-لبنان است و این موضوع، پس از شکست داعش سرعت گرفته است.
در سایت دفتر مطالعات دیپلماسی اقتصادی دانشگاه امام صادق (ع)، اندیشکدهای نزدیک به جناح تندرو اصول گرایان و دانشگاهی که حالا نمایندگانی متعدد در دولت ابراهیم رئیسی دارد، این طور میخوانیم: «ابتکار «بزرگراه مقاومت» ایدهای است که میتواند حمل و نقل بین کشورهای مقاومت را تسهیل کند، این بزرگراه از تهران شروع میشود و با گذر از بغداد در عراق و دمشق در سوریه، از بیروت و لاذقیه به دریای مدیترانه متصل میشود.»
در ادامه این متن آمده است: «البته تاکنون این مسیر بهطور دقیق جانمایی نشده است و ابهاماتی در آن وجود دارد. مهمترین مشکل این بزرگراه در مرز عراق و سوریه است، یعنی جایی که انتخاب گذرگاه مرزی، اهمیت بالایی دارد. در طول مرز ۶۰۰کیلومتری بین این دو کشور، سه گذرگاه برای عبور از عراق و رسیدن به سوریه وجود دارد؛ ربیعه، البوکمال و التنف.»
در بخش دیگری از مقاله دانشگاه امام صادق آمده است: «در بُعد ژئواستراتژیک بین المللی، ازسرگیری ارتباطات زمینی میان کشورهای «محور مقاومت» امکان پیوستن آنها به ابتکار «یک کمربند-یک جاده» را نیز فراهم میآورد که این امر به معنای جذب سرمایهگذاریهای چین و رسیدن تجارت شرق آسیا به سمت دریای مدیترانه و بهدنبال آن اروپا و آفریقا است. همچنین ایجاد یک منطقه همکاری اقتصادی که از دریای مدیترانه بهسمت آسیای مرکزی تا مرزهای ایران و افغانستان کشیده میشود، به کشورهای این منطقه قابلیتهای بسیار خوبی در زمینه تکامل و توسعه و پیشرفت میبخشد.»
دست ایران باز میشود یا بسته؟
اما برای اینکه بدانیم اهمیت ژئوپولتیک و ژئواستراتژیک این مسیر برای ایران چقدر زیاد است، کافی است نگاهی به نقشه جغرافیایی منطقه بیندازیم. ایجاد یک مسیر ترانزیتی از خاک ایران به بندر بیروت، بدان معنا است اگر شرایط مناسب باشد، ایران میتواند کالاهای خود را با کمترین هزینه (و بدون عبور از تنگه «باب المندب» و «کانال سوئز») به دریای مدیترانه برساند.
«تنگه باب المندب» به دزدیهای دریایی توسط شورشیان سومالیایی معروف است و مصر هم که کنترل «کانال سوئز» را بر عهده دارد، بابت عبور تمامی کشتیهای تجاری، حق ترانزیت دریافت میکند. به این ترتیب، ایجاد این مسیرِ جدید میتواند نه فقط برای محصولات صادراتی ایران (در صورت رفع تحریمه ا) که حتی برای محصولات صادراتی کشورهایی همچون هند و پاکستان (با مجموع جمعیت حدود ۱.۷ میلیارد نفر) به شدت درآمدزا باشد.
جدای از این ها، عراق (با جمعیت ۴۰ میلیون نفری)، سوریه (با جمعیت ۱۷ میلیون نفری، با احتساب آمار آوارگان جنگی) و لبنان (با جمعیت ۷ میلیون نفری)، یک بازار ۶۴ میلیون نفری در اختیار ایران قرار خواهد داد. این در حالی است که برخی خبرگزاریهای خارجی، معتقدند یکی از دلایل ایران برای اجرای این طرح، تحت فشار قرار دادن اسرائیل است.
موقعیت جغرافیایی ایران در نقشه جهان، یکی از خاص ترینها است: ایران در منطقهای واقع شده که میتوان آن را (البته با تساهل) نقطه اتصال سه قاره آسیا، اروپا و آفریقا در نظر گرفت. نکته مهمتر اینکه ایران، یکی از قدرتهای منطقهای در این ناحیه است و چند دهه تلاش ایران برای نفوذ در کشورهای منطقه هم ظاهرا دست کم تا حدی موفق از آب در آمده است، البته به قیمت آسیبی غیرقابل جبران به اقتصاد ملی ایران.
با این همه، این بازیِ جدید، صرفاً اقتصادی نیست و نخواهد بود. رقابت میان ایران، اسرائیل و ترکیه که حالا تعیین کننده آینده ژئوپولتیک در غرب آسیا خواهد بود، احتمالاً عناصری سیاسی-دیپلماتیک و حتی نظامی هم خواهد داشت. باید دید کدام کشورها، با تشکیل کدام ائتلافها و با کدام پشتوانه ها، برنده این بازیِ جدید خواهند بود. /فرارو