بهعنوان دیپلماتی که سالها با شهید سلیمانی مراوده داشتید و ایشان را از نزدیک میشناختید، جایگاه جمهوری اسلامی در منطقه قبل و بعد از ورود سردار سلیمانی به نیروی قدس تا چه حد تغییر کرده است؟
نیروی قدس سپاه پاسداران قبل از سردار سلیمانی با زمانی که ایشان فرمانده این نیرو شد، تفاوت کیفی و اساسی در چگونگی اجرای مأموریت محوله کرد. در یک کلام ایشان مأموریت تأمین حداکثری امنیت ملی کشور و امنیت منطقه را برعهده گرفت.
سردار سلیمانی با توجه به تجربهی دوران دفاع مقدس و تجربهی مبارزهی با اشرار در شرق کشور، توانست در سالهای تحولات مهم اشغال افغانستان و عراق از سوی آمریکاییها، پروندهی نحوهی مقابله با نیروی مدعی ابرقدرتی مثل آمریکا در حوزهی اشغالگری افغانستان و عراق را با موفقیت مدیریت کند؛ درحالیکه همزمان پروندهی حوزهی فلسطین و مقاومت در غرب آسیا وجود داشت. در سال ۲۰۰۶ در جنگ سیوسهروزه هم، ما شاهد اوج اقدامات برونمرزی این سربازِ بزرگِ بدونِ مرز در فلسطین و لبنان بودیم.
کمتر از یک دههی اخیر هم بحث مبارزهی با تروریست در سوریه و عراق مطرح شد. در کنار مبارزه با اشغالگری آمریکا و مبارزه با تجاوزات رژیم صهیونیستی، پروندهی جدیدی تحت عنوان مبارزه با تروریسم تکفیری داعش در سوریه، عراق و بخشهایی از لبنان باز شد. در تمام این پروندهها ما شاهد تأثیرات پیرامونی یا مستقیم این عوامل بر امنیت ملی کشور و مرزهای سرزمینیمان بودیم. بنابراین، سردار سلیمانی باید پروندههای متنوعی را مدیریت میکرد. از ویژگیهای بارز ایشان هزینهنکردن از مردم بود. ایشان هیچگاه از مردم هزینه نمیکرد، بلکه با تمام توان برای مردم حرکت میکرد.
در مذاکرات دیپلماسی و در حوزهی مذاکرات دیپلماتیک بارها شاهد بودم که وقتی قرار بود کشور وارد پروسهی مذاکراتی شود، حتماً، برای سردار سلیمانی مهم بود که چه کمکی میتواند در آن موضوع انجام دهد تا دیپلماتهای ما با دست پُر به مذاکره بروند. بهعنوان مثال، در سال ۱۳۸۶ به درخواست و پافشاری دوستان ما در عراق قرار بر این شد که ایران، آمریکا و عراق در بغداد مذاکره کنند. برای سردار سلیمانی خیلی مهم بود که طرف ایرانی و طرف عراقی که در این مذاکره با آمریکا میخواهند برای تغییر وضعیت و تأمین امنیت عراق و به طبع آن امنیت منطقه گفتوگو کنند، دست مذاکرهکنندگان ایرانی و عراقی پُر باشد تا بتوانند در مقابل آمریکاییها در کنار منطق و استدلالهای قوی مذاکراتی با دست پُر و با عقبهی میدانی قوی حضور پیدا کنند. این نکتهای بود که سردار سلیمانی همیشه به آن توجه داشت. به نظرم سردار سلیمانی در مقاطع مختلف برای ما دیپلماتها در عرصهی دیپلماسی، فرصتهای طلایی فراهم کرد.
همانطور که مطلع هستید، این روزها دربارهی «میدان» و «دیپلماسی» صحبتهای زیادی میشود. عدهای بر این باورند که دیپلماسی هزینهی میدان شده است و میدان آوردهای برای تقویت دیپلماسی ما نداشته است و چه بسا باعث تضعیف آن شده است. در اینباره نقش سردار سلیمانی و اقدامات میدانی ایشان برای تقویت دیپلماسی چگونه بود؟
حتماً، آقای دکتر ظریف هم تأیید میکنند که در مذاکرات منتهی به برجام، جان کری همیشه و پیدرپی از سریع عبورکردن از مسئلهی هستهای و رسیدن به مسئلهی منطقه سخن میگفت. در واقع جان کری منطقه را مهمتر از پروندهی هستهای ایران میخواند. همهی همکاران من در وزارت امور خارجه در مذاکرات برجام این را تأیید میکنند که اگر ما عقبهی قوی از دستاوردهای دفاعی، هستهای، موشکی، فناوری و های تک در اختیار نداشتیم، اصلاً طرف آمریکایی و طرفهای غربی حسابی برای ما در مذاکرات باز نمیکردند. کمااینکه برای خیلی از کشورهایی که الآن جمعیت و مساحت جغرافیایی بیشتری نسبت به ما دارند، امّا عقبه، میدان و دست پُر ندارند، اهمیتی قائل نیستند. آمریکاییها فقط منافع یکطرفهی خودشان را در آن چهارچوب پیش میبرند.
به واقع بدون عقبهی میدانی، مذاکرات برجام نمیتوانست شکل بگیرد. بدون داشتن دستاورد در حوزهی هستهای، ۱+۵ حاضر نمیشد در مقابل ما بنشیند و به یک توافق برسد. ما داشتهی ارزشمندی در اختیارمان بود که آنها حاضر به مذاکره شدند. ما عقبهی قویای در منطقه داشتیم و در هر مرحلهای از مذاکرات شاهد این بودیم که طرف مقابل نقش ایران را نقشی بیبدیل و بینظیری در منطقه میداند. این دستاوردها از یکسو با مدیریت و رهبری داهیانهی رهبر انقلاب و از سوی دیگر با جانفشانی شهدای ایران و مقاومت حاصل شد. همچنین با نقش ویژهای که سربازانِ بدونِ مرز و شخص سردار سلیمانی در این سالها ایفا کردند، میدانی قوی و پُرکنندهی دستهای مذاکرهکنندگان ایرانی در مذاکرات دیپلماتیک را فراهم کرد و در اختیار مذاکرهکنندگان در مقاطع مختلف گذاشت.
من نمیخواهم بگویم که این دستاوردها فقط پشتوانهی قوی برای آقای دکتر ظریف بود، بلکه این دستاوردها برای آقایان دکتر لاریجانی، دکتر جلیلی و حتی دکتر روحانی -در زمانی دبیر شورایعالی امنیت ملی بود- هم بود. در همهی مقاطع در مذاکرات هستهای، دستاوردهای میدانی پشتوانهی دیپلماسی بود. لذا، اگر بگوییم که دیپلماسی هزینهی میدان شد و میدان هزینهی دیپلماسی نشد، شاید قدری این حرف ما از انصاف و واقعیات فاصله گرفته باشد.
یکی از ویژگیهای شهید سلیمانی، مدیریت اقناعکننده در حل مسائل منطقه بود که نمونهی بارز آن را در قانع کردن روسیه برای ورود به مسئله سوریه دیدیم که باعث بهت و حیرت عدهای شد. البته این روزها عدهای سعی دارند که این کار بزرگ سردار سلیمانی را به حاشیه ببرند و اینچنین وانمود کنند که ایشان نقشی در این قضیه نداشته است و روسیه قبلاً تصمیمش برای واردشدن به سوریه را گرفته بود. میخواهیم یکبار دیگر واقعیت ماجرا را از زبان شما بشنویم که سردار سلیمانی چگونه با قدرت اقناع خود توانست روسیه را وارد مسئله سوریه کند؟
یکی از ویژگیهای برجستهی سردار سلیمانی در کنار مهارتهای نظامی، نگاه راهبردی و استراتژیستبودن در منطقه و در سطح جهانی این بود که ایشان مذاکرهکنندهی قویای بود. در واقع یکی از ابعاد نبوغ سردار سلیمانی در عرصهی دیپلماسی توان بالای مذاکراتیاش بود؛ توان مذاکراتی که مبتنی بر اغناء طرف مقابل بود. اخیراً، جناب آقای سیدحسن نصراللّه، دبیرکل محترم حزباللّه لبنان هم تشریح کردند -بهعنوان کسی که مذاکرهی سردار سلیمانی و آقای پوتین را از زبان سردار سلیمانی شنیده بود- که در ملاقاتِ تقریباً دوساعته که مقامات سیاسی، امنیتی و نظامی آقای پوتین را همراهی میکردند، سردار سلیمانی چگونه وضعیت ژئواستراتژیک و ژئوپلیتیک سوریه و منطقه و وضعیت داعش و نیروهای نظامی پشتیبانیکنندهی داعش از کشورهای منطقه و فرامنطقهای را برای او تشریح و تبیین میکند که در نتیجه حرف و تصمیم نهایی در این ملاقات شکل میگیرد. خب آقای پوتین هم رئیسجمهور باهوش و باذکاوتی است و بهخوبی شرایط را درک میکرد و در نهایت تصمیم میگیرد که -در ادامهی کار قوی و بزرگی که رهبری، مردم و نیروهای نظامی سوریه و حزباللّه لبنان در این کشور دارند انجام میدهند- در کنار حضور مستشاری قوی ایران، نیروی هوایی روسیه هم برای امنیت روسیه و کشورهای پیرامونیاش و هم برای حضور روسیه در تحولات متغیر آیندهی منطقه وارد شود و در تحولات و معادلات شکلگرفتهی سوریه نقشآفرینی کند.
لذا، واردکردن کشوری همچون روسیه در عرصهی تحولات سوریه، کار بسیار پیچیدهای بود. این پیچیدگیها را همکاران من در وزارت امور خارجه، در دستگاه دیپلماسی، در بخشهای امنیتی کشور و در شورایعالی امنیت ملی میدانند؛ امّا حقیقتاً نقش سردار سلیمانی در این موضوع، نقشی بیبدیل و قابل تحسین است.
اقدامات میدانی شهید سلیمانی در راستای چه هدفی بود؟ ارمغان اقدامات میدانی ایشان برای ما چه بود؟
آن مسئلهای که همیشه دغدغهی اصلی سردار سلیمانی بود، همان دغدغهی اصلی رهبر انقلاب بود که در قدمهای ما باید تأمین حداکثری امنیت ملی و منافع ملی کشورمان دیده شود. امنیت امروز یک مقولهی بههمپیوسته است؛ یعنی ما نمیتوانیم امنیت عراق و سوریه را جدای از امنیت ایران و دیگر کشورهای منطقه ببینیم. یک زمانی در اکثر شهرهای ما حتی تهران در کوچهها خانهها یک یا دو طبقه بود؛ یعنی اگر خانهای آتش میگرفت، آتش به تمام خانههای آن کوچه نفوذ نمیکرد. ممکن بود چندتا از خانههای اطراف آن تحتتأثیر آتشسوزی قرار بگیرد، ولی امنیت کوچه در مقابل آتش حفظ میشد؛ امّا الآن مفهوم امنیت تغییر کرده است، همانطوری که مفهوم خانه و محل سکونت تغییر کرده است. الآن تهران و بسیاری از شهرها بهسمت پدیدهی برجنشینی رفتهاند. وقتی در طبقهی بیستم یک برج چهل طبقه آتشسوزی رخ دهد، دیگر ساکنان باید بهسرعت برج را تخلیه کنند؛ چون هر لحظه ممکن است سازه مقاومتش را از دست بدهد و فرو بریزد. به همین شکل، امنیت در سطح منطقه و جهان هم بههمپیوسته شده است. سردار سلیمانی نمیتوانست امنیت حداکثری کشور را در پشت مرزهای ایران تأمین کند. نیروهای مسلح ما نمیتوانند امنیت حداکثری را صرفاً در پشت مرزهای کشور تأمین کنند. باید افق بلند امنیت، تأمین امنیت و پیچیدگیهای امنیتی را دید و برایش برنامهریزی کرد.
امروز جمهوری اسلامی ایران با افتخار میتواند از کاری که سردار سلیمانی و همکارانشان انجام دادند، از کاری که مقاومت در منطقه انجام داد، از کاری که نیروهای مسلح و مردمی عراق، سوریه، لبنان و فلسطین انجام دادند، بگوید. بهجای اینکه رژیم صهیونیستی پشت مرزهای ایران باشد، امروز متحدین جمهوری اسلامی ایران پشت دیوارهای بتنی سرزمینهای اشغالی هستند و آن را محاصره کردهاند؛ محاصرهی صهیونیستهایی که خواب از نیل تا فرات را میدیدند. امروز نگاه سردار سلیمانی، نگاه راهبردی نظام، دستورات رهبر انقلاب و تصمیمات بهموقعی که در سطوح عالی در کشور گرفته شد، ارمغانی برای ما پدید آورد که آمریکاییها پس از سالها اشغالگری چارهای جز این ندارند که افغانستان را ترک کنند. شکی نیست که در عراق هم در آیندهای نزدیک هیچ گزینهای جز خارجشدن ندارند. امروز جمهوری اسلامی در عرصهی مبارزه با تروریسم، در عرصهی مبارزه با اشغالگری، در عرصهی مبارزه با صهیونیسم با استفاده از ابزارهای متنوع میدانی و ظرفیت دیپلماسی حرف نهایی برای مطرحکردن دارد.
داشتن میدانِ قوی در مذاکرات چه تأثیری دارد؟ عدهای بر این باورند که دیپلماسی نهتنها در مذاکرات، بلکه در میدان هم حرف اوّل را میزند و باید با دیپلماسی اقدام کرد. آیا بدون داشتن میدانِ قوی هم میشود مذاکره کرد؟
الآن دشمن در عرصههای اقتصادی فشارهای زیادی دارد به جمهوری اسلامی ایران وارد میکند. من خودم یک فرد دولتی هستم. به نظر من در شرایطی که نظامیان کشور توانستند در عرصهی امنیت و مبارزه با تروریسم و صهیونیسم و اشغالگری بالاترین افتخارات را برای کشور بیافرینند، ولی ما دولتیها در دولتهای مختلف نتوانستیم امنیت اقتصادی بالا و اقتصاد قوی برای مردم کشورمان به ارمغان بیاوریم. این بزرگترین اشکال ما دولتیهاست، مایی که توسط مردم انتخاب شدیم! در دولتهای مختلف شعارهای زیادی داده شد، امّا شرایط اقتصادی که امروز با آن مواجه هستیم، ناشی از عملکرد بد ما دولتیهاست.
کسانی همچون سردار سلیمانی در پشتیبانی از ما دیپلماتها در مذاکرات هستهای، منطقهای و دوجانبهای آنقدر دستمان را پُر کردند که من بهعنوان دیپلمات جمهوری اسلامی ایران باافتخار میتوانم بگویم امروز در عرصهی بینالمللی دیپلمات ایرانی محل رجوع همهی طرفهاست. دیپلماتهای آمریکایی بهدنبال فرصتی هستند که با دیپلمات ایرانی احوالپرسی کنند و سیگنال ردوبدل کنند، درحالیکه بسیاری از دیپلماتهای کشورهای بزرگ در آن مجامع اصلاً دیده نمیشوند. امروز توییتی که وزیر خارجهی جمهوری اسلامی ایران منتشر میکند، در تمام دنیا ظرف چند دقیقه مورد توجه قرار میگیرد. این بهدلیل آن میدان است، همان میدان که ظرفیت دست پُر و برتر را برای مذاکرهکننده فراهم کرده است. در همین مذاکرات اخیر وین همزمانی که گفتوگوها با لبخند، با پیامهای خوب و با ایجاد امید از سوی آمریکاییها دارد پیش میرود و طرفهای مذاکرهکننده ترامپ، پمپئو و تیمش را تقبیح میکنند و سعی دارند که سطحی از اعتماد را ایجاد کنند، در بخشی از تأسیسات هستهای ما خرابکاری میکنند و بخشی از سانتریفیوژهای ما را از کار میاندازند؛ چرا؟ برای اینکه میدان ضعیف شود و دست مذاکرهکنندهی ما در وین خالی بماند. آنها رابطهی میدان و دیپلماسی را خیلی خوب درک میکنند.
در پایان اگر نکتهای باقیمانده که لازم است، بفرمایید.
معتقدم آنچه را که سردار سلیمانی انجام میداد، تلفیقی از اقدامات میدانی، اقدامات دیپلماتیک و مذاکراتی، اقدامات فرهنگی و اقدامات رسانهای بود؛ حتی سردار سلیمانی توجه ویژهای به کاهش فشار تحریمها داشت که چگونه از ظرفیتها و دستاوردهایی که در اختیارش هست برای کمک به معیشت مردم استفاده کند. سردار سلیمانی در مأموریت نیروی قدس سپاه پاسداران خودش هیچ وظیفهای نداشت که در سیل وحشتناک و ویرانگری که در استان خوزستان رخ داد بخواهد با تمام توان وارد استان خوزستان شود و در کنار سایر امدادگران و جهادگران حضور پیدا کند. سردار سلیمانی برای رفاه مردم تمام ظرفیتها و امکاناتش را برای مراسم اربعین بسیج میکرد و در اختیار دولت و سایر بخشهای نظام قرار میداد. پس، اقدامات سردار سلیمانی هزینهکردن از جیب مردم نبود، بلکه اقدامات سردار سلیمانی هزینهکردن برای مردم و برای حمایت از مردم و تقویت دیپلماتها در مذاکرات برای دست پُر بیرونآمدن از مذاکرات بود. معتقدم میدان در عرصهی توان هستهای، توان دفاعی، توان موشکی، توان علمی و فناوری و انشااللّه توان اقتصاد قوی پشتوانههای محکمی برای عرصهی دیپلماسی است.
عدهای مخصوصاً نسل جوان و دانشگاهی با نگرانی از من میپرسند امروز که سردار سلیمانی در کنار ما نیست، آیا آنچه که سردار سلیمانی داشت از دست دادهایم!؟ مایلم با صدای بلند بگویم که یکی از ویژگیهای سردار سلیمانی این بود که نگاهش به آینده محدود به برنامهی سهماهه، ششماهه، یکساله و پنجساله نبود. برنامههای ایشان دهساله، بیستساله و پنجاهساله بود. ایشان بهگونهای عمل کرد که سربازان بدونِ مرز و دوستدارانش پس از او شاهد خواهند بود که ایشان دستاوردهایی در منطقه و جمهوری اسلامی نهادینه کرد که نظام و مردم و متحدین جمهوری اسلامی ایران را برای دههها بیمه کرده است. این نیز یکی از افتخارات بزرگ برای ما دیپلماتها در عرصهی مذاکراتی تا دهههای آینده خواهد بود.