به گزارش بخش سیاسی سایت خبرمهم، احسان انصاری: محمد توسلی، سومین دبیرکل نهضت آزادی ایران و اولین شهردار تهران پس از انقلاب ۱۳۵۷ است. او پیش از انتخاب بهعنوان دبیرکل نهضت آزادی ایران، سالها رئیس دفتر سیاسی و عضو شورای مرکزی این حزب بود. وی در سال ۱۳۳۵ وارد دانشکده فنی دانشگاه تهران شد و از اعضای فعال انجمن اسلامی دانشجویان بود. قبل از پیروزی انقلاب، مسئول تبلیغات ستادهای راهپیمایی و ستاد استقبال از امام بود و با روی کار آمدن دولت موقت به عنوان شهردار تهران برگزیده شد. در شرایطی که کشور در آستانه انتخابات ریاستجمهوری قرار گرفته «آرمان ملی» برای تحلیل و بررسی مهمترین چالش ها و فرصتهای پیشروی انتخابات با محمد توسلی گفتوگو کرده است. نخستین شهردار تهران پس از انقلاب در این زمینه معتقد است: «جمعی از اصلاحطلبان به ویژه کسانی که با نهادهای قدرت به نحوی وابستگی دارند بهطور طبیعی هنوز تصور میکنند که با همان نگاه اصلاحات قدرتمحور و پذیرش دیدگاه و نظریه اسلام فقاهتی میتوانند در ساحت قدرت برای اصلاح وضعیت موجود و پاسخ به مطالبات مشترک مردم یعنی «آزادی و حاکمیت مردم» نقشی ایفا کنند! اما بسیاری به ویژه نسل جوان اصلاحطلبان با توجه به واقعیتهای موجود به تدریج تمایل به نگاه اصلاحات تاریخی جامعهمحور و تقویت نهادهای مدنی و سایر الزامات آن پیدا کردهاند». در ادامه ماحصل این گفتوگو را میخوانید. مهمترین مولفهها و چالشهای موجود کشور در آستانه انتخابات ریاستجمهوری را در چه مواردی میدانید؟
مهمترین چالشهای آشکار امروز جامعه ایران بحران اقتصادی و شکاف طبقاتی و همچنین تحریمهای ظالمانه آمریکا و اپیدمی کوویید ۱۹ است. بحران معیشتی مردم آنچنان برجسته شده که بر اساس گزارشهای رسمی بیش از ۶۰ درصد جامعه در شرایط زیرخط فقر قرار دارند. اما جز بحران کرونا، که پدیده جهانی است، ریشه واقعی چالشهای موجود را باید در ساختار مدیریت کشور و ناکارآمدی آن مورد بررسی قرار داد.
انتخابات ریاستجمهوری آینده از یک طرف به وضعیت معیشتی مردم و از سوی دیگر به معادلات بینالمللی گره خورده است. نقش این دو مولفه را در سرنوشت نهایی انتخابات چگونه ارزیابی میکنید؟
ریشه چالشهای موجود از جمله بحران معیشتی و روابط بینالملل مشکلات ساختاری در مدیریت کشور است. به همین علت روند تحولات چهار دهه پس از انقلاب، به ویژه نحوه واکنشهای مردم از جمله در انتخابات مختلف گذشته نشان میدهند به تدریج با رشد و آگاهی مردم از ریشه این مشکلات ساختاری، حضور حدود ۹۸ درصدی مردم در رفراندوم ۱۲ فروردین سال ۵۸ به تدریج و نهایتا در انتخابات مجلس یازدهم دراسفند ۹۸ به حدود ۴۰ درصد کاهش پیدا کرده و در کلانشهرها از جمله تهران فقط حدود ۱۸ درصد مردم رای دادهاند که ۸ درصد آن باطله و اعتراضی بوده است. با توجه به چنین روندی اگر مشکل ساختاری مدیریت کشور حل نشود سرنوشت نهایی انتخابات ۱۴۰۰ نیز ادامه همین روند خواهد بود. تنها راهکار جلوگیری از تشدید این بحرانها، بازگشت به مردم، قبول مطالبات تاریخی و مشترک ملت یعنی تامین «آزادی و حاکمیت ملت» و برگزاری انتخابات آزاد، سالم و رقابتی است و این امر جز با «اصلاحات ساختاری» امکانپذیر نخواهد بود.
جریان اصلاحات به دلیل دوری کردن از برخی آرمانهای اصیل خود با ریزش پایگاه اجتماعی مواجه شده است. به نظر شما راهحل تقویت پایگاه اجتماعی اصلاحطلبان در آستانه انتخابات چیست؟
ریزش پایگاه اجتماعی اصلاحطلبان به ویژه پس از رویدادهای دی ۹۶ و آبان ۹۸ عمدتا به دلیل نادیده گرفتن اندیشه تاریخی اصلاحطلبی است. محور این اندیشه از انقلاب مشروطه، نهضت ملی ایران و انقلاب ۵۷ رفع موانع اصلی توسعه یعنی استبداد اعم از سیاسی و دینی از طریق اصلاحات فرهنگی و اجتماعی، آگاهیبخشی و اجرای برنامههای توسعه سیاسی و تامین شرایط انتخابات آزاد و حاکمیت مردم بر سرنوشت خود بوده است. این فرآیند آگاهیبخشی پس از انقلاب ،۵۷ که به تدریج نگاه اسلام فقاهتی بر مدیریت کشور حاکم میشود بهویژه در دهه ۶۰ تا اواسط دهه ۷۰ پیگیری میشود. پیامد رشد و آگاهی مردم در دوم خرداد ۷۶، بیست میلیون رای به برنامه توسعه سیاسی آقای خاتمی و «نه بزرگ» به نامزد محافظهکاران بود. با چالشهای پیشآمده برای اصلاحطلبان بعد از انتخابات ۸۴ و ۸۸ و تجربیات پس از دو دوره ریاستجمهوری آقای روحانی و تشدید بحرانهای داخلی، به ویژه وضعیت معیشتی مردم و روابط بینالملل و… فضای سیاسی کشور بهطور محسوس در سال ۹۸ متحول شد. برنامه «یکدستسازی قدرت» و ارائه چشمانداز «دولت انقلابی جوان» و رد گسترده نامزدهای اصلاحطلبان در انتخابات مجلس یازدهم در اسفند ۹۸ این چشمانداز را بیش از پیش مطرح ساخته است که نگاه اصلاحات قدرتمحور دیگر کارآمد نیست و راهی جز بازگشت به «اصلاحات جامعهمحور» و تمرکز بر عرصه عمومی و تقویت نهادهای مدنی و جنبشهای اجتماعی کارساز نیست. البته در فرصت انتخابات پیشرو با همین دیدگاه باید از فرصت انتخابات برای آگاهیبخشی استفاده کرد.
حرکت از اصلاحطلبی قدرتمحور به سمت جامعهمحور دارای الزامات و ضرورتهایی است. آیا در شرایط کنونی این ضرورتها توسط اصلاحطلبان درک میشود؟ پیامدهای این شیفت گفتمانی چه خواهد بود؟
جمعی از اصلاحطلبان بهویژه کسانی که با نهادهای قدرت به نحوی وابستگی دارند بهطور طبیعی هنوز تصور میکنند که با همان نگاه اصلاحات قدرتمحور میتوانند در ساحت قدرت برای اصلاح وضعیت موجود و پاسخ به مطالبات مشتــــرک مردم یعنی «آزادی و حاکمیت مردم» نقشی ایفا کنند! اما بسیاری به ویژه نسل جوان اصلاحطلبان با توجه به واقعیتهای موجود به تدریج تمایل به نگاه اصلاحات تاریخی جامعهمحــــور و تقویت نهادهای مدنی و سایر الزامات آن پیدا کردهاند. واقعیتهای سیاسی پیشرو نشان میدهند راهکار واقعبینانه تمرکز بر اصلاحات جامعهمحور و تقویت جنبشهای اجتماعی برای اصلاح ساختار مدیریت کشور است تا با ایستادگی مطالبات قانونی و برحق مردم، مطابق اصول قانون اساسی مورد عمل قرار گیرد.
چرا بین طیف سنتی و مدرن جریان اصلاحات فاصله فکری ایجاد شده است؟ آیا جریان اصلاحات در دهههای اخیر از رویکرد کادرسازی غفلت کرده است؟
طیف سنتی از یکســــو به خاطـــــر وابستگیهای خود نمیتوانند خود را با مطالبات مردم و جنبش اجتماعی هماهنگ کنند و از سوی دیگر به لحاظ نظری هم هنوز عملکرد دهه ۶۰ خود را نقد نکردهاند. اما برخی از اطلاحطلبان چون آقای مصطفی تاجزاده صریح و شفاف عملکرد گذشته به ویژه دهه ۶۰ خود را نقد کرده و برخی نیز با تحلیلهای روزآمد خود عملا نشان دادهاند که امکان دستیابی به مدرنیته و توسعه کشور در حد مطلوب و مورد نظر همگان نیاز به بازنگری ندارد. طیف جوانان اصلاحطلب عموما با این دیدگاه هماهنگ هستند.
از نظر شما مهمترین چالشهای گفتمان اصلاحطلبی در مقطع کنونی چیست؟
مهمترین چالشهای گفتمان اصلاحطلبی بحرانهای پیشروی جامعه به ویژه بحران اقتصادی و معیشتی، عدمکارآمدی دیدگاه اصلاحات قدرتمحور در شرایط کنونی و فرآیند طولانی تحقق راهبرد اصلاحات جامعهمحور است.
بازی در ساحت گفتمانی دیگر را مانند آنچه درباره آقای روحانی اتفاق افتاده، به چه میزان برای جریان اصلاحات مفید میدانید؟ آیا جریان اصلاحات همچنان باید در ساحت یک گفتمان غیراصلاحطلب در قدرت حضور داشته باشد یا اینکه از پتانسیل لازم برای حضور با گفتمان اصیل اصلاحطلبی در قدرت برخوردار است؟
شرایط و انتظارات امروز جامعه و جنبش اجتماعی ایران با شرایط برگزاری انتخابات سالهای ۹۲ و ۹۶ و تجربیات حاصل از آن، کاملا متفاوت است. بنابراین فقط «نامزدی» با گفتمان اصیل اصلاحطلبی و توانمند برای اجرای برنامههای توسعه سیاسی و اصلاح ساختار مدیریت کشور و پاسخگو به مطالبات مردم در انتخابات ۱۴۰۰ میتواند مورد توجه باشد.
آیا نشانههایی از روی کارآمدن یک دولت راستگرای رادیکال در انتخابات آینده مشاهده میکنید؟ چه نشانههایی وجود دارد؟
بله، روند برگزاری انتخابات مجلس یازدهم و عملا یکدست شدن و برنامه یکدستسازی دولت همه نشانههایی از چنین روندی است، اما آیا چنین روندی کارساز و در راستای منافع ملی است؟ تجربه تاریخی نشان میدهد چنین برنامهای بدونمشارکت مردم هرگز نمیتواند پاسخگوی چالشهای کنونی کشور باشد.
آیا این دولت راستگرا توسط یک نظامی مدیریت خواهد شد؟ پیامدهای شکلگیری چنین دولتی برای کشور چه خواهد بود؟
حضور نظامیان در قدرت و مدیریت پیچیده و پرچالش کنونی کشور نهتنها موجب حل مشکلات کنونی نخواهد شد، بلکه بر مشکلات آن خواهد افزود. نظامیان باید به وظایف تعریف شده قانونی خود، که حفظ امنیت کشور است، بپردازند و مدیریت کشور در یک انتخابات رقابتی با رای ملت به اشخاصی با شایستگی و توانمندی و برنامه مشخص برای این سمت واگذار شود و همواره پاسخگوی عملکرد خود باشند.
در سالهای اخیر زندگی مردم به شکل مستقیمی به مناقشه ایران و آمریکا گره خورده و این موضوع یکی از موضوعات محوری انتخابات آینده نیز خواهد بود. تحلیل و ارزیابی شما از ریشههای این چالش و راهکار برونرفت از این بنبست چیست؟
یکی از چالشهای کنونی مدیریت کشور تنظیم سیاست خارجی و روابط بینالملل با راهبرد موازنه منفی در راستای منافع ملی است. پیامدهای اشغال سفارت آمریکا یکی از چالشهای سیاست خارجی در چهار دهه گذشته، از جمله خروج آمریکا از برجام و تحریمهای ظالمانه علیه ملت ایران بوده است. با درایت مسئولان و واقعبینی دولت، بهرغم کارشکنیهای اخیر مخالفان مذاکرات برجام چون دولت اسرائیل و عملیات کارشکنی انجام شده از جمله «انفجار نطنز»، این مذاکرات با امیدواری پیگیری میشود. اگر انتخابات ریاستجمهوری رقابتی برگزار شود ظرفیت و برنامه نامزدها برای تنظیم سیاست خارجی و ادامه مذاکرات برجام و حل مشکل تحریمها تاثیرگذار خواهد بود. /آرمان ملی