به گزارش بخش سیاسی سایت خبرمهم، انتشار دوباره یک مصاحبه از احمدینژاد، نامش را بر سر زبانها انداخت؛ اینبار مرجع مصاحبه را به شکلی انتخاب کرده است که جنجالیتر از هر مصاحبه دیگری باشد.
شاید برای خیلیها هنوز هم غیر قابل باور باشد که محمود احمدی نژاد رئیس جمهور سابق ایران با رادیو فردا یک رسانه شاخص و پرچم دار ضدانقلاب مصاحبه کرده باشد؛ اما این اتفاق رخ داده و احمدی نژاد در برابر گلناز اسفندیاری خبرنگار سلطنت طلب قرار گرفته و حدودا ۱۲ دقیقه به سوالات این شبکه پاسخ داده است.
قبل از هر چیز باید گفت که در این متن قصدی برای بررسی اقدامات و عملکرد دولتهای نهم و دهم وجود ندارد که بررسی آن قطعا با نظرات کارشناسی، پژوهشهای علمی و کندوکاو در آمارهای رسمی و شاخصها ممکن است و در اینجا تنها به بررسی تدارک چنین مصاحبهای خواهیم پرداخت.
در وهله اول باید به این سوال پاسخ داده شود که چه کسانی و با چه نیتی احمدی نژاد را ترغیب کرده اند که در برابر دوربین رادیو اروپای آزاد بنشیند.
تیم رسانهای احمدی نژاد سال هاست که وی را به نحوی مدیریت کرده اند که گفت و گویهای وی محدود به چهرههای نزدیک به رئیس جمهور سابق باشند؛ برقراری مصاحبههای منولوگ با چهرههایی که در دوران ریاست جموری وی در رسانههای منصوب به دولت همراه وی بودند و البته برگزاری یک نشست خبری جنجالی، تنها هنر این تیم رسانهای طی ۷ سال گذشته در میان رسانههای داخل کشور بوده است.
همچنین برپایی یک مصاحبه جنجالی با محوریت موسیقی که چندی پیش منتشر و در شبکههای ضدانقلاب به صورت کامل بازنشر شد نیز از دیگر اقدامات رسانهای پیرامون محمود احمدی نژاد طی سالهای گذشته است.
در این میان رسانههای خارجی نیز به تنها رسانههایی که هنوز منتظرند از رئیس جمهور سابق ایران حرفی در نقض نگاههای کلی کشور بشنوند، همواره در صف مصاحبه با وی بوده اند.
برآیند این اقدامات نشان میدهد که تیم رسانهای رئیس جمهور سابق درست احمدی نژاد را در جایی قرار میدهد که حاشیه و جنجال حرف اول را در آن بزند؛ رفتاری بازنشر گزیده سخنرانیهای احمدی نژاد در فضای مجازی نیز آنرا تائید میکند.
آنها سعی میکنند آن بخشی از سخنان احمدی نژاد را مورد استفاده قرار دهند که وی را اپوزیسیونتر از قبل نشان دهد و حساب وی را از تمامی بخشهای نظام جدا کند.
اما نقش خود احمدی نژاد در این فریب رسانهای بزرگ چیست؟ آیا او رسانه را نمیشناسند و توسط یک تیم رسانهای بازی میخورد؟
پاسخ به این سوال را باید در رفتارهای چند سال اخیر احمدی نژاد جست و جو کرد؛ وی در سالهای بعد از ریاست جمهوری تلاش کرده همان چهره جنجالی سالهای ریاست جمهوری اش باقی بماند.
به مناظره طلبیدن رئیس جمهور بعد از خود در سال ۹۲ (جدای از واقعیتهای عملکردی دو رئیس جمهور در عرصههای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی) نشان میداد که احمدی نژاد قرار نیست یک فقط یک رئیس جمهور سابق باقی بماند.
حضور جنجالی وی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۶ دوباره همه نگاهها را به سمت او چرخاند.
او حتی از سناریوهای طراحی شده برای یاران نزدیک خویش هم بهره برد تا باز در کانون توجهها باقی بماند؛ توجههایی که به مرور زمان و هوشمندی قوه قضائیه در دوره جدید پیرامون پرونده منصوبان به وی ناکام ماند.
حالا احمدی نژاد دیگر نه پرونده قضائی منصوب به اطرافیانش را برای حاشیه سازی دارد و نه انگیزه سیاسی قابل توجهی برای حضور و تائید دوباره برای کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری و بازگشت به روند اجرایی اداره کشور!
اما عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام بودن نمیتواند خواسته او و تیم رسانهای اش را برآورده کند؛ او باید همچنان همان احمدی نژاد جنجالی باشد؛ پس نتیجه روشن است؛ برای رسیدن به این خواسته هم میتوان بن سلمان را بعد از ۶ سال جنایت علیه ملت یمن و دشمنی با ایران، «دوستار صلح» نامید و هم میتوان به یکی از ضدانقلابترین رسانههای چند ده سال گذشته که مستقیما به از کنگره آمریکا برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران بودجه میگیرد، مصاحبه کرد.
اینجاست که دیگر نه تنها محتوای اظهارات وی در این مصاحبه بی اهمیت جلوه میکند و نه واکنشهای پیرامون آن؛ تنها چیزی که اهمیت دارد جنجالی است که دوباره نام رئیس جمهور سابق به بر سر زبانها بازگرداند.
شاید اگر احمدی نژاد میدانست که این نوع حاشیه سازیها نه تنها وجههای برای او نمیسازد، بلکه هر روز اندوختههای اجتماعی وی را نابود میکند، هرگز تن به چنین رفتارهایی نمیداد، اما نه تنها خودش نمیداند یا نمیخواهد بداند، بلکه اطرافیان وی نیز تلاش میکنند درباره نتایج این رفتارها، مثبت نمایی کنند.
حال باید دید احمدی نژاد تا کجا قرار است این بازی را برای جدا از بدنه اجتماعی اش ادامه دهد؛ آیا در ماههای آینده که به انتخابات ریاست جمهوری نزدیک میشویم، باید منتظر ساختارشکنیهای جدید تری از وی باشیم؟/دانا