به گزارش بخش بین المللی سایت خبرمهم، اینکه چه میشود ایران بهعنوان سازنده موشک، یک پراید نمیتواند بسازد، سؤالی است که افکار عمومی را به خود مشغول کرده است اما گویا این عدم توازن فراگیر است. در بخش دیپلماسی هم متوازن عمل نمیکنیم. در برجام نمیدانستیم که متحدان سیاسی مهمترند یا متحدان اقتصادی. به همین دلیل تصمیماتی که برای واگذاری پروژههای نفتی گرفتیم، چین را بهعنوان یکی از متحدان بلوک شرق ناراحت کرد و اسدالله عسگراولادی همان روزها به «شرق» گفت مسئولان چین از برخورد مدیران سیاسی ایران در توزیع پروژههای اقتصادی در میان اروپاییها و نادیدهگرفتن چین ناراضی هستند. آیا در برجام، همپای مذاکرات سیاسی به بحث اقتصادی توجه کردیم؟ آنطورکه کمیل طیبی به «شرق» میگوید: در این مذاکرات به مباحث اقتصادی کمتر توجه کردیم و کارشناسان اقتصادی به بازی گرفته نشدند. در برجام با خلأ منافع اقتصادی، نبود گفتمان اقتصادی و بهطورکلی خلأ دیپلماسی اقتصادی روبهرو بودیم. به دلیل نبود انگیزههای اقتصادی، توافق برجام بهراحتی متوقف شد. به گفته او برنامهای برای جذب سرمایهگذار خارجی نداشتیم. رنو و پژو و شرکتهای کرهای را با اهداف تجاری جذب کردیم و آنها میخواستند از ما بهعنوان محلی برای عرضه کالاهای خود استفاده کنند، درحالیکه اگر بنا باشد بار دیگر مذاکره کنیم، باید تمرکز بر مباحثی مثل خودکفایی را کنار بگذاریم و علاوه بر تلاش برای انتقال تکنولوژی به داخل کشور، هدف گسترش بازارهای صادراتی را پیگیری کنیم. مشروح گفتوگو با کمیل طیبی، کارشناس اقتصاد بینالملل در ادامه میآید.
به نظر شما در قراردادی مثل برجام، بخش اقتصادی همپای بخش سیاسی قدرتمند بود؟
میتوانیم یک ایراداتی به برجام بگیریم. یکی از مواردی که بهعنوان یک نقطهضعف همواره مطرح بوده است، همین دیپلماسی اقتصادی را همزمان با دیپلماسی سیاسی اصل قرارندادن در برنامه برجام بود. در واقع در برنامه برجام همزمان با مذاکرات سیاسی و بدهبستانهای مربوط به مسائل سیاسی مانند بحث انرژی اتمی و تعلیق یکسری فعالیتها، به گرفتن برخی امتیازها و منافع بیشتر اقتصادی که بهصورت مؤثر بهوجود بیاید، توجه نشده است. این مسئله همواره وجود داشته و بنابراین بعد اقتصادی و سیاسی در مذاکرات همسنگ و هموزن نبوده است، به همین دلیل برجام بعدا دچار مشکل شد. اروپاییها به تعهدات خود آنطور که بایدوشاید توجه نکردند و آمریکا بهراحتی از برجام خارج شد. این مسئله برمیگردد به اینکه منافع اقتصادی متقابل در بین نبوده است که خودش بهعنوان یک سد بازدارنده عملیاتی شود و انگیزه لازم را برای اجرای برجام در هر دو طرف بهوجود آورد. درست است در جریان برجام یکسری منابع مالی آزاد شد اما ما میبینیم که مثلا کانال مناسب یا توافق مناسبی اتفاق نیفتاد که بتواند جریان مالی ایران را با کشورهای مختلف سرعت ببخشد و ایجاد یک ارتباط سیال کند. برنامهای نداشتیم که مشکلات بعدی پیش نیاید و بعدا این پرسش که آیا برای تبادلات مالی نیاز به اینستکس داریم یا یک کانال مالی -که از کارایی لازم هم برخوردار نیست- مطرح نشود. بنابراین در چارچوب برجام باید همزمان تلاشهایی میشد تا در ادامه برجام پای سرمایهگذار خارجی به ایران باز شود.
معتقدید که بخش اقتصادی مثل بخش سیاسی قدرتمند نبود؟
بخش اقتصادی همپای بخش سیاسی قدرتمند نبود و برای آن ظرفیتسازی نشد. اصلا برنامهای وجود نداشت. مثلا در برجام اگر قصد داشتند، دنبال جذب سرمایهگذاری خارجی و این نوع منافع اقتصادی باشند، قبلش باید این آمادگی اقتصادی بهوجود میآمد که چه برنامههای اقتصادیای در کشور وجود دارد. چه مزیتهای اقتصادی داریم. وقتی که هیئتهای خارجی به سمت کشور سرازیر میشوند و به ایران میآیند، آنها وارد دستگاههای اقتصادی میشوند ولی حرفی برای گفتن وجود ندارد زیرا قبلش به آن فکر نکرده بودیم و برنامههایی از قبل وجود نداشته یا آمادگی برای ایجاد و ارائه طرحها و برنامهها وجود نداشته است. در مذاکرات بر اساس داشتهها مذاکره انجام میشود. ما میدانیم نقطه ضعف کلی برجام به خلأ منافع اقتصادی و خلأ گفتمان اقتصادی و بهطورکلی خلأ دیپلماسی اقتصادی برمیگردد.
اقتصاد برای ایران موضوع بسیار مهمی است. تحت تأثیر تحریمها اقتصاد ایران ضعیف شده است. چرا در این قسمت بدون هیچ برنامهای حرکت میکنیم. دستگاه دیپلماسی ما فکر نمیکند که باید به تبادلات تجاری با دیگر کشورها هم توجه داشته باشد؟
من فکر میکنم که چون برجام با رویکارآمدن دولت آقای روحانی اتفاق افتاد و تحریمها هم بیشتر بار سیاسی داشت و مشکلات اساسی را بهوجود آورده بود، فرصت نگاه موشکافانه از بعد اقتصادی به این مسئله فراهم نشد. یعنی اگر برجام در میانه راه دو دولت آقای روحانی رخ میداد، قطعا توجه بیشتری به این مسئله میشد. چون نیاز به کسب امتیازهای اقتصادی یا منافع اقتصادی یا فعالیت اقتصادی وجود داشت. همانطور که اکنون میبینیم، توجه دولت به مسائل اقتصادی خیلی بیشتر شده است و متمرکز بر بازار سرمایه، بازار تأمین منابع و… شده است. پس مشکل این است که در برجام برنامهای وجود نداشت و اینکه فرصت برنامهریزی هم فراهم نشد. باید به نظرات کارشناسان اقتصادی در همان مراحل و گامهای اول توجه میشد که این اتفاق رخ نداد و کارشناسان اقتصادی را مشارکت ندادند. در واقع نوعی سهلانگاری اتفاق افتاد.
فرض کنیم که بار دیگر بخواهیم با آمریکا مذاکره کنیم. اصلا افراد توانمندی برای ساماندهی و هدایت مذاکرات اقتصادی داریم؟
قطعا افراد توانمندی داریم. افراد خیلی توانمندی را داریم. حداقل اینکه در جامعه اقتصاددانان افرادی وجود دارند. قطعا افرادی را داریم که تسلط به مسائل دارند. مهم این است که در این افراد هم تسلط به مسائل اقتصاد ایران وجود داشته باشد و هم شناخت کافی از اقتصاد بینالمللی و جهانی داشته باشند که در هر دو زمینه کارشناسان خیلی خوبی داریم. اقتصاددانانی که در دستگاههای اجرائی در نقش مشاور، فعالان اقتصادی و… همینطور در دانشگاهها وجود دارند، میتوانند در این زمینه کمک کنند.
در مذاکرات برجام اقدامات محدودی در حوزه اقتصادی انجام شد. یکی از این اقدامات این بود که رنو و پژو را به ایران آوردیم که صنعت خودرو را رونق بدهیم. این اقدام تصمیم درستی بود؟ اگر تصمیم درستی بود، چرا ضمانتهای لازم از این دو برند گرفته نشد؟
این تصمیم خوب بود اما شکننده هم بود. شکنندگی از این جهت که همانطور که اشاره کردید، ضمانتهای اجرائی و قانونی لحاظ نشد. وقتی یک شرکتی مثل رنو میآید، باید ظرفیت قانونی هم برای جذب داشته باشیم. وقتی شرکت رنو میآید، یعنی برای سرمایهگذاری خارجی میآید یا هدفی که عنوان میکنیم همان جذب سرمایهگذاری خارجی است. پس باید آن ظرفیت قانونی یا ظرفیت اجرائی این تصمیم که بهصورت پتانسیل وجود دارد، تحقق یابد و بهوجود آید. یعنی باید از سرمایهگذاری خارجی حمایت شود. در این شرایط اینکه سرمایهگذاری خارجی بداند چقدر منافع میبرد. ما هم در مذاکره با سرمایهگذار خارجی باید انتظار انتقال تکنولوژی و مشارکت در طرح سرمایهگذاری را داشته باشیم. نه اینکه بهعنوان امر تجاری فقط به این مسئله نگاه کنیم. ورود شرکتهای رنو و پژو و شرکتهای کرهای و… بیشتر بار تجاری داشت و با این رویکرد بود که مثلا ما بهعنوان محلی برای عرضه کالاهای آنها باشیم. این ورود به معنای واقعی سرمایهگذاری نبود و این نکته خیلی مهم است.
این نقطه ضعف بود که ما بهعنوان بازار کالاهای آنها وارد مشارکت با برندهای خارجی شدیم؟
بله یک نقطهضعف بود که ما بهعنوان بازار آنها، وارد مذاکره شدیم. این نقش را همیشه بازی میکردیم مثل کشورهای حاشیه خلیج فارس که باز همین نقش را دارند. حداقل آنها توانستند سرمایهگذاریهایی هم در زمینه ارائه خدمات داشته باشند. البته بگوییم که مشکلات اقتصادی که از تحریمها ناشی میشد به دلیل مدیریت ناصحیح اقتصادی در سطح کلان و خرد کشور بود که سبب میشود در شرایط ثباتی ایجاد نشود تا این شرکتها بتوانند بمانند و دست به سرمایهگذاری بزنند.
فکر میکنید اگر بار دیگر بخواهیم مذاکره کنیم، چگونه باید مذاکره کنیم. چه اولویتهایی قرار دهیم و در کدام بخشها سعی کنیم سرمایهگذار جذب کنیم؟
حداقل ما این تجربه را داریم که برای این نوع مذاکرات باید نگاه به نیازهای سرمایهگذاری خود داشته باشیم. نکته مهم این است که انگیزه سرمایهگذاری در ایران پایین است. این انگیزه سرمایهگذاری در ایران باید ارتقا پیدا کند. دیدمان به سرمایهگذاری و سرمایهگذاری خارجی که در فرایند مذاکرات رخ میدهد، باید این باشد که بتواند مکمل باشد. سرمایهگذار خارجی مکمل سرمایهگذاری داخلی باشد که انگیزه همکاری را به وجود آورد. قطعا باید مبتنی بر گسترش بازار صادرات از سوی ما باشد. باید سرمایهگذاری خارجی ما با هدف گسترش بازار صادرات اتفاق بیفتد تا هم ثبات ایجاد کند و هم منابع ارزی را تأمین کند و منافع در سطح بینالملل تقسیم شود. این فاکتورهای اصلی برای مذاکره است. /شرق