به گزارش بخش بین المللی سایت خبرهای فوری، بعد از عبور از مرز بازرگان و هفت ساعت رانندگی در جادههای پر پیچ و خم جنگلهای زیبای بلک فارست، حوالی غروب بعد از گذشت از شهر مرزی هوپا در ترکیه به مرز گرجستان میرسی و خوشحال همانند دیگر مسافران راهروهای طولانی را پشت سر میگذاری.»
«کمی دلهره داری اما مطمئنی که برای یک هفته گردش با پاسپورت معتبر و داشتن رزرو هتل دیگر مشکلی پیش نمیآید و فقط دلت میخواهد که این روند هرچه سریعتر به پایان برسد تا برای از تن زدودن خستگی ناشی از رانندگی بیست و اندی ساعته، کمی استراحت کنی.
به گیتهای چک پاسپورت میرسی و پشت دیگر مسافران میایستی تا مهر ورود داخل پاسپورتت درج شود و وارد گرجستان شوی. نوبت به تو که میرسد، پلیس گرجی با لحنی نهچندان دوستانه ملیت تو را میپرسد. میگویی ایرانی هستم. با دست اشاره می کند که از صف مسافران خارج شوی و در گوشهای بایستی. افسر دیگری میآید. او انگلیسی بلد نیست و تو گرجی بلد نیستی. دست و پا شکسته میگوید «بیمه دارید؟» میگوییم نداریم اما دفتر بیمه در اینجا مستقر است و ترتیب کار را میدهیم. شانهای بالا میاندازد که «باید افسر مافوق تصمیم بگیرد» و دور میشود.
همه مسافران ترک و آذربایجانی و … به راحتی میروند اما تو ایستادهای و حتی جایی برای نشستن نداری. کمکم این ایستادن بلاتکلیف و نگاه دیگران اذیتت میکند. بعد از نیم ساعت، افسر مافوق پیدایش میشود. انگلیسی او حتی بدتر از افسر قبلی است. افسر قبلی اشاره میکند که با او صحبت و متقاعدش کنید. احساس میکنی شرایط جور دیگری است و تصمیم از قبل گرفته شده است. جلو میروی میخواهی توضیح بدهی اما حتی این افسر ارشد نمیایستد. کمکم احساس میکنی تحقیر میشوی. این افسر گرجی حتی حاضر نیست لحظهای بایستد و با تو حرف بزند. انگار ایرانی، خطرناک است.
لحظهای مرور میکنی تاکنون به چند کشور رفتهای و با چنین رفتاری مواجه نشدهای. در میان حرفهای افسر، کلمه «Arrest» (بازداشت) را میشنوی و به خود میآیی که «من برای یک هفته تفریح و استراحت به اینجا آمدهام». در چشم به همزدنی چند افسر و مامور دقیقا مثل گرگ، تو و همسرت را دوره میکنند. پاسپورتهایتان را میگیرند و هاج و واج میمانی. یک ربع بعد، با برگهای در دست میآیند و میگویند حتی اگر بیمه داشته باشید، نمیتوانید وارد گرجستان شوید. وقتی به افسر ارشد میگویی «چرا؟» با فریاد، دو انگشت خود را به سمت مغز خودش نشانه میرود و میگوید «نمیفهمید؟ نمیشود». یکی دیگر، در ماشین را باز میکند و با زور سوارتان میکند. خستگی راه را چندین برابر بیشتر احساس میکنی و مات و مبهوت برمیگردی.
تمام طول مسیر به همین ۴۵ دقیقه جهنمی فکر میکنی و هیچ حرفی بین تو و همسرت رد و بدل نمیشود.»
این اظهارات «مهدی» است که تاکنون مسافرتهای بسیاری به کشورهای مختلف از جمله کشورهای اروپایی، آسیایی و حاشیه خلیج فارس داشته است. به تازگی به همراه همسر و دوستانش تصمیم داشتهاند که به گرجستان بروند. او میگوید که پس از این اتفاق تصمیم گرفته با سفارت ایران تماس بگیرد اما موفق نشده است.
بارها اخبار این چنینی درباره آزار و اذیت مسافران ایرانی در فرودگاههای گرجستان منتشر شده است اما سفارت ایران در گرجستان اقدامی در این زمینه انجام نداده است. این سفارتخانه تنها به انتشار توصیهنامه به مسافران ایرانی در سایت خود بسنده کرده است.
اقتصاد آنلاین نیز تلاش کرده است که بتواند با این سفارتخانه ارتباط برقرار کند اما تاکنون موفق نشده است. این در حالی است که یکی از وظایف اصلی هر سفارتخانه این است که به امور شهروندان ایرانی رسیدگی کند و در جهت حفظ شأن و منزلت آنها در کشور مذکور تلاش کند. /اقتصاد آنلاین