دکتر محمد هادی پور
به گزارش بخش بین المللی سایت خبرمهم، در حالی که مذاکرات احیای برجام به دقایق نفس گیر خود رسیده است و هر لحظه امکان دارد سوت پایان آن به صدا درآید، شرایط اقتصاد جهانی نیز در ملاحظات طرف های اروپایی و آمریکایی چندان بی تاثیر نمی نماید.
در حالی که ابتدا با خروج ترامپ از برجام، زمان به ضرر ایران در حال سپری شدن بود و ایران سعی داشت با خروج گام به گام از مفاد برجام و انجام اقدامات برگشت پذیر، همچنان امکان حفظ برجام را فراهم کند، اکنون این طرف مقابل است که اسیر بازی زمان شده و ایران هر لحظه با سرعت بیشتری به آستانه نهایی هسته ای شدن و مقدار اورانیوم غنی شده لازم برای ساخت حداقل یک کلاهک اتمی پیش می رود. آمریکا و اروپا می دانند که امکان برخورد محدود نظامی در شرایط حاضر با ایران وجود ندارد و هر گونه افزایش خطرناک تنش با ایران می تواند شعله های قیمت نفت را به شدت بالا کشد. بردن پرونده ایران به شورای امنیت و بازگرداندن تحریم های سازمان ملل نیز هر چند ضربه مهلکی بر پیکره اقتصاد ایران وارد می کند ، اما با سرعت پیشرفت برنامه اتمی ایران، نمی تواند در کوتاه مدت مانع از دست یابی این کشور به سلاح هسته ای گردد و در این صورت است که ایران حتما مصمم تر از قبل به سوی ساخت کلاهک هسته ای پیش خواهد رفت و در شرایط جدید آنرا با ملاحظات امنیت ملی خود گره می زند. اما آنچه که شرایط اقتصاد جهانی را به عنوان برگ برنده ای در دست طرف ایرانی قرار داده است، نرخ رشد بی سابقه تورم در کشورهای اروپایی و آمریکاست که در چهار دهه اخیر در این کشورها بی سابقه بوده است. اگرچه صحبت از نرخ تورم حدود ۸ درصدی این کشورها که آنها را با چالش های گسترده ای روبرو کرده، برای مردم ایران چیزی شبیه به شوخی به نظر میرسد، اما لازم است توجه شود که همین شرایط تورمی در کشورهای مذکور که طرف مذاکره با ایران در گفتگوهای احیای برجام هستند، به مانند برگ برنده ای در دست طرف ایرانی عمل می کند. اگرچه رشد تورم در هر کشور و اقتصادی دلایل خاص خودش را دارد، ولی عوامل مشترکی هستند که باعث رشد تورم جهانی شده است؛ عواملی که ناشی از رشد نقدینگی نیست. اگر اقتصاد جهانی را به مثابه یک ترازو در نظر بگیریم که یک طرف آن ((تقاضا)) و طرف دیگر آن ((عرضه)) قرار گیرد، بالا و پایین رفتن این کفه های ترازو، تعیین کننده همه چیز در اقتصاد است. بر خلاف اقتصاد ایران که تورم آن ناشی از تورم در سمت تقاضا است( افزایش حجم نقدینگی و پول در گردش سبب تقاضای تورمی می گردد)، تورم ایجاد شده در اروپا و آمریکا ناشی از تورم در سمت عرضه است. به زبان ساده آنکه این افزایش حجم پول در گردش نیست که قیمت کالاها و اجناس را بالا برده است بلکه افزایش قیمت مواد اولیه، منابع انرژی و هزینه های تولید است که کالاها را گران کرده است. با آسیب های وارده به زنجیره تامین مواد اولیه در گذر از بحران همه گیری کرونا، شروع جنگ اوکراین و بالا رفتن قیمت مواد غذایی و حامل های انرژی که طبق آمارهای جهانی برخی از این اقلام اساسی از ۲۵ تا ۱۰۰ درصد افزایش قیمت داشته اند. در این میان، جنگ اوکراین بیشترین تاثیر ممکن را داشته است و عامل اساسی دوم همه گیری کرونا در جهان و سیاست کووید صفر اعمال شده توسط چین است. چین به مبدا بسیاری از مواد اولیه کارخانجات جهان بدل شده و هر شهر آن که در نتیجه این سیاست قرنطینه شده و کارخانجات آن تعطیل می گردد، زنجیره تامین کارخانجاتی را در بسیاری از کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی مختل می کند که این سبب اختلال در تولید و افزایش هزینه های تولید در این کشورها می گردد. در نتیجه افزایش قیمت نفت، هزینه حمل و نقل به شدت افزایش یافته و مزید بر علت شده است. بانک جهانی در تازه ترین گزارش خود در مورد چشم انداز اقتصاد جهانی، به بانک های مرکزی جهان خطر رکود تورمی را گوشزد کرده است. در نهایت اینکه نیاز اکنون اروپا و آمریکا به کاهش قیمت نفت و تامین گاز اروپا از منابعی جز گاز صادراتی روسیه، در شرایطی که روسیه تحت تحریم های نفتی غرب قرار گرفته است، ورود نفت ایران به بازارهای جهانی می تواند برای این کشورها بسیار امید بخش باشد زیرا که در حال حاضر هیچ یک از کشورهای تولید کننده نفت نمی تواند با سرعتی مشابه، چنین حجم عظیمی بر تولید جهانی نفت بیافزاید. جلوگیری از افزایش بیشتر قیمت نفت در حال حاضر برای اروپا و چین حیاتی است و از اینروست که اروپا ابتکار مذاکرات را بدست گرفته و با تکاپو و پیشنهاد های خود سعی در جلوگیری از به بن بست رسیدن مذاکرات دارد.. چین با گرفتن تخفیف های مناسب از روسیه و ایران در شرایط بهتری به سر می برد ولی کاهش قیمت جهانی نفت در نهایت مطلوب آن خواهد بود. اما در آمریکا بدلیل گره خوردن ساختار قدرت با اقتصاد غول های صنعتی جهانی، شرایط متفاوت است.
جمهوری خواهان که بطور سنتی صاحب صنایع نفت و گاز، اسلحه و تولیدات مواد شیمیایی هستند از بالا بودن قیمت نفت سود میبرند زیرا که بخش بزرگی از استخراج نفت در آمریکای شمالی از نوع شیل است و چون هزینه استخراج این نوع نفت بالاست، لذا قیمت های بالای نفت( البته تا حد معقولی) مطلوب سیاستمداران حزب جمهوری خواه است در حالی که دموکرات ها که اغلب در صنایع بانکداری و خودروسازی فعالیت دارند از بالا بودن قیمت نفت بیشترین آسیب و کمترین سود ممکن را خواهند برد. اکنون که به لطف تکنولوژی نفت شیل، آمریکا خود به بزرگترین تولید کننده نفت جهان تبدیل شده است و دیگر همچون گذشته به نفت خاورمیانه نیاز بیش از اندازه ای ندارد، نسبت به اروپا دارای شرایط بهتری در مورد کنترل قیمت نفت است ولی نسبت به آن نیز بی میل نیست. در مورد روسیه نیز بالا بودن قیمت نفت و افزایش سطح تورم در اروپا با اخلال در روند تولید غلات اوکراین، افزایش قیمت کودهای شیمیایی که برای تولید مواد غذایی حیاتی است و همینطور ادامه دار کردن مذاکرات برجام جهت عدم حضور زودهنگام ایران در بازار نفت و گاز اروپا، همه اهرم های فشار روسیه علیه اروپاست تا سیاستمداران اروپایی را راضی کند که موضع گیری علیه روسیه به نفع اوکراین دارای تبعات اقتصادی برای این کشورها خواهد بود و لازم است که رفته رفته مواضع شان را در این مورد تعدیل کنند.