بین المللی

منطقه با همکاری اسرائیل علیه گاز ایران مشارکت میکند؟

خبرمهم: عراق، سوریه، لبنان و یمن، در مقدمه دولت‌هایی هستند که در دو پرونده گاز و برق درگیر هستند و از این رو، میدانی شده اند برای درگیری بین قدرت‌های اصلی منطقه‌ای که هر یک تلاش می‌کنند سهم خود از این کیک بزرگ را بردارند.

الجزیره در مطلبی به قلم عبد الله العقرباوی نوشت: در طول دهه گذشته، جهان عرب با بحران‌های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی زیادی مواجه شده، که چالش‌های فراوانی را بر جای گذاشته است، چالش‌هایی که بر آینده افراد و دولت‌ها به یک اندازه تاثیر می‌گذارد. از جمله این چالشها، دو پرونده اصلی است که تبدیل به یک چالش استراتژیک برای دولت‌های عربی شده، یعنی موضوع گاز و برق، که نقش مهمی را در تغییر شکل ائتلاف‌ها و دشمنی‌ها در منطقه، ایفا می‌کند.

به گزارش بخش بین المللی سایت خبرمهم،  در ادامه این مطلب آمده است: عراق، سوریه، لبنان و یمن، در مقدمه دولت‌هایی هستند که به دلیل این دو پرونده درگیر هستند و از این رو، میدانی شده اند برای درگیری بین قدرت‌های اصلی منطقه‌ای که هر یک تلاش می‌کنند سهم خود از این کیک بزرگ را بردارند. در میانه این درگیریها، رژیم اشغالگر به عنوان یک بازیگر اصلی خودنمایی می‌کند و همین امر، سوالاتی را در خصوص طبیعت توافق‌های انرژی، ابعاد جغرافیایی سیاسی این توافق‌ها و نقشی که در ادغام اسرائیل در بدنه اقتصادی منطقه ایفا می‌کنند، به دنبال دارد.

توافق‌های اقتصادی با بوی سیاسی

در ماه‌های گذشته، منطقه شاهد دیدار‌های متقابلی در مصر، اردن، لبنان و عراق با هدف بررسی طرح‌های مشترک برق و گاز رسانی به این دولت‌ها بود. نتیجه این توافقها، امضای توافق انرژی بین اردن و سوریه و لبنان از یک سو و اردن و عراق، از سوی دیگر، به اضافه توافق گازی مصر و اسرائیل بود.

همزمان، اردن و اسرائیل با حمایت امارات، توافقی را امضا کردند تا وارد عملیات مذاکره در مورد طرح مشترک تبادل برق و آب شوند. همانطور که امارات قرارداد‌های خرید سهمیه‌ای در میدان گازی تمار که تحت سیطره اسرائیل است را به مبلغ ۱.۱ میلیارد دلار، امضا کرد، و این اولین توافق تجاری بین امارات و اسرائیل از زمان عادی سازی روابط میان این دو است.

علیرغم رنگ اقتصادی واضحی که این توافق‌ها دارد، باید گفت توافق‌های مذکور از ابعاد جغرافیایی سیاسی هم خالی نیست، برای مثال، در مورد عراق، بغداد و امان در سال ۲۰۲۰ توافقی را برای ارتباط دادن شبکه برق بین دو کشور، امضا کردند و همزمان، عراق توافق مشابهی را امضا کرد که هدف از آن، دست یابی به ۵۰۰ مگاوات برق برای تامین نیاز جنوب شهر بصره بود. در نهایت، احتمالا این توافق‌ها موجب تقویت نفوذ اردن و دولت‌های خلیج فارس در عراق جهت مقابله با نفوذ ایران می‌شود و این کاملا با نقشه آمریکا در راستای جلب هم پیمانان تازه‌ای در عراق، برای دور کردن این کشور از مدار تهران هم راستاست، چرا که عراق، ریه تنفسی مهمی برای ایران در جریان تحریم‌های آمریکاست.

اما پرونده مهم دیگری که رقابت منطقه‌ای در زمینه انرژی، در آن نمود یافته، پرونده لبنان است که سوریه در آن نقش مهمی را ایفا می‌کند. با بحرانی شدن موضوع برق در لبنان، که موجب بحران‌های سیاسی زیادی در آن شد، کشور‌های مختلف برای جذب بیروت به سمت خود، رقابت برای رساندن انرژی به لبنان را اغاز کردند. از یک سو، حزب الله مورد حمایت ایران، برای خروج از بحران، بدون نیاز به پرداخت بهای سیاسی گزاف، با استفاده از محبوبیت و نفوذ سیاسی خود، تلاش می‌کند و در جهت مقابل، ایالات متحده سعی دارد با همکاری دولت‌های عربی، تاثیر ایران در لبنان را از طریق حمایت از تامین برق و گاز لبنان، کاهش دهد.

نقشه آمریکا و متحدان آن در این پرونده، متکی بر دو عامل اصلی است، اول انتقال برق اردن به لبنان، از طریق دکل‌هایی که از سوریه می‌گذرد. اردن حدود ۴۵۰۰ مگاوات برق تولید می‌کند، در حالی که نیاز داخلی آن، ۳۳۰۰ مگاوات است و تنها امکان صادرات ۱۰۰۰ مگاوات دیگر را دارد تا بتواند از درآمد ان برای بهبود اوضاع اقتصادی خود استفاده کند.

امان در این باره و برای تامین ۴۰۰ مگاوات برق به لبنان در روز، اعلام امادگی کرده است، اما این میزان نمی‌تواند برای نیاز برق بیروت کافی باشد.

گزینه دوم، ارسال گاز طبیعی به لبنان، از طریق لوله‌های گاز عربی است، یعنی یک شبکه منطقه‌ای در امتداد شبه جزیره سینا، اردن و بخش‌هایی از سوریه تا شمال لبنان، برای استفاده از آن در ایستگاه‌های تولید برق. اما این گزینه اساسا به پیامد‌های بحران سوریه و تحریم‌هایی که متوجه دمشق شده است، برخورد می‌کند، چرا که شرکت‌های گاز و برق در سوریه طبق قانون سزار، در لیست تحریم‌های آمریکا هستند.

رژیم اشغالگر با تمام توافق‌هایی که به نفع دشمنان منطقه‌ای اش باشد، مخالف است، همانطور که لبنان را به دلیل حضور حزب الله، دشمن خود می‌داند، بدون اینکه این مساله بهایی مربوط به امنیت این رژیم یا درگیری آن با ایران داشته باشد. دولت بایدن هم موافق این دیدگاه اسرائیل است و گهگاه چشم خود را به روی تلاش عربی برای گازرسانی به لبنان از طریق سوریه، می‌بندد.

با توجه به این مشکلات، به اضافه هزینه‌های مالی و لجستیک انتقال انرژی، که فراتر از توان مالی وزیربنایی لبنان و سوریه است، تنها گزینه تکیه لبنان به انتقال گاز از طریق کانتینر‌های دریایی و زمینی در دسترس، باقی می‌ماند، اما مشکل اینجاست که این گزینه، در وهله اول، به نفع ایران، سوریه و حزب الله است، همانطور که کانتینر‌های سوخت رسان ایرانی سهم زیادی در تقویت جایگاه حزب الله بعنوان طرفی دارند که توانایی زیادی برای حل بحران‌ها دارد و در مقابل، دیگر طرف‌های منطقه‌ای توان فراهم کردن گزینه‌های جایگزین جدید را ندارند.

اما با وجود شکست طرح‌های جایگزین برای سوخت رسانی به لبنان، یک حقیقت ثابت باقی است، مبنی بر اینکه رژیم اشغالگر شریک مهمی در اینگونه توافقهاست، نه فقط از جهت سیاسی، بلکه با مشارکت غیر مستقیم خود در آنها.

در سایه فراوانی گاز در اسرائیل و ادامه صادرات این گاز به دولت‌های عربی به موجب توافق‌های صورت گرفته بین اسرائیل و اردن و مصر، تامین انرژی که توسط این دو دولت انجام شود، با تکیه بر تفاهم‌های قبلی آن‌ها با اسرائیل است.

با وجود مخالفت اسرائیل با طرح‌های انتقال انرژی به لبنان و سوریه، موفقیت این طرح‌ها در نهایت به نفع اسرائیل است و به آن فرصتی می‌دهد تا بتواند در بخش‌های حیاتی برخی دولت‌های دشمن خود در منطقه نفوذ کند و از این نفوذ برای امتیاز گیری سیاسی استفاده کند. این واقعیت حاکی از آن است که استراتژی آمریکا مبتنی بر قدرت دادن به اسرائیل در منطقه و ارتباط دادن منافع دولت‌های منطقه با این رژیم است، یعنی همان تفکر اصلی که در معامله معروف ترامپ تحت عنوان «معامله قرن» مطرح شد.

فراتر از این، در صورت تداخل پیدا کردن این توافق‌ها با دیگر طرح‌های مربوط به انتقال سوخت و گاز خلیج فارس به اروپا، رژیم اشغالگر جایگاه مهمی در یکی از حیاتی‌ترین بخش‌هایی پیدا می‌کند که در اقتصاد دولت‌های منطقه و نیز استقرار سیاسی و اجتماعی آن‌ها تاثیرگذار است.

اما از سوی دیگر، به نظر می‌رسد این امر خطراتی هم دارد، که واضح‌ترین آنها، ورود اسرائیل به خط توافق‌های گاز و برق در منطقه است، که می‌تواند عاملی برای کاهش انگیزه شرکت‌ها و طرف‌هایی باشد که در این زمینه فعالیت دارند. با توجه به درگیری اسرائیل در درگیری‌های منطقه‌ای که به زیان استقرار و امنیت آن است، تل آویو توانایی تامین محیط سرمایه گذاری طولانی مدت را ندارد.

جنگ اخیر اسرائیل با غزه، برهان واضحی بود برای اثبات این واقعیت، چرا که مقاومت فلسطین تلاش کرد تا میادین گازی اسرائیل و در رأس آنها، میدان تمار و تاسیسات ذخیره نفت در ساحل، بنادر و گذرگاه‌های حیاتی را هدف بگیرد که در ادامه، شرکت آمریکایی «شورون» مجبور به تعطیلی نمایندگی بخشی شد که در فاصله ۲۵ کیلومتری شمال غرب نوار غزه قرار داشت.

اسرائیل همچنین درگیر رقابت‌هایی بر سر بعضی میادین گازی در لبنان است، این در حالی است که تلاش‌های مشاور ارشد ایالات متحده در زمینه امنیت انرژی جهان، عاموس هوکستین، برای ایجاد شکاف بین لبنان و اسرائیل و ترسیم مرز‌های دریایی مشترک، موفقیت آمیز نبوده است و همین امر، باعث افزایش شک و تردید در مورد مدت و فایده اتکا به انرژی اسرائیل می‌شود و بسیاری از بلندپروازی‌های رژیم اشغالگر برای تبدیل گاز طبیعی به ابزار فعالی برای توسعه نفوذ در منطقه را محدود می‌کند./انتخاب

جهت دریافت مهم‌ترین خبرها، ایمیل خود را وارد کنید:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بخوانید:

دکمه بازگشت به بالا