با وجود فضای رو به جلوی گفتوگوها در وین، در روزهای گذشته مقامهای آمریکایی و رژیم صهیونیستی بارها از احتمال توسل به گزینه نظامی علیه ایران صحبت کردهاند.
به گزارش بخش بین المللی سایت خبرمهم، علاوه بر این، «بنی گانتز»، وزیر جنگ رژیم صهیونیستی درست در روزی که مذاکرات وین آغاز شد به واشنگتن سفر کرد و در آنجا بر ضرورت تداوم فشارها بر ایران تأکید کرد. همزمان با همین سفر رسانههای آمریکایی به طور گسترده روی این ادعا که واشنگتن و تلآویو در تدارک برگزاری تمرین حمله نظامی به تأسیسات هستهای ایران هستند مانور دادند.
جنگ روانی ترکیبی آمریکا در مذاکرات وین البته تنها بر مدار تهدید نظامی نمیچرخد؛ کلیدواژه «تحریم» و آماده شدن آمریکا برای اعمال تحریمهای جدید یا اجرای سختگیرانهتر تحریمهای قبلی در صورت شکست وین از جمله دیگر محورهای موضعگیری مقامهای آمریکایی در روزهای گذشته بوده است.
پاسخ به این سوال که آیا تهدیدهای آمریکا-و ایضاً رژیم صهیونیستی- برآمده از گزینههایی واقعی و دمدست هستند یا اینکه اهداف دیگری را دنبال میکنند مستلزم نگاهی دقیقتر و فنیتر به امکان استفاده عملی از این گزینههاست.
درباره اینکه تهدید تحریمها تا چه اندازه واقعی و برای آمریکاییها قابل استفاده است نکتهای که باید به آن توجه کرد این است که اصولاً تحریم مقولهای «زمانمند» است، به این معنا که در یک بازه زمانی از اوج اثرگذاری برخوردار است و به مرور که اقتصاد هدف راهی برای همزیستی با آن پیدا میکند از دامنه اثراتش کاسته شده و به سمت خنثی شدن پیش میرود.
تا آنجا که مسئله اثرگذاری تحریم به تجربه ایران مربوط میشود میتوان گفت اقتصاد کشورمان سختترین شوک «فشارحداکثری» را پشت سر گذاشته و با توجه به گشایشهای به وجود آمده در حوزه بازار نفت، در حال ورود به دوران سیر نزولی آثار تحریمها است.
از آن طرف، خود آمریکاییها از یک طرف اعتراف کردهاند که تمام توان تحریمی ممکن خود علیه ایران را به کار گرفتهاند، یعنی عملاً در اقتصاد ایران حوزهای وجود ندارد که قابل تحریم باشد و آمریکاییها آن را نشانه نگرفته باشند. احتمالاً یادآوری این اظهارنظر از «رابرت اوبرایان»، مشاور امنیت ملی کاخ سفید در دوران ریاستجمهوری دونالد ترامپ که آبانماه سال گذشته گفته بود تحریمهای چندان دیگری باقی نمانده که بتوان آن را علیه ایران اعمال نمود، کافی خواهد بود.
باز هم این خود آمریکاییها و از جمله مقامهای دولت «جو بایدن» هستند که اعتراف میکنند قدم فرسودن در راه تحریم و پیمودن این جاده تا انتها علیه ایران عملاً هیچ نتیجه مطلوب و موفقیت راهبردی برای طرف آمریکایی حاصل نکرده است.
در حوزه تهدیدهای نظامی هم عملاً با وضعیت مشابهی مواجهیم و به نظر نمیرسد لفاظیهای آمریکا و رژیم صهیونیستی از گزینههایی واقعی و عملیاتی از یک عملیات نظامی امکانپذیر علیه تأسیسات هستهای ایران نشأت گرفته باشد.
در روزهای گذشته چندین مقام سابق رژیم صهیونیستی با بیان ادلههای مستند به این موضوع اشاره کردهاند که طرح مسئله حمله نظامی به تأسیسات هستهای ایران امکانپذیر نیست. مثلاً همین چند روز پیش «اسحاق بن اسرائیل»، یکی از ژنرالهای رژیم صهیونیستی که در طی چهار دهه گذشته از مقامهای تصمیمگیر تلآویو در زمینه امنیت داخلی رژیم بوده اعتراف کرده که تلآویو دیگر نمیتواند برنامه هستهای ایران را نابود کند.
اسحاق بن اسرائیل در پاسخ به خبرنگار بلومبرگ که گفته بود آیا نفتالی بنت به دنبال بمباران برنامه هستهای ایران است گفت: «برای این کار خیلی دیر است. شاید این کار ۱۰ سال پیش ممکن بود، اما امروز دیر است.»
اسحاق بن اسرائیل تصریح کرد: «ما میتوانیم این کار را به تنهایی انجام دهیم، چون ابزارهای مختلفی در دست داریم. مسئله، عمدتاً به صرفه بودن این کار از لحاظ هزینهها است. اگر ما یک تأسیسات هستهای را تخریب کنیم ایران ظرف یک تا دو سال آن را بازسازی و دوباره فعال میکند. و البته بدون بازرسیها، پایگاههای جدیدی وجود خواهند داشت که اطلاعات کمتری درباره آنها خواهیم داشت. واقعیت این است که اسرائیل دیگر نمیتواند پروژه هستهای ایران را نابود کند.»
از طرف دیگر، چنین گزینهای برای آمریکاییها هم که بنا به دلایل مختلف از جمله تمرکز بر سیاست چرخش به سمت شرق گرفته تا عملی نبودن امکان بمباران تأسیسات هستهای ایران چندان عملی و معقول به نظر نمیرسد و مقامهای واشنگتن هم بارها اذعان کردهاند که «دانش هستهای» را نمیتوان بمباران کرد. از طرف مقابل با توجه به گشایشهای به وجود آمده در حوزه بازار نفت امکان تشدید فشار بیشتر بر ایران در شرایط فعلی وجود نخواهد داشت. بسیاری از مشتریان نفتی در سطح دنیا به دلیل کمبودهای موجود حاضر هستند تا خریدهای نفتی از ایران را به رغم ریسکهای موجود انجام دهند.
اگر نه گزینه نظامی و نه توسل به تحریم گزینههای کارآمدی برای استفاده نیستند چرا آمریکا و رژیم صهیونیستی مرتب، همزمان با مذاکرات آنها را خرج میکنند؟
برای پاسخ به این سوال بد نیست از دریچه نگاه آمریکاییها به وضعیت مذاکرات نگریست. تیم آمریکایی در شرایطی پای به وین گذاشته که ایران بعد از اثبات اینکه با معادلات زور، هر چند از نوع حداکثری از میدان به در نمیرود عملاً ابتکار عمل را در دست گرفته و هر لحظه ممکن است با پیشرفتی جدید طرف مقابل را غافلگیر کند.
از طرف دیگر، طرف آمریکایی تمام کارتهای بازی خودش را به کار گرفته و تقریباً ابزاری که بتواند آن را اهرم فشار علیه ایران بکند در اختیار ندارد؛ در چنین شرایطی است که احساس میکند بایستی دست به کار شود و با فضاسازی رسانهای-روانی از گزینههایی که موجود نیستند اهرم فشار تولید کند.
اینکه آمریکا و رژیم صهیونیستی سعی میکنند خود را آماده گرفتن وحشتناکترین تصمیمها نشان دهند بخشی از تاکتیک موسوم به «بازی بزدل» (Game of chicken) است. دو طرف گمان میکنند که اگر به جای عمل آمریکا به تعهداتش برای بازگشت به برجام از این ترفندها استفاده کنند میتوانند ایران را برای قانعشدن به منافعی کمتر از برجام مجاب کند.
تئوری «بازی بزدل» بر این اصل استوار است که در یک موقعیت فرضی با دو بازیگری که بین آنها تعارض منافع یا رقابت بر سر منابع وجود دارد، دو طرف سعی میکنند با تمام ابزارها و امکاناتی که در اختیار دارند طوری وانمود کنند که برای وقوع بدترین حالت ممکن آمادهاند تا از این طریق در رقیب هراس ایجاد و او را از میدان به در کنند.
نام تئوری ریشه در یک بازی خیابانی دارد که در آن دو راننده با سرعت زیاد در یک جاده از دو سوی مقابل بهسمت هم حرکت میکنند؛ یکی از دو راننده باید قبل از آنکه دیر شود تصمیم بگیرد که از مسیر منحرف شود، وگرنه خودروها با هم برخورد میکنند و هر دو کشته میشوند. در حالتی که یکی از رانندهها تسلیم شود و خود را از مسیر خارج کند، بازنده است و او را بهخاطر واکنشی که به باخت منجر شده «بزدل» خطاب میکنند. راننده دیگری که در مسیر باقی مانده بهخاطر آنکه توانسته رقیب را از میدان به در کند برنده است. طبیعی است که اگر یکی از طرفها احساس کند که طرف مقابل ترسو است و تمایل دارد از مسیر منحرف میشود طبعاً به حرکت در مسیر مستقیم ادامه خواهد داد.
مذاکرهکنندگان ایران این را روشن کردهاند که آمریکا تنها در صورتی میتواند به برجام بازگردد که مسیر شکستخورده فشار حداکثری را کنار بگذارد و خسارتهای گذشته را جبران کند.
با آنکه لفاظیهای آمریکا و رژیم صهیونیستی از گزینههای واقعی برنمیآیند اینطور نیست که بر فضای مذاکرات اثر نگذارند. دولت آمریکا مدعی شده با حسن نیت پای به میز مذاکرات گذاشته و به همین دلیل نمیتواند از یکسو هر روز با مقامهای رژیم صهیونیستی که از هیچ اقدامی برای نابودی توافق ۲۰۱۵ دریغ نکردهاند، رایزنی کرده و ایران را تهدید کند و از سوی دیگر داعیه تلاش برای احیای این توافق را داشته باشد. چنین رویکردی صرفا موجب افزایش بیاعتمادی شده و ایران را برای دریافت تضمینهای محکمتر مصممتر خواهد نمود.