مرگ و مالیات

خبرمهم: ثروتمندان آمریکایی از راه‌های مختلف و استفاده از «قانون» از پرداخت مالیات مقرر طفره می‌روند و وزن این «وظیفه شهروندی» - تقریبا مثل همه جای دنیا - روی دوش طبقه متوسط سنگینی می‌کند.

به گزارش بخش بین المللی سایت خبرمهم، «هم مرگ قطعی است و هم مالیات و هم سرماخوردگی بعد از فکرکردن به این که مدت‌هاست سرما نخورده‌ای.»«جمله بنجامین فرانکلین که چیزی قطعی نیست، جز مرگ و مالیات به مرور زمان به ضرب‌المثل تبدیل شد. آن را در نامه‌ای به یکی از دوستانش، سال ۱۷۸۹ در چنین روزی نوشته بود: «قوانین جدید کشور ما شکل گرفته‌اند و به نظر می‌رسد که قوانین بادوام و پایداری خواهند بود اما در این دنیا نمی‌شود گفت چیزی قطعی است، جز مرگ و مالیات.»
این گفته به فرانکلین – که آمریکایی‌ها او را یکی از پدران بنیانگذار کشورشان می‌شناسند – منسوب شد اما اصل آن به چند دهه قبل‌تر از او، به دانیل دوفو، نویسنده، و کتاب «تاریخ سیاسی شر» (۱۷۲۶) برمی‌گشت. دوفو نوشته بود می‌توان به چیزهای قطعی مثل مرگ و مالیات عمیقا ایمان داشت. به هر رو این جمله فرانکلین یا در واقع فقط بخش انتهایی، ضرب‌المثل مشهوری برای اشاره به واقعیت‌های قطعی و اجتناب‌ناپذیر شد و هنوز هم بعد از گذشت دو قرن و چند دهه همچنان رایج است.
حتی شوخی‌های جالبی هم با آن می‌کنند. مثل: «می‌گویند هیچ چیزی قطعی نیست جز مرگ و مالیات، این حرف را قبول دارم، اگر به آن اضافه کنیم که هر زمان برای اردوزدن در طبیعت برنامه بریزیم، حتما باران می‌بارد.» یا «درباره قطعیت مرگ و مالیات، خب بحثی نیست، اما از برنامه‌های زندگی‌ات با صدای بلند صحبت کن! مطمئن باش مشکلاتی پیش می‌آید که این برنامه را مختل کند و به‌ هم بریزد.» یا «هم مرگ قطعی است و هم مالیات و هم سرماخوردگی بعد از فکرکردن به این که مدت‌هاست سرما نخورده‌ای.»
مساله مالیات یکی از مسائل مهم در زندگی آمریکایی‌ها و نیز در تاریخ نه‌چندان طولانی این کشور است. آتش انقلاب آمریکا که به استقلال ایالات متحده از پادشاهی انگلیس منجر شد، از اعتراض به وضع مالیات‌های جدید شعله کشید و حتی پس از آن نیز خود دولت مستقل ایالات متحده – از همان بدو تاسیس – برای گرفتن مالیات از اتباعش با ده‌ها مشکل و مانع مواجه بود. هنوز هم شعار کاهش مالیات‌ها، شعاری است که در بیشتر کارزارهای انتخاباتی این کشور استفاده و در هر دوره به شکل و شیوه‌های مختلف تکرار می‌شود.
چون اغلب شهروندان آمریکا احساس می‌کنند – و شاید واقعا هم چنین است – که مالیاتی که می‌پردازند بسیار زیاد است. بخش بزرگی از سفیدپوستان طبقه متوسط این کشور – که بدنه رای جمهوری‌خواهان را هم شکل می‌دهند – از اساس با پرداخت پولی به عنوان مالیات به مجموعه‌ای به نام دولت مخالفند و اصولا وجود دولت بزرگی را که هزینه‌هایش از جیب شهروندان تامین می‌شود، انحرافی «غیرآمریکایی» در زندگی آمریکایی‌ها می‌بینند (آن‌هم دولتی که هر زمان هزینه‌هایش، در مواقعی مثل جنگ بیشتر شد، دستش را بیشتر در جیب مردم فرو می‌کند).
همچنین زمانی می‌گفتند که یک درصد ثروتمندان آمریکا، بیشتر از ۴۰درصد کل مالیات‌های این کشور را می‌پردازند. اما این ادعا – که گویا هیچ‌وقت هم ثابت نشد – اکنون دیگر اعتبار چندانی ندارد و طبق نوشته‌های مجله «نیویورک» ثروتمندان آمریکایی از راه‌های مختلف و استفاده از «قانون» از پرداخت مالیات مقرر طفره می‌روند و وزن این «وظیفه شهروندی» – تقریبا مثل همه جای دنیا – روی دوش طبقه متوسط سنگینی می‌کند.
پس شاید جمله بنجامین فرانکلین، یعنی گریزناپذیربودن مالیات به اندازه مرگ، درباره همه صدق نکند و در این مورد هم مثل موارد دیگر، ثروتمندان گونه‌هایی استثنایی و فراتر از قواعد معمول و متعارف دنیا باشند.» /اعتماد

خروج از نسخه موبایل