به گزارش بخش بین المللی سایت خبرهای فوری، با اینکه بهنظر میرسد سایه جنگ در قیاس با روزهای گذشته کمرنگتر شده، اما همین احتمال کمرنگ نیز دستمایه تحلیلهای زیادی است. یکی از آخرین تحلیلها را دیوید فرنچ ستوننویس تایم و نویسنده چندین و چند کتاب پرفروش بهرشته تحریر درآورده. او که طی ماههای آتی کتاب «طلاق بزرگ آمریکایی» را منتشر خواهد کرد، در جدیدترین شماره تایم وظیفه اجتناب از جنگ را بر گرده آمریکاییها و بهخصوص کنگره آمریکا میداند و مینویسد:
وقتش رسیده مردم آمریکا از واقعیات وحشتناکی که در کمین است، آگاه شوند. ایالات متحده، بهرهبری رئیسجمهور عجیبی که بارها و بارها حتی مشاوران نزدیکش نیز اعلام کردهاند که قبولش ندارند، ممکن است ناگهان خود را درگیر جنگی وحشتناک کند که بیگمان بدترین جنگی خواهد بود که نسلهای اخیر آمریکا تجربه کردهاند. جنگی که نتیجهاش یک طوفان کامل باشد، طوفان خطر و بیاعتمادی که نه تنها از نظر نظامی آمریکا را درگیر بحران خواهد کرد، بلکه همزمان، از نظر سیاسی نیز بحرانی کامل به بار خواهد آورد.
بگذارید بگویم چه شده. در روز پنجم ماه می، جان بولتون مشاور امنیت ملی اعلام کرد که دولت ترامپ در واکنش به تحرکات و رفتارهای نگرانکننده ایران دستور اعزام یک ناوگروه عظیم را به خلیج فارس صادر کرده است. یک هفته بعد، چهار نفتکش بزرگ (دو نفتکش عربستان سعودی، یک فروند متعلق به نروژ و یکی هم اماراتی) مورد حملات خرابکارانه واقع شدند؛ که آمریکا در این مورد ایران و متحدین ایران را در منطقه سرزنش و محکوم کرد- با اینکه کمترین شواهدی مبنی بر درگیری ایران با این قضیه در دست نبود.
همزمان با این رخدادها؛ ژنرال بریتانیایی، کریستوفر گیکا، معاون فرماندهی کل نیروهای ائتلاف ضد داعش با اعلام اینکه «برخلاف ادعای آمریکاییها مبنی بر وجود تهدید از سوی ایران علیه منافع آمریکا در منطقه، تاکنون شاهد افزایش تهدیدهای گروههای مورد حمایت ایران در عراق و سوریه نبودهایم»، شکافی بزرگ در مواضع آمریکا در مورد ایران بهوجود آورد. این بیانیه خیلی زود از سوی ستاد فرماندهی نیروهای آمریکایی پاسخ داده شد و این ستاد در بیانیهای سخنان گیکا را با آنچه تهدیدات موثق و مشخصی که سی.آی.آی و دیگر دستگاه های جاسوسی کشورهای عضو ائتلاف ثبت کردهاند در تعارض دانست و آن را رد کرد.
در روز سیزدهم ماه می روزنامه نیویورک تایمز در گزارشی مدعی شد که رئیسجمهور در حال مطالعه طرحی مبنی بر اعزام صدوبیست هزار سرباز آمریکایی به خاورمیانه است. ترامپ ابتدا گزارش نیویورک تایمز را انکار کرد، اما در ادامه این حکم متخاصم را ارائه داد: «این خبر جعلی است، ولی آیا من چنین کاری انجام میدهم؟ قطعاً، ولی برای این کار برنامهریزی نکردهایم. امیدوارم مجبور هم نباشیم برنامهریزی جنگی کنیم؛ اما اگر این کار را انجام دهیم، خیلی بیشتر از اینها نیرو میفرستم». بعدتر در پانزدهم ماه می نیز وزارت امور خارجه آمریکا از آمریکاییان خواست خاک عراق را ترک کنند.
اتفاقاتی که رخ دادهاند، تماما تبعات خروج آمریکا از توافق برجام و سپس تروریستی قلمداد کردن فعالیتهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است.
حالا در شرایطی که در حال افزایش تنشها هستیم، هنوز دلیل این التهاب را کسی نمیداند. بله؛ آمریکاییها صحبتهایی درباره تحرکات و رفتارهای نگرانکننده ایران و ضرورت پاسخگویی به این تهدیدات میگویند؛ ولی در حالیکه لینزی گراهام، مخالف جدی ترامپ در مجلس سنا اعلام میکند که «نمیداند جریان تهدیدهایی که روزنامهها مینویسند، به چه چیزهایی اشاره میکنند»، این به این معنا میتواند باشد که در آمریکا در روزهای آتی باید انتظار منازعاتی عظیم و بیپایان را باید داشته باشیم. بهخصوص که رهبران کنگره هنوز به گزارشهای سازمانهای اطلاعاتی واکنشی نشان ندادهاند.
درک و فهم و ارائه صادقانه وزن و سنگینی موقعیتی که در آن گرفتار آمدهایم، اهمیت فراوانی دارد. جنگ با ایران یک چالش بزرگ نظامی خواهد بود و با مواردی چون درگیری با داعش و طالبان و حتی صدام حسین قابل مقایسه نیست. نیروهای نظامی ایران سالم و کامل هستند و همچنین این کشور نیروی موشکی قابل توجهی دارد که از آن بهعنوان بزرگترین و متنوعترین زرادخانه موشکی خاورمیانه نام برده میشود. از این روست که میتوان گفت نیروهای نظامی ایران از توانایی درگیری مستقیم با آمریکا برخوردارند، بگذریم از نیروهای وابسته به این کشور که میتوانند جنگهای فرسایشی نیابتی در خاورمیانه و حتی در گسترهای وسیعتر رقم بزنند.
درگیری نظامی در خلیج فارس ریسک ایجاد اختلال در اقتصاد جهانی را با خود بههمراه دارد. حدود بیست درصد از نفت جهان از تنگه هرمز رد میشود و بسته شدن این آبراهه مهم نه تنها باعث ایجاد شوک قیمتی در بازار نفت خواهد شد، و این تنها و تنها میتواند به سود اقتصاد روسیه باشد که با مشاهده شوک قیمتی در بازار نفت توانایی بالا بردن تولیدش را دارد.
بهرغم این پسزمینه اما واکنش و پاسخ پرسروصدای سناتور تام کاتن به مارگارت هوور مبنی بر اینکه «آمریکا میتواند در دو مرحله و با دو ضربه جنگ با ایران را ببرد: با اولین ضربه و سپس دومین ضربه!» غیرمسئولانه و حاکی از وظیفهنشناسی قلمداد شد. بههرحال کاتن بهعنوان یک مجروح جنگی و به اصطلاح یک جانباز چنان احترامی داشت که همه بگویند او بهتر میداند و حق با اوست. بنابراین اگر او میگفت که آمریکا در درگیری نظامی با هر کشور دیگری میتواند جنگ را ببرد، تا حد زیادی پذیرفتنی بود و نمیشد ایرادی به آن وارد کرد. اما نکته در این بود که او خطرات و ریسکهای موجود در بطن تصمیم درگیری نظامی با ایران را دستکم گرفته بود و همین هم بود که باب انتقادات را باز کرد. او متهم به این بود که چالشهای موجود در راه پیشروی آمریکا را نادیده گرفته و کوچک جلوه داده بود.
من در عراق در مقام وکیل مدافع قضایی و حقوقی اسکادران دوم خدمت کردهام. در منطقهای نزدیک به مرز ایران؛ و آنجا شاهد قدرت و کارکشتگی نیروهای نظامی مرتبط با ایران بودهام که نیروهای آمریکایی سعی میکردند آنها را از درگیریهای عراق دور نگه دارند، و آنها هم بهرغم وانمودن اینکه کاری به کار عراق ندارند، اما کار خودشان را میکردند و خواستهها و اهداف ایران را در عراق دنبال میکردند.
این روزها با افزایش تنشها دنیا حیران مانده که حق با چه کسی است و چه کسی دروغ میگوید. گزارشهای پرشمار مطبوعاتی که درباره ترامپ و دارودستهاش منتشر میشود در نهایت این تصویر را جهانی کرده که رئیسجمهور آمریکا چندان کنترلی بر مشاوران و دستیارانش و البته دیگر اعضای دولتش ندارد. از یک سو دستورات رئیسجمهور چنان دمدمی و خطرناکند که آمریکاییها باید خدا را شاکر باشند که اذهان و افراد قدرتمندتری کنترل کاخ سفید را در اختیار دارند و به ترامپ اجازه دنبال کردن اهدافش را نمیدهند. از دیگر سوی نمیتوان توقع داشت که یک ملت بدون اطمینان از اینکه رئیسجمهورشان کنترل کامل اوضاع را در دست دارد و بهعبارت بهتر میداند چهکار دارد میکند، خود را آماده یک درگیری خطرناک کند. نمیخواهم بگویم که مشاوران رئیسجمهور بدون اجازه و تصویب پرزیدنت خصومتی واقعی را کلید زدهاند. چون تاکنون نشانهای مبنی بر اینکه دولت ترامپ تا بدینحد بیقانون پیش میرود بروز نکرده است.
همه میدانیم که دونالد ترامپ یک فرد دمدمی مزاج است و این را حتی در اعلامیهها و بیانیههای امنیت ملیاش هم میبینیم. در ماه دسامبر گذشته ترامپ خروج قطعی نیروهای نظامی آمریکایی از سوریه را در توئیتر و البته از طریق ویدئویی رسمی اعلام کرد. چند هفته بعد اما اظهار داشت که بخشی از نیروهای آمریکا در سوریه خواهند ماند.
درباره کره شمالی نیز مرور تغییر رفتار و گفتار ترامپ در یک بازه کوتاه زمانی میتواند بامزه باشد. ترامپ از محکومیت و انتقادات تند و صریح از کیم جونگ آن آغاز کرد، بعد او را یک مرد سرسخت قابل احترام نامید، بعدتر رژیم او را از خشم آمریکا ترساند، بعدترش تمام مانورهای نظامی آمریکا در کره جنوبی را لغو کرد و وعده ملاقات رودررو با دیکتاتور کره شمالی را داد. اینها همه در طول تنها دو ماه اتفاق افتادند.
ترامپ خیلی زود مواضعش را تغییر میدهد. کبوتر خیلی زود در نگاه او شاهین میشود و شاهین تبدیل به کبوتر میشود. این رفتار را در رئیسجمهور آمریکا از همان روزهای انتخابات دیده بودیم که چگونه داعش را تهدید کرده بود «خاکشان را به توبره خواهد کشید». حالا هم ادامه این بازی را شاهدیم. برای همین هم هست که وقتی در ادامه مانور ناوهای آمریکایی در خلیج فارس ترامپ به پنتاگون گفت که نمیخواهد با ایران جنگ کند، این موضوع نمیتواند دل هیچ آمریکایی یا حتی ایرانی را قرص کند. چون معلوم نیست هفته آینده یا ماهی دیگر موضعگیری دونالد ترامپ چگونه خواهد بود.
جان بولتون اما از این نظر تفاوتی آشکار با ترامپ دارد. مواضع خصمانه او علیه جمهوری اسلامی ایران دیرینه است. مواضعی که در تمام این سالها تنش میان ایران و آمریکا را به اوج رسانده و حتی این روزها نیز رسانهها و کارشناسان او را واضع اصلی سیاستهای تهاجمی آمریکا علیه ایران میدانند. بهعبارتی بهتر انگار ترامپ ناچار به انجام خواستههای سیاسی دولتی است که خودش انتخاب کرده؛ و این تناقض میتواند فرجامی بسیار خطرناک داشته باشد.
واقعیات موجود پرسشهایی صریح و آزارنده را پیش میآورند: آیا مشاور امنیت ملی ترامپ آمریکا را چشم بسته و به تدریج درگیر جنگی ویرانگر خواهد کرد؟ آیا رئیسجمهور تن به درگیر کردن آمریکا در خطرناکترین جنگش، از ویتنام به اینسو خواهد داد؟ و این اتفاق تنها و تنها به این دلیل رخ خواهد داد، چون ترامپ دمدمی، دهنبین و البته ناتوانتر از این است که بتواند سیاست خارجیاش را بدون تاثیر پذیرفتن از دیگران پیش ببرد؟
اینجاست که میتوان گفت آمریکا در آستانه دورانی بسیار مهم است و آمریکاییها باید از تاریخ معاصرشان درس گرفته و آن درس را امروز پس بدهند. آمریکا باید بداند که امروزه روز زمان اعتماد به یک دولت غیرقابل اعتماد نیست. اکنون زمان این است که کنگره وارد میدان شده و بر اساس قانون اساسی آمریکا که هرگونه درگیری نظامی را منوط به کسب اجازه از کنگره کرده، پیامی روشن، صریح و غیرقابل اشتباه گرفتن به دولت ترامپ بدهد. اینگونه میتوان از یک جنگ بیبرنده اجتناب کرد!