به گزارش بخش بین المللی سایت خبرهای فوری، بسیاری از آمریکاییها معتقدند یکی از وعدههایی که توانست پیروزی «دونالد ترامپ» را در انتخابات ریاستجمهوری سال ۲۰۱۶ آمریکا رقم بزند تأکید او بر این گزاره بود که او بر خلاف کارکشتههای سیاست، «هنر معاملهگری» میداند و میتواند در کسوت سیاستمدار هم با پیاده کردن همان اصول، موازنه را هم در عرصه روابط بینالملل و هم در قراردادها و توافقهای دوجانبه به سمت آمریکا تغییر دهد.
میتوان گفت بخش زیادی از این اصطلاحاً «هنرمعاملهگری» ترامپ بر اساس دو الگوی ذهنی برای بر هم زدن محاسبات طرف مقابل و وادار کردن او به تسلیم و گرفتن امتیاز استوار است؛ یکی «تئوری بازی بزدل» و دیگری «تئوری مرد دیوانه».
تئوری «بازی بزدل» (Game of chicken) بر این اصل استوار است که در یک موقعیت فرضی با دو بازیگری که بین آنها تعارض منافع یا رقابت بر سر منابع وجود دارد، دو طرف سعی میکنند با تمام ابزارها و امکاناتی که در اختیار دارند طوری وانمود کنند که برای وقوع بدترین حالت ممکن آمادهاند تا از این طریق در رقیب هراس ایجاد کرده و او را از میدان به در کنند.
نام تئوری ریشه در یک بازی خیابانی دارد که در آن دو راننده با سرعت زیاد در یک جاده از دو سوی مقابل به سمت هم حرکت میکنند. یکی از دو راننده باید قبل از آنکه دیر شود تصمیم بگیرد که از مسیر منحرف شود، وگرنه خودروها با هم برخورد میکنند و هر دو کشته میشوند. در حالتی که یکی از رانندهها تسلیم شود و خود را از مسیر خارج کند، بازنده است و او را به خاطر واکنشی که به باخت منجر شده «بزدل» خطاب میکنند. راننده دیگری که در مسیر باقی مانده به خاطر آنکه توانسته رقیب را از میدان به در کند برنده است. طبیعی است که اگر یکی از طرفها احساس کند که طرف مقابل ترسو است و تمایل دارد از مسیر منحرف میشود طبعاً به حرکت در مسیر مستقیم ادامه خواهد داد.
این، یکی از تکنیکهایی است که ترامپ چه در کسوت تاجر و چه در کسوت سیاستمدار از آن برای بر هم زدن محاسبات رقیبانش استفاده کرده و میکند. مثلاً، او سال گذشته در حالی که روسای جمهور پیشین ایالات متحده همواره سعی داشتند از تهدید اتمی کره شمالی اجتناب کنند به مستقیمترین شکل ممکن این کشور را به حمله اتمی تهدید کرد- علیرغم آنکه مشاورانش به او هشدار میدادند که این نوع تهدیدها ممکن است باعث ایجاد خطای محاسباتی در پیونگیانگ شده و این کشور را به حمله پیشگیرانه هستهای به منافع آمریکا در «گوام» وادار کند.
تکنیک متجانس دیگری که او در ترکیب با «بازی بزدل» از آن استفاده میکند، «تئوری مرد دیوانه» (Madman Theory) است: تلاش برای نشان دادن خود به عنوان فردی غیرقابل پیشبینی، خطرناک و آماده توسل به زور که هنگامی که با بازی بزدل همراه میشود اینطور مینماید که او حاضر است خطر وقوع هراسآورترین نتایج را به جان بخرد.
[irp posts=”17656″ name=”پاسخ کیهان به این سوال: «بین ایران و آمریکا چه میشود؟»”]استفاده از تئوری «مرد دیوانه» در سیاست خارجی عموماً به ریچارد نیکسون، سیوهفتمین رئیسجمهور آمریکا طی سالهای ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۴، نسبت داده میشود. او تنها رئیسجمهور آمریکا بود که مجبور به استعفا شد و طی دوران ریاستجمهوری با مسائل متعددی مثل بحران نفتی ۱۹۷۳ در پی جنگ اعراب و اسرائیل و رسوائی واترگیت دستوپنجه نرم کرد.
تئوری «مرد دیوانه» در دوران او مبتنی بر رویکردی ساده بود: به وجود آوردن این باور در میان رهبران شوروی سابق که رفتار آمریکا ممکن است غیرمنطقی و شدیداً متغیر باشد. تئوری بیان میکرد که در این صورت، رهبران شوروی از بیم مقابله به مثل، دست به تحریک کشوری که در جنگ سرد با آن هستند نخواهند زد.
هر چند که ترامپ در کتابش به نام «هنر معاملهگری» مستقیماً نامی از این تئوریها به میان نمیآورد، اما مشی او نشان میدهد که او به کارآمدی آنها باور دارد. به عنوان مثال، سال گذشته رسانهها گزارش دادند ترامپ در جلسهای که برای تصمیمگیری درباره توافق تجاری سئول-واشنگتن انجام شده به یکی از مشاوران ارشدش دستور داده برای امتیازگیری از طرفهای مذاکره او را «دیوانه» و غیرقابل پیشبینی معرفی کرده و بگوید که او آماده است توافق را پاره کند.
سیاست ترامپ در قبال ایران، به خصوص اقدام اخیر وزارت دفاع او در اعزام ناوهای هواپیمابر و بمبافکنهای «بی۵۲» به منطقه نیز در همین چارچوب قابل تفسیر است. دولت او در شرایطی که همه شواهد و قرائن نشان میدهند که آمریکا اساساً توانی برای راهاندازی جنگی دیگر را ندارد در ابتدا از تهدید به تقابل نظامی با ایران دم زد و وقتی نشانهای از عقبنشینی مشاهده نکرد به تمنّای مذاکره روی آورده و به سفارت سوئیس شماره تلفن داد.
«ایلان گلدنبرگ»، رئیس اسبق میز ایران در پنتاگون و عضو ارشد اندیشکده آمریکایی «مرکز آمریکای جدید» یکی از بیشمار تحلیلگرانی در آمریکا است که معتقد است تحرکات جدید آمریکا در منطقه چیزی جز تلاش برای ارعاب ایران و اثرگذاشتن بر محاسبات این کشور نیست.
وی در واکنش به تیتر نیویورکتایمز مبنی بر اینکه «پنتاگون در حال ایجاد نیروی بازدارنده علیه حمله احتمالی ایران است» در توئیتر نوشت: «لازم است رسانهها استقرارهای نظامی آمریکا در منطقه را مسئولانه گزارش کنند. از مبالغه درباره جنگ با ایران که جنگطلبها خواهان آن هستند خودداری کنید.»
گلدنبرگ نوشته است: «من سه سال مسئول میز ایران در پنتاگون بودم. این نوع آرایشها را نمیتوان عاملی برای تغییر گسترده در معادلات بازی در نظر گرفت. نیویورکتایمز نباید برای ارسال یک سامانه موشک پاتریوت چنین تیتری بزند، به ویژه آنکه آمریکا همین چند ماه پیش ۴ فروند از این موشکها را از منطقه خارج کرد.»
این مقام سابق آمریکایی در ادامه تصریح کرده درباره اعزام ناو هواپیمابر آمریکایی هم مبالغه شده و اعزام این ناو بر اساس برنامه قبلی و متداول پنتاگون صورت گرفته است. او نوشت: «درباره اعزام ناو آمریکا که هفته قبل اعلام شد هم خیلی بزرگنمایی شد، زیرا این ناو از قبل قرار بود به آنجا برود.»
گلدنبرگ در ادامه نوشته است: «پس در واقع چه اتفاقی افتاده است؟ یک نفر در دولت تصمیم گرفته به منظور اعمال فشار بر ایران ژست رسانهای را روی این تحرکات متمرکز کند.»
او هفته گذشته هم بعد از بیانیه «جان بولتون»، مشاور امنیت ملی کاخ سفید که گفته بود پنتاگون برای «مقابله با ایران» ناو «آبراهام لینکلن» را به منطقه ارسال کرده گفت که برنامهریزی برای این اعزام از مدتها قبل صورت گرفته، اما بولتون قصد دارد از این موضوع به عنوان فرصتی برای ارعاب ایران استفاده کند.
تاکتیکهای «بازی بزدل» و «مرد دیوانه» که ترامپ به کار گرفته دستکم تا به حال هیچ نتیجه ملموسی در بر نداشته است. مذاکره با کره شمالی، عملاً موفقیتی در متوقف کردن برنامه تسلیحات هستهای این کشور پیدا نکرده، کودتا علیه ونزوئلا شکست خورده و در عرصه داخلی هم او هر گاه برای پیشبرد سیاستهایش به این دو راهبرد متوسل شده ناکام مانده است.
درباره ایران، همچنان که در برجام نیز بدون همکاری حافظان منافع آمریکا در داخل ایران، ایالات متحده امکان کسب یک پیروزی بزرگ را پیدا نمیکرد، در جنگ بولتن و ترامپ و مجموعه دولت جدید آمریکا نیز این بازی بدون خیانت ترامپیستهای داخلی، نتیجهای برای آمریکا نخواهد داشت. /تسنیم
[irp posts=”17715″ name=”پمپئو: کاخ سفید از فرصت مذاکره با تهران استقبال میکند”]