به گزارش بخش بین المللی سایت خبرمهم، هر کس اظهارات دولت جو بایدن در مورد مخالفت با جنگ یمن و لزوم پایان دادن به آن را بشنود، تصور میکند این عربستان و امارات هستند که در مورد صلح و جنگ در منطقه حساس خلیج فارس و باب المندب تصمیم میگیرند.به گزارش انتخاب به نقل از المیادین، در ادامه این مطلب آماده است: همچنین وقتی صحبتهای دموکراتهای آمریکایی در مورد وخامت اوضاع انسانی در یمن را شنیده و تاکید آنها بر اشتباه بودن سیاست دولت قبلی آمریکا در حمایت از جنگ یمن را میبینیم، احساس میکنیم این دولت دموکرات، تاریخ اصیلی در احترام به حقوق بشر و حقوق ملتها دارد و این دموکراتها به کلی از صحنه حوادث در شش سال گذشته غایب بوده و نمیدانستند تجاوز بینالمللی به یمن، چه بر سر مردم مظلوم آن آورده است!در واقع، تصمیم جنگ یمن توسط دو نظام سعودی و اماراتی اتخاذ نشد، چرا که این دو به طور کلی تابع تصمیمات آمریکاییها هستند و همواره مجری امین سیاست ایالات متحده بوده اند، بویژه در مورد جنگ حساسی در ابعاد جنگ یمن که به تجهیزات نظامی و ظرفیتهای رسانهای و بینالمللی عظیمی نیاز دارد. از سوی دیگر، چطور این نظامها میتوانند جنگ یمن یا جنگ علیه هر دولت دیگری را به طور مستقل و جدای از آمریکا به راه اندازند؟ در حالی که موجودیت آنها صرفا برای آن است که پوششی برای سیاستهای آمریکا در منطقه باشند؟ مسئله مهمتر آنکه جنگ یمن در سال ۲۰۱۵ و زمانی آغاز شد که باراک اوباما بر سر کار بود. بنابراین، چرا امروز دموکراتها که در راس آنها بایدن قرار دارد، حمله فشار برای توقف جنگ یمن را شروع کرده اند؟ آیا رئیس جمهور ایالات متحده واقعا به دنبال توقف جنگ یمن است یا تصمیم دارد به این شیوه به دیگر پروندهها ورود کند؟ اهداف واقعی این مانور کدام است؟در آغاز، با بررسی دقیق خط مشی دولتهای آمریکا و استراتژیهای آنها به طور کلی، میتوان وجود یک خط مشی واضح را در آنها به وضوح دید که مخالفت با اغلب سیاستهای دولت قبلی و بیان ضرورت تغییر یا اصلاح آن سیاست، تحت شعار«بازگرداندن آمریکا به جایگاه پیشتازش در سطح بینالمللی از جنبههای اقتصادی، نظامی و دیپلماتیک»است.از سوی دیگر، پیگیری استراتژی امروز واشنگتن نشان میدهد محور این استراتژی، متکی بر حل مشکل توافق هستهای با ایران و حل این مسئله است که چطور میتوان با کمترین ضرر روانی، نظامی و استراتژیک ممکن برای دولت آمریکا، ایران را به توافق هستهای بازگرداند. از جنبه روانی، دغدغه امروز دولت ایالات متحده، ضرورت امتیاز ندادن به تهران یا ظاهر نشدن در حالت عقب نشینی از سوی آمریکاست، بویژه آنکه فشارهای شدید دولت قبلی آمریکا به ایران موفقیت آمیز نبوده و خود آمریکاییها اذعان میکنند که تصمیم ترامپ در تعامل با ایران اشتباه بوده، چرا که خروج از توافق هسته ای، ایالات متحده را در هیبت یک دولت ناقض قوانین و تعهدات بینالمللی نشان داد. از بعد نظامی و استراتژیک، تصمیم تهران برای کاهش تدریجی تعهداتش در برجام و افزایش غنیسازی اورانیوم،تا اندازهای که ایران را به ساخت بمب اتمی نزدیک میکند، آمریکا و اسرائیل را بر آن میدارد تا با تمام امکانات خود برای پایان دادن به مشکل موجودیتی رژیم صهیونیستی، از طریق اقدام دیپلماتیک-که واشنگتن به دنبال آن است- یا اقدام نظامی-که تل آویو بر آن اصرار دارد-تلاش کنند. بر این اساس، میتوان مانور جو بایدن در مورد توقف جنگ علیه یمن از طریق تعلیق معاملات سلاح با عربستان و امارات و به راه انداختن جو رسانهای از طریق اشتباه خواندن مسیر جنگ یمن را در چارچوب تحریک ایران و سوق دادن آن به سمت مذاکره، با هدف واداشتن این کشور به امتیاز دهی و اتخاذ تصمیمی در مورد توقف غنیسازی و پایبندی به بندهای برجام، پیش از لغو تحریمها از سوی واشنگتن و بازگشت آن به توافق دانست. به این ترتیب، دولت بایدن سعی دارد پیام حسن نیت خود را برای ایران ارسال کند، در حالی که اندکی عقب نشینی در پیام خود دارد و میطلبد که شاهد عقب نشینی متقابلی از سوی ایران هم باشد.
طبعا ایران به خوبی از این موضع آمریکا آگاه است و مسیری که دولت بایدن در این درگیری یا مذاکره حساس در نظر دارد را میشناسد. با این حال، دو گرایش خود را حفظ میکند: اول آنکه خط قرمز ایران که از آن چشم پوشی نمیکند، رفع تحریمهای آمریکاست تا در ادامه ایران هم به تعهداتش در برجام باز گردد.
دوم، ایران جنگ یمن را یک تجاوز کامل میداند که تعدی به قانون بینالمللی و حق ملتها محسوب میشود و باید به زودی و بدون امتیازدهی از سوی یمن یا ایران، متوقف شود. همانطور که ایران به خود اجازه نمیدهد در مورد موضوع یمن و به زیان فرزندان این خاک که در برابر تجاوز خارجی پیروز شده اند، چانه زنی و معامله کند. /آفتاب یزد