در میان سنگینی این دلهره و ترس تاریخی، اتفاقات جدیدی رخ میدهد که این ترس را تشدید میکند. بنزین گران میشود، ترس ما سه برابر میشود؛ دلار بالا میرود، ترس ما هم صعود میکند. احساس ترس از گرانی، ترس از نداشتن، نبودن یا حتی قحطی بیراه نیست، وضعیت قیمتها نیز این را فریاد میزند، به نحوی که امروزه برخی از مردم عکس سفرههای خالیشان را در شبکههای اجتماعی به اشتراک میگذارند و حتی برخی از نمایندههای مجلس از سُر خوردن مردم به زیر خط بقاء حرف میزنند. همین چند وقت پیش بود که قرجه طیار، نماینده گنبدکاووس گفت: مردم مدتها است که از زیر خط فقر به خط بقاء سقوط کردهاند، سخن از رفاه نیست سخن از بقاء هست.
این ترس از گرانی واقعیت دیروز و همزاد بزرگ این روزهای زندگی ما شده است. باید از این درد مشترک سخن گفت تا شاید راهبردی برای درمان آن پیدا شود. فاصله طبقاتی یا انحنای بزرگ زیست اقتصادی میان طبقات مختلف جامعه امروز ایران رنگ این ترس را پررنگتر کرده است. شاید برای همین تاب نمیآوریم، تابآوری اجتماعی را و خیلی زود عصبانیت خود را روی دستان شهر میریزیم. این ترس محصول سیاستهای اقتصادی و اجتماعی دولتهای مختلف است که هر کدام بر حسب نوع سیاستبازی خود دست در یقه اقتصاد بردهاند. حالا اما همانها باید ترمیمش کنند تا شاید نسلهای آینده کمی سبکتر با این واهمه عمومی زندگی را مزمزه کنند.
احساس امنیت سر منشا تمام اتفاقات یک کشور است
یک روانشناس در مورد ترس از گرانی که بر جامعه حاکم شده است به همدلی گفت:«ما در روانشناسی بحثی داریم به نام احساس امنیت که از خود امنیت بالاتر است و احساس ناامنی از خود ناامنی بدتر است. این وحشتی که در جامعه امروز وجود دارد و روزبهروز نیز در حال افزایش است، علت و عوامل متعددی به آن دامن زده است. در صحیفه سجادیه هم وقتی امام سجاد علیهالسلام اول به مرزدارها و به سربازها دعا میکنند و نیروهایی که امنیت را تامین میکنند و این خود نشاندهنده این است که امنیت سر منشا تمام اتفاقات و تحولات یک خانواده، یک جامعه و یک کشور است.
«نصرااله منصوری» افزود: این خوف و وحشت از گرانی اگر بخواهد به سروسامان برسد و به راه خوبی منتهی شود، حتما باید دولتمردان و مسئولان ما بهتر از آنچه که الان هستند عمل کنند و به مردم با عملشان اطمینان دهند. واقعیت این است که حرف زیاد زده میشود و شعار زیاد داده میشود، اما عمل به این گفتارها را مردم باید در رفتار و عمل ببینند تا اعتمادشان ترمیم شود. وقتی بعد از افزایش قیمت بنزین گفته میشود نمیگذاریم چیزی گران شود، ولی در همین چند روزه عملا بعضی اقلام و کالاها گران شده است، مردم به سخنان مسئولان بدبین میشوند. در شرایط فعلی و با این وضعیت بیثباتی قیمتها، برنامهریزی دشوار است و در واقع قدرت برنامهریزی از افراد ساقط میشود. جوری که فکر نمیکنم این روزها کسی حتی بتواند در مورد امور اقتصادی، معیشتی، مسکن و کالا برنامهریزی مدونی داشته باشد. چرا که اگر کسی کاری هم انجام میدهد و پایهای برای کارش میگذارد، فردا ممکن است مصاحبهای، یا حرکتی یا یک گفتوگویی انجام شود که ضمن آن که آن وحشت ایجاد میشود، به آن هم دامن میزند.
وی با بیان این که در کشور ما منابع تصمیمگیری واحد نیستند،گفت: خیلی جاها تصمیمگیری میکنند و بعد دوباره نظر میدهند و نظراتشان متضاد با برنامه اقتصادی از آب در میآید. مثلا سیاستمدار حرفی میزند و اقتصاددان حرف دیگری میزند و مسئول دیگری باز علیه آنها حرف دیگری میزند، این است که ما وقتی تمام اینها را پیش هم میگذاریم خروجیاش میشود این ترس و واهمه و وضعیتی که گرفتار آن شدهایم. من به عنوان کسی که هر روز با مردم سروکار دارم و از همه قشری مراجعه کننده دارم و از نزدیک با مردم در ارتباط هستم، با چشم خود میبینم که فقر بسیاری از مردم را به چه روزگاری مبتلا کرده است. مردی که بیکار است حتی نمیتواند جواب خواستههای معقول ابتدایی زن و بچهاش را بدهد، بدیهی است که قرار گرفتن در این شرایط وحشت دارد و این وحشت امنیت را از او دور میکند و در درازمدت عوارض بعدی هم دارد و باعث ایجاد بیماریهای روحی و روانی میشود. وقتی انسان در جامعه احساس عدم امنیت کند عواقب بسیار ناگواری به دنبال خواهد داشت.
همه در یک جمله «چه کنم؟» مشترک هستند
این روانشناس با اشاره به تاثیرگذاری ترس از گرانی بر اعتماد به نفس مردم تصریح کرد: ما در ادبیات دو نفس داریم، یکی عزت نفس است و دیگری اعتماد به نفس. عزت نفس در خلقت ما و در ژن ما وجود دارد، ولی اعتماد به نفس امری اکتسابی است. به طور مثال بین دو انسان اگر یکی از آنها خوب گفتوگو کند دیگری مشاهده کرده و دقت کرده و او را هم در گویش آدمی قوی میکند. برخی از سرپرستان خانواده میبینند سرپرستان خانوادههای دیگر میتوانند امورات زندگیاش را بگذرانند ولی او خودش در این کار موفق نیست، این اعتماد به نفسش را خدشهدار میکند. الان وضعیت در جامعه ما به گونهای شده است که همه در یک جمله «چه کنم؟» مشترک هستند. فقیر میگوید چه کنم و امروزم را چگونه اداره کنم و غنی هم نگران است که ثروتش با اتفاقاتی که میافتد کمتر میشود یا ممکن است فقیر ثروتش را از دست او بگیرد و این خروجیاش میشود عدم امنیت و وحشت و احساس ناامنی. این وضعیتی است که متاسفانه ما در جامعه امروز شاهد آن هستیم.
منصوری کنار آمدن مردم با این ترس را به اعتمادسازی دولتمردان گره زد و افزود: زمانی مردم میتوانند با این ترس کنار بیایند که اعتمادشان نسبت به گفتههای دولتمردان زنده شود. یعنی همین الان مردم ما بدانند که این مسئول درست میگوید یا فلان اختلاس جلویش گرفته شده یا فلان دزدی مرتفع شده و یک وحدت کلامی در این گفتههای مسئولان وجود دارد و اگر بدانند که این گفتهها به مرحله عمل رسیدهاند، آن امنیت آرام آرام بازمیگردد و خانوادهها و جامعه میتوانند باز مدیریت بکنند. ضمن اینکه این وحشت و ترس از گرانی، حتی اعتماد عمومی را از بین برده است. در زمان قدیم اگر کسی میخواغست کالایی بخرد با یک حرف به هم اعتماد میکردند، فروشنده میگفت کی پولش را میآوری و وقتی هم که فرد پولش را میآورد میگفتند خیرش را ببینی. ولی الان چک و تعهد اعتباری ندارند، چون خیلی از مردم به دلیل عدم اعتماد و وحشت علیه یکدیگر هم نقشه میکشند، لذا این راه که ما میرویم به ترکستان است. پس برای غلبه بر این وحشت باید اعتماد را بین خود و جمعی که با آن محشور هستند تقویت کنیم و از همه مهمتر مسئولان و دولتمردان نیز این اعتماد را تقویت کنند. مثلا حرفی که رئیس جمهور در مورد بیاطلاعی از افزایش قیمت بنزین گفته، یک شگفتی عجیبی در جامعه امروز ایجاد کرده است که مقام مسئول اجرایی کشور بگوید من اطلاعی نداشتم. همینها باید اصلاح شوند. مسئول باید بگوید من برای خدا و برای راحتی مردم کار میکنم. بعضی وقتها ما میبینیم که مسئولی چیزی میگوید که سخن مسئول دیگری را نقض میکند تا به اصطلاح روی آن مسئول را کم کند، یعنی مبارزه در تکلم علیه او که وی را از صحنه دور کند که دور کردن آن مسئول در رسیدگی او خلاء ایجاد میکند و وقتی این خلاء ایجاد شد باز هم دودش در چشم مردم میرود و ضررش متوجه مردم میشود.
این روانشناس با اشاره به نقش رسانهها در کمرنگ کردن این ترس گفت: چنانچه رسانهها بتوانند مسئولیت رسانهای خود را، یعنی صاحب قلم و بیان بودن خودشان را با اجازهای که به آنها داده میشود، اعمال کنند، خیلی میتوانند در این جامعه اثرگذار باشند و خدمت کنند. ولی خبرگزاریها و خبرنگاران ما به هر حال محدودیتهایی دارند. اگر رسانههای ما به مقداری که به امنیت کشور لطمهای نزند، آزادی عمل داشته باشند، به نظر من میتواند موثر باشد. بحث رقابت هم اگر توام با انصاف باشد اثر مثبت دارد. در رقابت رسانهها که یکی بخواهد از دیگری پیشی بگیرد که بگوید فلان چیز را من کشف کردهام، بحث کشف اگر برای حل مشکل باشد چیز خوبی است، ولی اگر هدف از کشف مطلبی صرفا فقط به این علت که آن رسانه را منشا توجه کند، این نمیتواند خیلی اثر سازندهای در جامعه داشته باشد. /همدلی