به گزارش بخش اقتصادی سایت خبرمهم، تشدید مشکلات اقتصادی مردم و افزایش قیمت کالاهای اساسی چه آسیبهای اجتماعی به همراه خواهد داشت؟ مهمترین پیامدهای اجتماعی فقر در جامعه چیست؟
فراگیری فقر و افزایش قیمتها باعث شده جامعه ایران همه واکنشهای ممکن را نسبت به این وضعیت نشان بدهد. این سخن به معنای آن است که واکنشهای جامعه نسبت به مشکلات اقتصادی محرز و مشخص است و در گذشته اتفاق افتاده است. واکنشهای حداقلی جامعه در این زمینه انجام شده است. به همین دلیل نیز استحکام جامعه نسبت به تشدید مشکلات تقویت نشده است. این وضعیت از سال۹۱ که جامعه ایران به صورت جدی با یک بحران اقتصادی مواجه شده تا به امروز ادامه داشته و در این مدت جامعه عکسالعملهای مختلفی نسبت به آن از خود نشان داده است. به همین دلیل جامعه از وضعیتی که بتواند نسبت به چالشهای اقتصادی واکنشهای منسجم نشان بدهد، خارج شده است. در چنین شرایطی واکنشهای جامعه نسبت به مشکلات جدید و فشارهای بیشتر دفعی، غیرقابلپیشبینی شده است. نکته مهم اینکه مشکلات اقتصادی و فقر جامعه ایران را از وضعیت اجتماعی به وضعیت زیستشناختی تقلیل داده است.کار به جایی رسیده که افراد جامعه گرفتار گرسنگی و بقای خود هستند و وضعیت غیرقابل تحملی را سپری میکنند. در چنین شرایطی برای افراد جامعه تنها چیزی که دارای اهمیت است بقاست و دیگر نمیتواند به مسائل دیگر توجه کند. در مرحله بقا نیز دغدغههای اجتماعی، مدنی و فرهنگی در اولویتهای بعدی قرار میگیرد یا به فراموشی سپرده میشود. تلاش برای بقا در جامعه و حل کردن مشکلات اقتصادی کار افراد جامعه را به جایی رسانده که باید اصطلاح «جان به سری» را درمورد آن به کار برد.
این وضعیت دارای چه ویژگیهایی است؟
کسانی که در چالشهای عمیق اجتماعی به مرحله جان بهسری میرسند، عملأ امکان واکنشهای اجتماعی نسبت به مشکلات را از دست میدهند. در چنین شرایطی خشونت درونی افراد جامعه افزایش پیدا میکند. بههمین دلیل نیز در سالهای اخیر میزان خشونت، جرم و جنایت، سرقت، خودکشی و… در جامعه ایران افزایش پیدا کرده است.مهمترین واکنشهایی که نسبت به وضعیت موجود در جامعه وجود دارد احساس درونی فلاکت و بدبختی است. مسائلی که بنده مطرح میکنم واقعیتهای موجود در جامعه است و مردم جامعه در چنین وضعیتی قرار دارند. در دهههای گذشته و حتی در قبل از انقلاب زندگی مردم از یک ثبات نسبی اقتصادی و اجتماعی برخوردار بود. این در حالی است که در دهههای گذشته این ثبات جای خود را به بیثباتی داده و برنامهریزی اقتصادی برای مردم در زمینههای مختلف مشکل شده است. در شرایطی که قیمت کالاهای اساسی و مورد نیاز مردم وضعیت مبهمی دارد و هر روز افزایش پیدا میکند مردم نمیتوانند چشمانداز روشنی پیشروی خود ببینند. نکته دیگر اینکه در گذشته مردم نسبت به مشکلات اقتصادی و اجتماعی واکنش نشان میدادند. نمونه بارز این واکنشهای نیز ناآرامیهای صورت گرفته در سالهای گذشته در کشور است. واکنشها در شبکههای اجتماعی نیز نوع دیگری از واکنش نسبت به وضعیت موجود است. این در حالی است که به نظر میرسد جامعه نسبت به بیتدبیریها اغلب واکنشهای لازم را نیز انجام داده و امروز ار مرحله واکنش نشان دادن عبور کرده است. فقر به حدی رسیده که دیگر این قشر نمیتواند روی پای خود بایستد و توانایی خود را از دست داده است. به همین دلیل نیز واکنشهای اجتماعی به واکنشهای زیست شناختی تغییر ماهیت داده است. در مرحله زیست شناختی مردم جامعه به مرحلهای از استیصال اجتماعی میرسند که توانایی مقابل مدنی را ندارند.
چــرا مـعتـقـدیـد مـشکلات مـردم ایران به مرحله زیستشناختی رسیده است؟ چه اتفاقی رخ داده که جامعه ایران وارد چنین مرحلهای شده است؟
واقعیت این است که همه موجودات روی کره زمین همواره برای بقا تلاش میکنند و میکوشند بر مشکلات خود فائق آیند. این یک مبارزه درونی است که در همه موجودات زنده وجود دارد و به صورت طبیعی در انسان نیز وجود دارد. تفاوت انسان با موجودات دیگر در تفکر و مدنیت وی است. انسان بهواسطه قوه تعقل و زندگی مدنی بهصورت طبیعی نباید تنها به دنبال بقا و سیرکردن شکم خود باشد. انسان دارای نیازهای فکری، معنوی و مدنی است که وجه بارز تمایز با موجودات دیگر را شکل میدهد. این درحالی است که در شرایط کنونی دغدغههای مدنی افراد جامعه یا کمرنگ شده یا از بین رفته است. در شرایط کنونی اغلب افراد جامعه تنها به فکر بقا و سیرکردن شکم خود و خانوادهشان هستند و فرصت چندانی برای زندگی مدنی ندارند. هنگامی که چنین اتفاقی در یک جامعه رخ بدهد جامعه از وضعیت اجتماعی و مدنی به وضعیت زیستشناختی تقلیل پیدا کرده است. جامعهای که وارد مرحله زیستشناختی شده یعنی الگوهای فکری و مدنی خود را از دست داده و الگوهای اقتصادی و معیشتی همه زندگی وی را تحت سیطره خود گرفته است. در چنین شرایطی دغدغههای مدنی به حاشیه میشود و دغدغههای اقتصادی که عمدتأ معطوف به بقاست، باقی میماند. انسان به عنوان یک موجود اجتماعی برای اینکه بتواند نیازهای اجتماعی و مدنی خود را تأمین کند قوانین و مقررات اجتماعی را میپذیرد. پذیرفتن قواعد و مقررات اجتماعی باید برای انسان مزیتهایی داشته باشد. هنگامی که تن دادن به قواعد و مقررات اجتماعی نهتنها مزیت ایجاد نمیکند؛ بلکه فقر را بیشتر میکند دلیلی برای ادامه این وضعیت وجود ندارد و انسان به صورت ناخودآگاه از این قوانین عدول میکند.
عبـور از مـقررات و قوانین اجتماعی که تحتفشار اقتصادی صورت میگیرد چه پیامدهایی برای آینده جامعه خواهد داشت؟
چالشهای چنین جامعهای زمانی شکل حادتری به خود میگیرد که در چنین شرایطی عدهای با پولهای بادآورده به صورت تجملاتی زندگی میکنند و از محرومان جامعه سوءاستفاده میکنند. فشــار نــاشی از زندگی در چنین جامعه ای باعث میشود انسانهایی که توانایی اجتماعی خود را از دست دادهاند با عبور از قوانین و مقررات به سمت خشونت یا بزهکاری اجتماعی مانند دزدی و جنایت سوق داده شوند. واقعیت این است که افراد جامعه از وضعیت یک موجود اجتماعی خارج شدهاند و خود را از قوانین و مقرراتی که احساس میکنند باعث و بانی این وضعیت است، رها میبینند. هنگامی که نیازهای انسان در عرصه اجتماعی و مدنی تأمین نشود انسان همعرض با موجودات دیگر میشود. این وضعیت نیز به صورت مستقیم با سیستم مدیریت جامعه ارتباط دارد و تصمیمگیریهایی که در این زمینه صورت گرفته یکی از دلایل ریشهای این وضعیت است. در ابتدای شکلگیری گفتمان کنونی جامعه قرار بود انسان ایران را به مقام والای انسانی خود برسانند. این در حالی است که نهتنها این امر محقق نشده؛ بلکه جایگاه انسان ایرانی روز به روز افول کرده و امروز در وضعیت نابسامانی قرار گرفته است. در ابتدا قرار بود قواعد و قوانینی برای ایرانیان در نظر گرفته شود که سبب تعالی روح و جسم آنها شود و معنویت در زندگی آنها شکل پررنگی داشته باشد. این در حالی است که با تصمیمات اشتباه، کشور در مسیری قرار گرفت که امروز افراد جامعه قوانین و مقررات موجود را گویی مانعی برای زندگی خود تلقی کرده و تلاش میکنند به صورت غیررسمی یا رسمی از آن عدول کنند.
آیا قدرت تحمل جامعه ایران به دلیل تاریخ آن بوده و از سر گذراندن چالشهای زیاد نسبت به مصائب نسبت به جوامع دیگر بیشتر است؟
جامعه ایران مدتهاست دچار گسست شده است. اینکه این مسأله تاکنون بروز و ظهور بیرونی نداشته به معنای این نیست که ساحتهای اجتماعی در جای خود قرار گرفته است .با این وجود برخی بحران اجتماعی را مترادف با انقلاب یا شورش میگیرند که صحیح نیست. ایسن موضوع تعریف متفاوتی نسبت به انقلاب یا تغییرات ناگهانی در جامعه دارد. آن چیزی که امروز جامعه ایران را حفظ کرده قوه عاقله تاریخی نیست. این مقوله به شکلی عمل میکند که فرد گمان میکند همه چیز سر جای خود قرار گرفته است. این در حالی است که در واقعیت چندان چنین نیست و بافتهای جامعه انسجام قوی خود را از دست داده است. امروز ما در جامعهای زندگی میکنیم که اخلاقیات تا حدودی سقوط کرده و به پایین ترین سطح خود رسیده است. در شرایط کنونی تحقق ارزشهای انسانی با موانعی مواجه شده است. بحران اجتماعی زمانی رخ میدهد که اخلاقیات در یک جامعه از بین رفته باشد. هنگامی که افراد جامعه در تأمین نیازهای اولیه خود ناتوان هستند هر اتفاقی ممکن است برای آنها در چنین جامعهای رخ بدهد. متأسفانه برخی این رخداد را به معنای دیگری در نظر میگیرند و معتقدند هنوز جامعه ایران به این مرز نرسیده است. این در حالی است که از بین رفتن اخلاق و معنویت در یک جامعه به معنای گسست اجتماعی است. این اتفاق نیز جدید نیست. در شرایطی که اخلاقیات مهمترین رکن یک جامعه است، جامعه در مسیر افول اخلاقی قرار گرفته است. به همین دلیل نیز اخلاق مقوم حفظ نظم سیاسی نیست. بدونتردید اگر قوه قاهره از بین برود جامعه سرنوشت نامتعادلی پیدا خواهد کرد.
با توجه به شرایط کنونی چه چشماندازی پیشروی جامعه ایران مشاهده میکنید؟
بنده نسبت به آینده جامعه خیلی خوشبین نیستم و معتقدم اگر تدبیر لازم برای تغییر وضعیت موجود توسط سیستم تصمیمگیر جامعه صورت نگیرد وضعیت جامعه شکل ناخوشایندی به خود خواهد گرفت. مردم ایران مدتهاست با مشکلات معیشتی و اقتصادی مواجه هستند. این در حالی است که همه روسایجمهور و نمایندگان مجلس نیز در دوران انتخابات از شعارهای اقتصادی برای جلب حمایت مردم استفاده کردهاند. با این وجود وضعیت اقتصادی مردم ترمیم نشده و امروز با چالشهای جدی مواجه شده است. به نظر میرسد مردم این مسأله را درک کرده و متوجه شدهاند که با این رویه مشکلات آنها در زمان کوتاهی حل نمیشود. مردم به دنبال حل شدن مشکلات خود هستند و به دنبال کسانی هستند که به جای حرف زدن عمل کنند. از سوی دیگر تصمیماتی که در کشور گرفته میشود متکی به خردجمعی و کارگروهی نیست. مسیری که امروز جامعه در آن قرار دارد روبه افول است و نمیتوان دقیقا آینده روشنی را متصور بود. باید یک عزم جدی برای جلوگیری از تشدید مشکلات مردم و پیدا کردن راهحلهای اساسی در کشور به وجود بیاید. این در حالی است که این عزم تاکنون در عمل و به طور رسمی رخ نداده است. اینکه در آینده چه اتفاقی رخ خواهد داد همگی به تصمیماتی بستگی دارد که سیستم سیاسی برای جامعه خواهد گرفت. اگر این تصمیمات درست و آیندهنگرانه باشد میتوان نسبت به آینده خوشبین بود در غیر این صورت مشکلات زیاد میشود که کنترل کردن آنها سخت و دشوار خواهد شد. /آرمان ملی