به گزارش بخش اقتصادی سایت خبرمهم، شرایط به قدری وخیم شده است که حتی پسانداز، یکی از راهکارهای خانوار برای مقابله با بحرانهای احتمالی هم برای این خانواده از بین رفته است. در همین زمینه گفتوگویی با فرامرز توفیقی، فعال کارگری و رئیس کمیته دستمزد شورایعالی کار، داشته که در ادامه میخوانید.
زمانی جامعه کارگری این توانایی را داشت که بخشی از درآمدهای خود را پسانداز کند، اما امروز براساس آمارها این توانایی بیش از ۴۰ درصد کاهش یافته است. با توجه به وضعیت موجود این اتفاق، چه خطراتی را برای این جامعه در پی خواهد داشت؟
دولت روحانی با این شعار به روی کار آمد که میخواست دستمزد را منصفانه و کار را شایسته کند. دقیقا دو سال قبل از دوره اول دولت روحانی در مجمع استراتژیک تشخیص مصلحت نظام سمیناری با عنوان «مزدمنصفانه و کار شایسته» برگزار شد. هم نوبخت و هم روحانی در شعارهای انتخاباتی دوره اول انتخابات یازدهم ریاست جمهوری خیلی درباره این موضوع صحبت کردند و حتی در زمان تصدیگری علی ربیعی در وزارت کار، معاون وقت روابط کار ایشان شعار میدادند که باید قدرت کار را به حدی بالا ببریم که مزد قابلیت پسانداز داشته باشد، اما اتفاقی افتاده این است که شکاف بین دستمزد و هزینه معاش زندگی آنقدر زیاد شده که در ایدهآلترین شرایط و با در نظر گرفتن سبد معیشت حداقلی کل کشور، مزد قدرت ۳۲ تا ۳۸ درصد جبران هزینههای سرکرد خانوار را دارد و مابقی هزینه یا به صورت قرض، بدهی، اضافه کاری و سایر کارهای غیرمولد اتفاق میافتد که سهمی در بزرگ شدن کیک تولید ناخالص ملی ندارند و متاسفانه جامعه کارگری به شدت آسیب دیده است. از مصادیق بارز این آسیبدیدگی موضوع «کاهش میانگین نرمال خانوار» است.
میبینیم که در همین هشت سال میانگین نرمال خانوار از ۳۶/۳ به ۳۰/۳ درصد رسیده است، یعنی شش صدم درصد میانگین نرمال خانواده در کل کشور کاهش یافته، آمار ازدواج به حداقل ممکن در چند سال گذشته رسیده و آمار طلاق به شدت افزایش و امنیت شغلی کاهش پیدا کرده است. شاید افرادی در دولت بگویند زمانیکه دولت را تحویل گرفتهاند فرض بگیریم حقوق را ۲۰ درصد، ۲۰۰ درصد، ۳۰۰ درصد افزایش دادهاند، اما از آن طرف هیولای وحشتناک افزایش تورم و هزینههای سرکرده خریدار که همان سبد معیشت است، چه کار کردهاند؟ آیا صرف اینکه شعار بدهیم و بگوییم زمانیکه کار دولت آغاز شد مثلا دستمزد سه برابر شده، درباره اینکه مرغ به کیلویی ۲۱ هزار تومان رسیده، گوشت ۱۱۵ هزار تومان شده یا مسکن ۵۰۰ درصد رشد کرده، هزینه اجارهبها سرسامآور شده صحبت کنیم؟ متاسفانه خیر. امروز نه تنها جامعه کارگری قدرت خرید ندارد که اصلا نمیتواند راجعبه آن و همچنین امکان پسانداز فکر هم کند بلکه نگران روزمرگی و گذران زندگیاش است.
چند هفتهای است که بحث بازنگری حقوق و دستمزد کارگران در مجلس مطرح شده است، تعلل در این زمینه چقدر آسیبزاست؟
به حدی این شرایط سخت و بغرنج شده که من بارها گفتم که حتی امروز هم برای بازنگری در مرود حقوق و دستمزد دیر است. مجلس باید از شعارهای دهان پرکن طرح و لایحه و مصوبه بازنگری شش ماه یکبار حقوق و دستمزدها، کمکهای غیرنقدی و غیره دست بکشد و کار عملیاتی انجام دهد چون به شدت خانوار کارگری در معرض تهدید هستند و باید این اتفاق بیفتد. اگر مجلس نگران است باید بگوید که چرا مطابق قانون شورای عالی کار که اعلام دولت موظف و موکلف است که حداقل ماهی یکبار جلسات شورای عالی کار را تشکیل دهد و در صورت ضرورت و نیاز فوری و امضای نمایندگان کارگری دولت مکلف به تشکیل جلسه در اسرع وقت است، الان ماهی یکبار هم جلسه تشکیل نمیشود، ما نماینده کارگری بارها در مورد برگزاری جلسه درخواست کردهایم ولی خبری نیست. نه طرح پرسشی از دولت از سوی مجلس وجود دارد که چرا قانون را اجرا نمیکند؟ و نه متاسفانه همراهی میکند.
با این تفاسیر میتوان گفت که جامعه کارگری تنهامانده است؟
امروز جامعه دستمزدبگیر تنها مانده و اشتباه خطرناکی که دولت مرتکب شده و آقای نوبخت هم با آن شعار میدهد و میگوید که «تجربه ثابت کرده برداشتن ارز دولتی از عوامل موثر بر سبد معاش خانواده، تبعات تورمی دارد، ما سال آینده این کار را جبران خواهیم کرد» شما که میدانید چرا چنین بلایی سر خانوادهها میآورید، حالا که این اتفاق را رقم زدهاید چرا سال بعد میخواهید آن را جبران کنید؟ همین امسال این کار را انجام بدهید، شاید سخت باشد، اما شدنی است. اگر این کار را نمیکردید کره هشت هزار تومان، روغن و برنج و محصولات دیگر و سفره معاش خانوار گران نمیشد، ولی متاسفانه هیچ عزم، اراده و تواناییای برای جبران این مشکلات وجود ندارد و پسانداز برای کارگران آرزو شده است. چرا پسانداز میکنیم؟ برای این پسانداز میکنیم که اگر زمانی اتفاق ناگواری یا بحرانی برای خانواده رخ داد بتواند از آن استفاده کند ولی امروز میبینیم خبری از آن نیست. خبری از ترمیم قدرت حفاظتی نگهداشتی خانواده نیست. تمام این فاکتورها را با هم جمع کنیم نشان میدهد که تیشه به ریشه خانوارهای دستمزدبگیر بهویژه کارگران زده شده است.
در شرایطی که نه پسانداز وجود دارد، نه درآمدها و دستمزدها کفایت میکند، نه رشد قیمتها متوقف میشود، در این میان بحث از کالابرگ به میان آمده که برخی کارشناسان آن را تورمزا و آسیبزا برای طبقه کارگری میدانند، همه اینها را هم دولت، هم مجلس و هم مدیران اقتصادی میدانند، چرا هیچکس نمیخواهد قبل از قانونگذاری مشورتی داشته باشد؟
کالابرگ بهشدت فسادزا و رانتزاست و وقتی دولت به همین بهانه ارز دولتی را حذف کرده است چرا دوباره به فکر دادن کالابرگ افتاده است که نتیجهای جز ایجاد رانتهای وحشتناک نخواهد داشت. ما نیازی به کالابرگ نداریم، باید یاد بگیریم فاکتورهای اقتصادی را بلد باشیم، مباحث اقتصادی مانند دستمزد و سبد معاش خانوار فرآیندی است./آرمان ملی