به گزارش بخش اقتصادی سایت خبرمهم، بسیاری از منافعی که نصیب افراد، گروهها، جامعه یا کشوری میشود، با برنامه و بر مبنای اراده قبلی نیست. وضعیت فعلی اقتصاد ایران و تحریمهای بیسابقه تحمیلی بر آن منبعث از چنین شرایطی است.
اکنون و در غیاب هژمونیک نفت در مدیریت اقتصادی کشور، دولتمردان ناگزیر به سمت اتخاذ استراتژی اقتصاد بدون نفت رفتهاند. در دوران معاصر و بعد از استیلای نفت بر اقتصاد سیاسی کشور این دومین بار است که تعارضات بنیادین با بیگانه، ایران را ناچار به برگزیدن اقتصاد بی نفت کرده است.
دفعه اول در دوره دکتر مصدق بود که دولت نتوانست بواسطه اختلافات با بریتانیا یک قطره نفت بفروشد. کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ نگذاشت که دولت بتواند محک درازمدتی بخورد و بعد از کودتا پول نفت با قرارداد کنسرسیوم تن نحیف اقتصاد را مجددا دچار سوء تغذیه کرد.
بعد از آن، سالها و بارها صحبت از کسر وابستگی به نفت شده بود ولی هر وقت دل کندن از آن سخت تر شد. نفت مدل بودجه ریزی را در کشور به شدت متزلزل کرده بود و تعیین کنندگی آن را در عمل دچار نوسانات متعددی کرده بود. نوسانات مثبت و منفی آن به یک اندازه مشکلات عدیده ای درست میکرد. تا جایی که مردم به طنز میگفتند «نمیدانیم قیمت نفت بالا باشه بهتره یا پایین باشه بهتره». نخبگان اقتصادی هم از آن بجای نعمت نفت به نقمت نفت یاد میکردند.
اکنون اما قهرا نفت از بودجه و سر سفره همزمان رفت. دولت در زیر رگبار فشارهای مضاعف خارجی و داخلی به شکل بیسابقهای تن به شلاقهای استراتژی اقتصاد بدون نفت سپرده است. عارضههای سختی گریبان کشور را گرفته است و اتخاذ این استراتژی نابسامانیهای سختی به حوزه معیشتی مردم تحمیل کرده است. کرونا نیز مزید بر علت شده است.
بازارهای متعدد داخلی اعم از طلا و سکه، مسکن، خودرو و ارز را دچار نوسانات و بی ثباتیهای تندی کرده است. اما انصافاً با وجود همه انتقاداتی که متوجه سوء مدیریت داخلی هست، دولت توانست با تأسی به بورس، شرایط را از بحرانهای مضاعف دور نگه دارد.
این نوشته نمیخواهد و نمیتواند منکر بحرانهای سخت درهم تنیده کنونی کشور شود اما استحکام دولت را نیز نمیتوان نادیده گرفت. بورس اگر چه حکم پر سیمرغ استقامت دولت برای جلوگیری از ورود به بحرانهای متوازن ابرتورم و غیره دارد اما اگر نگاه کارشناسی به آن نشود و ملعبه تنگ نظری و سوءاستفاده قرار گیرد، پتانسیل تبدیل شدن به چشم اسفندیار دولت را نیز خواهد داشت.
بورس قادر است همزمان ضمن کنترل نقدینگی، با جذابیتی که دارد خیل عظیم نقدینگیهای خرد را که بواسطه سقوط ارزش پول ملی در عمل کارایی ندارند جذب و از ورود به کانال ابرتورم جلوگیری کند. از هار شدن مجدد ارز ممانعت کند و مانع ورود پولهای بی ضابطه به بازارهای موازی که خودشان نیز محتضرند، شود.
حداقل از دو زاویه نیز منبع درآمد بیحاشیهای برای دولت هست. یکی دولت خود سهامدار بزرگی است و به تبع رونق بورس سهامش رشد میکند و دیگری کسب مالیات از معاملات فراوان بورس است. هر دو کمک میکنند که دولت بصورت سلبی و ایجابی از حمایت از بورس ذینفع بزرگ باشد.
البته بورس مانند سایر بازارهای اقتصادی الزامات و قواعد مربوط به خود را دارد و بزرگترین اشتباه، نگاه تجویزی به آن است. بشدت به سیگنالهای آمرانه حساس است و پاسخهای گستاخانه میدهد. بهتر است الان که بورس مکانیزمی است که به آلترناتیو اقتصاد تحصیلدار یاری میرساند با ملاحظه مزایایی که دارد بیشتر از آنکه توسط دولت مدیریت و دخالت شود، حمایت و نظارت شود. دولت باید مزایای رشد بورس را به بدنه تولید تزریق کند و از تسری تبعات منفی آن به سایر بخشهای اقتصاد جلوگیری کند.
بورس این تالار شیشهای استعداد کمک به شفافیت و تنویر اقتصاد و فرار از اپیدمی فساد را هم دارد.
هر گونه تحمیل اراده غیرمنطقی و هیجانی بر بورس، خیل بزرگ سهامداران را که خیلیها از آنها هنوز در حال مکاشفه هستند فراری خواهد داد. فراری شدن آنها یعنی هجوم به بازارهای موازی و اختلال در اقتصاد از یکسو و شکست سیاست اقتصاد بدون نفت از سوی دیگر. برآیند هر دو، افق اقتصاد و سیاست را بیشتر خاکستری خواهد کرد./مردم سالاری