به گزارش بخش فرهنگی سایت خبرهای فوری، جماعت ناراضی میگویند درآمد او از برنامه دورهمی و دستمزدهایی که برای فیلمها و سریالهایش کسب میکند فوقالعاده بالاست. طبیعی نیست؛ که او به عنوان هنرمند لابد مالیات هم نمیدهد. یعنی کمترین سهمی در اداره مملکت با این همه فشار و بحران ندارد. اما به خودش حق میدهد که پایین و بالای کشور را –جز بخشهای غیرمجاز- مورد تاخت و تاز قرار دهد و به طنز بکشد.
شانس مدیری این است که آخرین گفتههای خبرسازش متلک به روحانی و دولت بوده. برای همین حالا غیر از مدافعان روتین و همیشگی، رسانههای آن طرفی هم همسو شدهاند تا از مدیری حمایت کنند و به مردم یادآوری کنند که سرشان به کار خودشان باشد! یادآوری کنند که مهران مدیری هرچه درمیآورد با عرق جبین و کد یمین است و حق دارد که هر جای دنیا که دلش خواست خوش بگذراند! به منتقدان متعرض میشوند که او درآمدش را از بخش خصوصی کسب کرده و هرچه درآورده بابت زحمتی بوده که کشیده و عنایتی که مردم به او داشتهاند؛ که تماشایش کردهاند و پربیننده و محبوب بوده؛ که اگر به او حمله میشود به خاطر بدخواهان و سوگیریهای سیاسی و به خاطر این است که گفتهها و طنز او برای دولت و اینطرفیها گران تمام شده.
دو- درباره مهناز افشار تقریبا قضیه برعکس است. این روزها رسانههای رسمی و دلواپس، بیوقفه در حال رصد احوالات خانم افشار هستند تا ریز به ریز آن را قضاوت کنند و هنرمند مهاجر را بابتاش به صلابه بکشند. این که او کجا میرود و چه میکند و چه میپوشد، همه مورد توجه است و باعث حمله به افشار و حتی اطرافیانش میشود. اینجا دیگر دخالت نکردن در زندگی خصوصی و این که مهناز افشار از کجا آورده و حق زندگی و تصمیمگیری دارد یا نه، معنای متفاوتی پیدا میکند.
فارغ از این که او راهش را جدا کرده و به مسیری رفته که در نگاه رسمی حاکم بر کشور نه فقط ناپسند که مجرمانه است. در اینجا احتمالا بخشی از افکار عمومی هستند که حق را به مهناز افشار میدهند و معتقدند که او مخیر بوده برای زندگیش راه تازهای انتخاب کند و در ایران بماند یا نه. این بخش از افکار عمومی هستند که احتمالا او را بابت پوشش در حال استحالهاش شماتت نمیکنند، برایش دل میسوزانند و چه بسا به تماشای شو در دست تهیه و مصاحبه پیش رویش بنشینند و لذت ببرند و تمجیدش کنند.
سه- این که در این مقایسه مدیری راه صواب را رفته و میرود یا مهناز افشار، جز با ایستادن در یک طرف دعوا ممکن نیست. این دو برخلاف بسیاری از چهرههای هنری در کشور، سنگهایشان را واکندهاند و مشخص کردهاند که کجای داستان ایستادهاند؛ بنابراین پی بردن به این که چرا مدیری ستایش میشود و زیر چتر حمایتی قرار میگیرد و چقدر دنیایش با مهناز افشار متفاوت است، سخت نیست. شاید در این معرکه یک نکته قابل اشاره باشد. این که قضاوت کردن درباره هیچکدام از آنها و رفتار و موضعگیریهایشان، حتی درباره زندگی خصوصیشان را نمیتوان منع کرد.
مدیری و افشار به عنوان دو سلبریتی مورد توجه جامعه، خواهی نخواهی مورد قضاوت قرار خواهند گرفت و راه فراری ندارند. آنها هم مثل هر سلبریتی دیگری، از وقتی که قدم در مسیر شهرت گذاشتهاند، حتی اگر دلشان نخواهد، پای این حقیقت را امضا کردهاند که زندگی خصوصی و افکار و اعمالشان شبیه عموم جامعه نباشد. به خصوص که هر دو هم ایدههایشان را با صدای بلند میگویند و هر که را بخواهند زیر تیغ میبرند. این که ما موافق این محکمه عمومی باشیم یا نه، این که در کنکاشها شرکت کنیم و جزیی از هیات ژوری باشیم یا نه، به خودمان و وجدان خودمان مربوط است. اما این که چنین عرصهای هست را نمیشود کتمان کرد. نمیشود از مردم گله داشت.
شاید کسانی که حامی مدیری هستند و امروز به خاطر تصاویر لو رفته او رنجیده خاطرند و دیگران را انذار میدهند که نبینید و کاری نداشته باشید، اگر به رفتارشان در قبال مهناز افشار و افشارهای نوعی نگاه کنند، شرمنده شوند. همانطور که طرف مقابل، نمیتوانند استانداردهای دوگانهای برای مواجه شدن با پدیدهها در پیش بگیرند. شاید این توجه شدید و احکام سنگین درباره خصوصیترین امور زندگی سلبریتیها بهنظر بیرحمانه باشد. اما آنها همین را هم پذیرفتهاند. وقتی خواستند از تمام امتیازات شهرت و سلبریتیگی بهرهمند شوند. /هفت صبح