هومن ظریف
مایل نیستم به مصاحبههای متعدد خودم با هنرمندان تراز اول تئاتر، در زمان مسئولیتم در سردبیری و خبرنگاریام در روزنامه نسیم صبا و سایت تئاتر ما، اشاره کنم، اما درباره ابتدای دهه هشتاد سخن میگویم و برای قلقلک کردن حافظه تاریخی بخشی از اهالی فرهنگ و هنر و سینما و تئاتر، از دورهای حرف میزنم که حضور بازیگران تئاتر در تلویزیون نه تنها قبیح بود بلکه اصولا در مصاحبههای گوناگون، بازیگرانی که اکنون در شبکههای متعدد قارچ گونه پلتفرمهای نمایش خانگی حضور دارند، دیگر بازیگران تئاتر را از ورود به تلویزیون نهی میکردند! حالا چه شده است که نه تنها تلویزیون رسمی کشور بلکه شبکههای سهلانگار نمایش خانگی، مامن و ملجا بازیگران پیر و جوان تئاتر شدهاند، دو پاسخ دردناک معیشتی و استحاله سهلانگارانه فرهنگی دارد. دلیل نخست، فرار اهالی تئاتر از اجرای دقیق متون کلاسیک جهانی است؛ به بهانههای واهی و دهان پرکنی چون برداشت آزاد از متن فلان نمایشنامه یا بهمان نمایشنامه که خود نتیجه ناتوانی اجرای نمایشهای وفادار به اصالت متن نمایشنامه است. ماجرا از این قرار است که برداشت آزاد، راه گریز و مفری شده است تا اهالی تئاتر، از اجرای درست و دقیق متن اصلی نمایشنامه سرباز زنند و با دیالوگهای من درآوردی و خلقالساعه و بداهه وگهگاه انتقادهای نخنمای سیاسی و اجتماعی، ژست هنرمند آزادیخواه و خلاق را بگیرند و با استعانت از میزان قهقهه تماشاگران، بعد از مدتی در یکی از پلتفرمهای خانگی، جلوی دوربین بروند و اصطلاحا خاک صحنه تئاتر را خورده نخورده، با دستمزدهای بالاتری جلوی دوربین، دیالوگ بگویند.
به گزارش بخش فرهنگی سایت خبرمهم، از آن طرف، بازیگران پیشکسوت منتقد حضور بازیگران چشم رنگی سینما و تلویزیون، در جهت مخالف منطق دو دهه پیش، حرکت کرده و از هول حلیم به دیگ پلتفرمها افتادهاند. آنقدر نامهای بازیگران پیشکسوت پر طمطراق و قابل احترام است که نگارنده نمی تواند جسارت کند برای مصداق، حتی به یکی از آنها به عنوان مصداق اشاره کند؛ اما آنها حق دارند! تا پیش از کرونا، گرانیها و یاس اجتماعی از ممیزیها، شاید بهانهای بود برای کم فروغ شدن سالنهای تئاتر، به گونهای که تعداد عوامل پشت صحنه تئاتر، از تعداد بازیگران زیادتر بود! اما بعد از کرونا و با گرانی سرسام آور و تنگی معیشت و عدم رشد قیمت بلیتها و سرخوردگی تماشاگر زخم بستر گرفته خانهنشین، مهاجرت بازیگران تئاتر به پلتفرمها، بیش از پیش شده است. دیگر بدون هیچ قبحی، تئاتر در برابر پلتفرمهای نمایش خانگی به زانو درآمده است؛ چون پلتفرمهای نمایش خانگی، رشد کردهاند، متنوع شده اند، کارشناس دارند، مجری دارند، به پشتوانه تبلیغات خود، حرفهای جالبی برای گفتن دارند؛ حالا بماند اگر یک غزل از حافظ هم اشتباه خوانده شد، شورای انقلاب فرهنگی هم برای تمامیت ادبیات کوتاه آمده است؛ چه برسد به ادبیات نمایشی، که به زعم ایشان شاید عنوانی فرعی و انحرافی است! اما واقعیت تلخترو جاری در جهان این است که در کشوری مانند انگلستان، آثار دقیق و اصیل برنارد شاو، توسط یک خانواده شاید بیش از یک قرن روی صحنه میرود و در فرانسه نمایش بینوایان هوگو، به گونهای نسل اندر نسل اجرا میشود که کوزت بیست سال پیش در همان نمایش، بعد از دو دهه می تواند نقش فانتین را که زمانی مادرش در همان گروه نمایش بازی میکرده، بازی کند و نمایش همچنان ادامه دارد ولی آنچه در کشور ما در سه دهه اخیر دیده می شود، برداشتهای آزادی است به جای آثار بزرگی چون هملت، اتللو و جنایت و مکافات اجرا می شود.
خلاصه، همهچیز به فان و شوخیهای بداهه تبدیل می شود به گونهای که در اثری، رستم هم به دلایل اخلاقی(!) سهراب را نمیکشد و برایش عروسی میگیرد (البته در انیمیشن این نوع برداشت آزاد را شاهد بودیم) و خلاصه، صحنه به نفع معرفی چهرههای خوشمزه برای پلتفرمهای نمایش خانگی، پر شده است از بداهه وراجیهایی که با نام دهان پرکن برداشت آزاد، هم از گیر بازبین ارشاد فرار میکنند و هم در خدمت ماشین بازیگرساز در خدمت پلتفرمها هستند. تلخی ماجرا آنجاست که در دو دهه اخیر، تقریبا هیچ اثری از شکسپیر، داستایوفسکی، چخوف و آثار نمایشی کلاسیک به صورت ممتد روی صحنه نرفته است و افرادی قلیلی چون داریوش مودبیان و اکبر زنجانپور، یا زمینگیر شده اند یا با انتشار کتابهای ترجمه و پرونده های تئوریک، سر خود را گرم کرده و عطش خود را پاسخ دادهاند. فرزندان ما آیا کجا باید یک اثر دقیق از متون کلاسیک نمایشی را ببینند؟! هیچ جا؟! خوشا به حال ما که حداقل زمانی در رادیو نمایش یا روی همین صحنههای نمایش، اثری کلاسیک را خواه ناخواه دیدهایم! البته این وجه فرهنگی ماجراست که با کمک حافظه تاریخی اندک جامعه، ادبیات نمایشی ما به قهقرایی گروتسک وار فرو رفته است و در این جزیره برمودا، متنهای اصیل ذوب می شوند و لودگی، تجلی پیدا میکند و وراجی و نیش دار حرف زدن، حتی اگر هنوز عکسهای فلان بازیگر، در کنار بابک زنجانی در گوگل گهگاه دیده شود، امتیاز هنرمندی به شمار آید! اما وجه دیگر، سختی معیشت است. بازیگران نمایش، در یک سالن دنج یا حتی تالار وحدت، حتی اگر یک ماه هم روی صحنه باشند و هر شب هم مصاحبه داشته باشند، چقدر شناخته میشوند؟ چقدر دستمزد میگیرند؟ چقدر میتوانند برای عشق خود، خاک بخورند؟ آن هم با این سینههای خسته از کرونا؟ معیشت و دست های پنهان رابطه، در ایوان مشرف به صداوسیما، بازیگران پیر و جوان را به صحنه پلتفرمهای نمایش خانگی هل میدهد و برنده کیست؟ دلالان آگهی های تبلیغاتی. راستی میدانید در همین لحظه قیمت یک کیلو چیپس معادل یک کیلو گوشت گوسفندی شده است؟ و باز هم میدانید که تماشاگر خانگی، وقتی جام جهان بین تلفن همراه را در کف دارد، می تواند همان چیپس را فلهای بخرد و در منزل، با زیرشلواری بازیگران تئاتری را بامزه تر و نزدیکتر ببیند؟!