امنخانی گفت: متأسفانه اندیشمندان ما در برخورد با آثار متفکران خارجی از کمتر خلاقیتی برخوردارند، آنها فقط وارد کننده چهارچوبهای نظری آنان بدون هیچ تأملی درباره بومی سازی این آرا هستند.
به گزارش بخش فرهنگی سایت خبرمهم، داشتن دید انتقادی به کتابی که درحال مطالعهاش هستیم، به بالا بردن کیفیت مطالعه و ثمربخشی آن کمک شایانی میکند. در این باره با عیسی امنخانی نویسنده و پژوهشگر حوزه علوم انسانی و ادبیات فارسی گفتوگویی داشتیم که در ادامه آن را میخوانید.
یک کلیشه غلط!
امنخانی در ابتدا گفت: امروزه موضوع مطالعه و به تبع آن اثرگذاریهای این فرایند، مکرر مورد پرسش و سؤال قرار میگیرد. من میخواهیم این موضوع را که آیا کتابخواندن با تولید فکر و اندیشه برای مخاطب رابطه مستقیم و صد در صدی دارد یا خیر، از منظر علوم انسانی نظر کنم. کلیشهای وجود دارد مبنی بر اینکه نفس خواندن کتاب اتفاق شایسته و یک امر پسندیده است. عدهای چنین باور دارند که صرف خواندن کتاب در ایجاد فکر خلاق برای افراد کارساز است. من به این ادعا به دیده تردید مینگرم، یعنی معتقدم خواندن هرکتابی، فارغ از آثار سطحی و زرد حتی خواندن آثار نخبگان و اهل اندیشه جامعه هم به معنی این که دارد اندیشه و فرهنگ عمومی جامعه را ارتقا میبخشد، نیست.
وی افزود: نگاه غیر دقیق به آثار اندیشهای نیز منجر به واژگونی مفاهیم و موضوعات میشود و راه را برای فهم درست و خلاقیت فکری میبندد، به طور مثال یک سری فعالیت نخبگان جامعه ما در دوره دهه ۴۰ و ۵۰ دقیقاً در همین راستا بود. نگاه غیر دقیق آنان به برخی موضوعات آنان را به سمتی کشاند که نتوانند الگو و روایت صحیحی را از واقعیتها نشان دهند، به طور مثال طیفی که غربزدگی را نوشتند با نگاه غیر واقعیشان راههای خلاقیت فکری در باب مواجهه با غرب را بستند.
نگاه انتقادی کمکی است برای ارتقای کیفیت مطالعه
او بیان داشت: پس باید این کلیشه را که زیاد کتاب خواندن مساوی است با فرهیختگی و با سوادی کنار گذاشت. بیش از این که چه تعداد کتاب خوانده میشود، باید دید چه کتبی و با چه کیفیتی مطالعه میشود. هیچگاه تعداد کتب یک شخص را باسواد نمیکند بلکه دید آن شخص به آثار و نوع مطالعه و تحقیق آن است که به مطالعه کیفیت میبخشد. انتخاب درست آثار موضوعی است که باید در اولویت افراد قرار گیرد و از آن مهمتر داشتن دید و بینش انتقادی نسبت به کتب است که ما را به سمتی سوق میدهد که مطالعه و کتاب خواندنمان بهرهوری بیشتری داشته باشد. به عبارتی یادگرفتن تنها هم نباید دغدغه خواننده کتاب باشد؛ او با ذهن انتقادی و پرسشگر است که میتواند لایههای پنهان کتاب را دریابد و به نقاط قوت و ضعف آن پی ببرد، به این شکل است که کتابخوانی مثمرثمر و اثربخش خواهد بود.
امنخوانی ادامه داد: نکته دیگری که باید در نظر گرفت این است که ما نمیتوانیم انتظار داشته باشیم همه مردم دست به آثار فاخر ببرند و آنان را بخوانند. دنیای مدرن و انفجار اطلاعات و موضوعات کار را به جایی رسانده است که همه افراد حظی از سواد را بردهاند و از اطلاعاتی برخوردارند. و به تبع در این فرایند گریزی نیست که توقع داشته باشیم افراد به سمت برخی آثاری که موسوم هستند به کتب زرد نروند. این موضوع شامل حال ایران نیست و در همه جای دنیا قابل رؤیت است. همچنین کتب زرد متعلق به عصر حال حاضر نیستند و در گذشته هم کتب زرد بودند و خواننده خود را میطلبیدند. اساساً دنیای مدرن تبعش به سمت عامزدگی و سطحیگرایی است و کتب و آثار زرد هم بخشی از این فرایند هستند.
واردکنندگان اندیشه، نه خالقان فکر
وی افزود: متأسفانه اندیشمندان ما در برخورد با آثار متفکران خارجی از کمتر خلاقیتی برخوردارند، آنها فقط وارد کننده چهارچوبهای نظری آنان بدون هیچ تأملی درباره بومی سازی این آرا هستند. این معضلی است که از قبل مترجمان و اهالی نظر و اندیشه گرفتارش بودند؛ به شکلی که خواندن برخی آثار هیچ درکی درستی را برای مخاطب به ارمغان نمیآورد. جامعه از نویسندگان کتب زرد توقع دید انتقادی ندارد، اما از خالقین آثار اندیشهای انتظار دارد که به نظر سایر اندیشمندان با دیده انتقاد و پرسش نگاه کند تا آثار آنان تبدیل به مشتی مفاهیم وارداتی نشوند. همچنان بسیاری از نخبگان علوم انسانی ما چون اسلاف دهه ۴۰ و ۵۰ خود قالبهای نظری را بدون هیچ نگرش انتقادی و تجزیه و تحلیلی وارد میکنند، این یک اقدام نابخشودنی است که در فضای فکری جامعه حاکم است و موجب سلب خلاقیت و تولید علم میشود. البته باید اضافه کرد، که برخی از این اندیشمندان ما از این رویه مصون و به دور هستند./فارس