گفت‌وگو با برادر راننده اتوبوس دانشگاه آزاد

خبرهای فوری: رحمان عقلمند، راننده تنها اتوبوس زردرنگ دانشگاه علوم و تحقیقات روز چهارشنبه به خاک سپرده شد؛ راننده‌ای که پایان سال بازنشسته می‌شد و تنها ۱۰ روز به عقد دختر دومش مانده بود اما نه بازنشستگی‌اش را دید و نه عروس‌شدن دخترش را.

به گزارش بخش حوادث سایت خبرهای فوری، در سرازیری مرگ هیچگاه در فکر خودش نبود. می‌توانست در یک لحظه چشم و گوشش را بر جیغ و داد و وحشت ده‌ها دانشجو ببندد و خودش را نجات دهد ولی تعهد به کارش باعث شد تا تنها با فریادش دانشجویان را به انتهای اتوبوس هدایت کند و خودش را با تمام توان روی فرمان بیندازد تا شاید حادثه‌ای تلخ رقم نخورد.

برخورد اتوبوس با مانع کنار جاده و واژگونی آن رقم خورد و به یکباره همه زندگی ۵۹ ساله‌اش را با تمام دلخوشی‌هایش ترک کرد و رفت. پس از آن برخی با کم‌لطفی‌شان انگ‌هایی به او زدند و از نداشتن کارت سلامت تا سکته مغزی و قلبی را بر پیکره بی‌جان او کوبیدند تا شاید او تنها مسبب این فاجعه باشد.

بهروز عقلمند، برادر راننده جانباخته اتوبوس دانشگاه آزاد از جزئیات حادثه و از زندگی شخصی برادرش گفت که در ادامه آن را می‌خوانید:

روز حادثه چطور از ماجرای سقوط اتوبوس با خبر شدی؟

شرکتی که کار می‌کنم سه‌شنبه‌ها تعطیل است و آن روز هم روز تعطیلم بود. به‌دنبال کارهایم بودم که یکی از برادرانم به من زنگ زد و جریان تصادف رحمان را برایم تعریف کرد. بعد از شنیدن این خبر نمی‌دانستم که چطور خودم را به بیمارستان فرهیختگان برسانم و دقایقی بعد هم که به بیمارستان رسیدم با گریه‌های بی‌امان فرزندان رحمان فهمیدم که دیگر برادرم زنده نیست.

رحمان چه مدت بود که در دانشگاه علوم و تحقیقات کار می‌کرد؟

دو ماه قبل پسر رحمان که روی اتوبوس دیگری کار می‌کند به برادرم گفت که یکی از همکارانمان قصد دارد اتوبوسش را که دوسالی است در خط دانشگاه کار می‌کند، بفروشد. پس از آن برادرم اتوبوس را به قیمت ۶۰ میلیون تومان خرید و در همان خط مشغول به‌کار شد.

برادرتان چند وقت بود رانندگی می‌کرد؟

رحمان ۳۰ سال است که با اتوبوس کار می‌کند و عید امسال هم بازنشسته می‌شد. ۱۵ سال در جاده تهران – اردبیل کار می‌کرد و حدود ۱۲ سالی هم بود که راننده سرویس یکی از شرکت‌های خودروسازی بود.

درآمدش بابت کار در دانشگاه چقدر بود؟

در ازای هر سرویس رفت و برگشتش و انتقال دانشجویان، ۱۶ هزار تومان دریافت می‌کرد که ماهانه حدود ۵ میلیون تومان می‌شد. یعنی به‌صورت روزمزد و ماهانه حقوق نمی‌گرفت. ضمن اینکه باید هزینه استهلاک ماشین و سوخت و تعمیر سالانه را هم خودش پرداخت می‌کرد که شاید در مجموع حدوداً ماهی دو میلیون تومان دستش را می‌گرفت اما خدا را شکر محتاج کسی نبود.

چند فرزند داشت؟

۳ پسر و ۳ دختر. یک پسر و دخترش ازدواج کرده بودند. عروسی یکی از دخترهایش سیزدهم همین ماه بود. عروسی پسر دومش هم اردیبهشت‌ماه سال آینده بود.

ماجرای تصادف اتوبوس را در رسانه‌ها و تلویزیون دنبال کرده‌ای؟

بله و بشدت ناراضی هستم. از آنها گلایه دارم و حتی دیروز با صدا و سیما تماس گرفتم اما کسی پاسخگو نبود. می‌گویند ماشین اسقاطی بوده، مدل خودروی برادرم سال ۸۱ بود. در حالی‌که در همین تهران خودروهای به مراتب قدیمی‌تری هم وجود دارد و بدون هیچ مشکلی کار می‌کنند. اصلاً اگر این اتوبوس اسقاطی بوده چرا طی دو ماه گذشته شماره‌گذاری شده؟! چرا اجازه داده‌اند که مسافر سوار این اتوبوس شود؟!

شایعاتی در فضای مجازی منتشر شده که در اغلب آنها راننده اتوبوس را مقصر معرفی می‌کنند.

برادرم اگر به فکر جان دانشجویان نبود می‌توانست خودش را از همان لحظات اول از اتوبوس به بیرون پرتاب کند؛ نه اینکه تا آخرین لحظات فرمان را دو دستی بگیرد. فاصله رکاب خودرو تا آسفالت ۳۰ سانتیمتر بیشتر نیست و برادرم وقتی متوجه می‌شد که ماشین دچار نقص شده می‌توانست در اتوبوس را باز کند و خودش را نجات دهد اما فرمان را گرفت و تا آخرین لحظه زندگی‌اش تلاش کرد تا در حد توانش جان دانشجویان را نجات دهد.

می‌گویند اتوبوس نقص فنی داشته، حادثه ساعت ۱۱ رخ داد و آن روز، این چهارمین سرویسی بود که برادرم برده بود. اگر اتوبوس نقص فنی داشت، بی‌شک در سه سرویس قبلی متوجه آن می‌شد.

پسر خودم دانشجوست و زمانی که فهمیدم دانشجویان جانشان را از دست داده‌اند، حس کردم برای پسر خودم این اتفاق افتاده است. من داغ برادرم را دارم اما با شنیدن خبر مرگ دانشجویان داغ خودم را فراموش کردم. ما ۱۰ نفر را از دست دادیم و از طرف خودم و خانواده برادرم به آنها تسلیت می‌گویم.

رحمان کجا زندگی می‌کرد؟

ساکن بهارستان بود. هر روز صبح ساعت ۵ خانه را ترک می‌کرد تا ساعت ۷ و نیم در دانشگاه حاضر باشد. یک سرویس داشت از اسلامشهر به بیمارستان رسول اکرم (ص) و بعد از آن هم خالی می‌آمد تا دانشگاه و تا ساعت ۸ شب هم در دانشگاه علوم و تحقیقات کار می‌کرد. برادرم راننده جاده بود، آن هم ۱۵ سال. رانندگی در جاده به مراتب خیلی سخت‌تر از رانندگی در دانشگاه است.

وضعیت بیمه و کارت سلامت برادرتان به چه صورت بود؟

هر راننده‌ای دفترچه کار دارد. برادرم پایه یک داشت و کسی که پایه یک دارد باید کارت سلامت داشته باشد. در غیر این صورت افسر جلوی فعالیت او را می‌گیرد. بیمه هم که بود.

رحمان چطور مردی بود؟

این را من نباید بگویم. از دانشجویان بپرسید که راننده تنها اتوبوس زردرنگ دانشگاه چطور بود.

در رابطه با این حادثه شکایتی دارید؟

باید صبر کنیم تا به دانشگاه و پاسگاه برویم و حرف‌های آنها را بشنویم. قطعاً شکایت می‌کنم از کسانی که گفته‌اند برادرم بدون مجوز بوده است. اگر برادرم مجوز نداشته چطور اتوبوس او دو سال در آن خط کار می‌کرد؟ اجازه دهید صحبت‌های مسئولان دانشگاه و پلیس را بشنویم، اگر جایی برای شکایت باشد قطعاً شکایت می‌کنیم.

حرف آخرتان؟

خواهش می‌کنم همه چیز را در هر حادثه‌ای به گردن راننده نیندازید. چرا انگشت‌ها را به سمت راننده‌ها در سوانح رانندگی می‌گیرید؟ این همه خودروهای مختلف در جاده‌های کشور تصادف می‌کند و صدها نفر هم جانشان را از دست می‌دهند. پس نمی‌توان گفت مدل اتوبوس باعث کاهش آمار تلفات می‌شود. همین اتوبوس‌هایی که می‌گویند یک و نیم میلیارد تومان قیمت دارد، افراد زیادی را به کام مرگ کشانده است. /ایران

[irp posts=”7291″ name=”ماجرای مزرعه محمدجواد لاریجانی چه بود؟”]
خروج از نسخه موبایل