به گزارش بخش حوادث سایت خبرهای فوری، آذر ماه سال ۹۷ مرد جوانی به کلانتری تهرانپارس مراجعه کرد تا خبر مفقودی همسر دندانپزشکش را که به مقصد مطب، خانه را ترک کرده بود و خبری از او نبود به ماموران پلیس بدهد. تحقیقات پلیس برای یافتن ردی از زن جوان آغاز شد. در حالی که همه به دنبال او بودند جسد سوخته این دندانپزشک جوان در حوالی فشافویه کشف شد.
چندی بعد مشخص شد مردی میانسال به دنبال اختلاف مالی با خانم دکتر جوان اقدام به قتل او کرده و سپس جسدش را در بیابانهای حاشیه شهر به آتش کشیده است.متهم بعد از دستگیری به اتهام خود اقرار کرد.به دنبال شکایت اولیای دم و صدور کیفرخواست از سوی دادسرای جنایی استان تهران،پرونده برای تشکیل جلسه محاکمه به دادگاه کیفری یک استان تهران ارجاع شد.
*** شرح ماجرای گم شدن زن جوان
همسر زن جوان به ماموران پلیس درباره روز گم شدن همسرش گفته بود: آن روز صبح زود مثل همیشه همسرم راهی محل کارش یعنی مطب دندانپزشکی شد و من هم به سر کار خودم رفتم اما حدود ساعت ۱۰ بود که از محل کارش با من تماس گرفتند و گفتند همسرم هنوز به محل کارش نرفته است. خیلی تعجب کردم چون همسرم ساعت هفت صبح از خانه بیرون رفته بود.
همکارانش میگفتند گاهی پیش میآمد خانم دکتر دیرتر به مطب میآمد، برای همین تا الان پیگیر علت تاخیر او نشدیم اما حالا دیگر واقعا نگران او هستیم چون موبایلش را هم جواب نمیدهد. در پی اعلام مفقودی زن جوان، پیدا کردن ردی از او در دستور کار پلیس قرار گرفت. در همین حال جسد سوخته زنی جوان در بیابانهای فشافویه کشف شد.
یک رهگذر که جسد را دیده بود در تماس با ماموران پلیس گفته بود: داشتم از جاده کنار خیابان عبور میکردم که ماشینم خراب شد. ایستاده بودم تا فردی پیدا شود و به من کمک برساند. در همان حال که به امید کمک رسیدن دور و اطرافم را نگاه میکردم در دور دست جسمی دیدم که نظرم را جلب کرد.
کنجکاو شدم و به سمتش رفتم و با جسدی سوخته مواجه شدم. با توجه به اطلاعاتی که همسر خانم دکتر از لباسها و ظاهر او داده بود،احتمال میرفت که این جسد متعلق به همان زن باشد. به همین دلیل همسر مقتول برای شناسایی و احراز هویت جسد راهی پزشکی قانونی شد و اعلام کرد که جسد مکشوفه متعلق به همسرش است.
در ادامه تحقیقات از همسر دکتر دندانپزشک مشخص شد که زن جوان آن روز صبح با آژانس راهی محل کار خودش شده بوده.بنابراین راننده آژانس، اولین فردی بود که مورد تحقیق پلیس قرار گرفت. راننده آژانس در اظهارات خود به ماموران گفت: زن جوان در تمام طول مسیر داشت با تلفن همراهش حرف میزد.
از لحن صحبتش مشخص بود با فردی که پشت خط است بگو و مگو دارد و عصبانی بود. از حرفهایش میشد این را به خوبی فهمید که موضوع صحبت او درباره یک اختلاف مالی است و ظاهرا طرف مقابل بارها به او قولی داده بود ولی عمل نکرده بود.چون زن جوان چند بار به او گفته بود از امروز و فردا کردن تو خسته شدهام.
او در ادامه گفت:در میان راه زن در حالی که خیلی عصبانی بود به من گفت مسیرش تغییر کرده و او را به مترو جوانمرد قصاب برسانم.وقتی از ماشین پیاده شد،دیدم که بلافاصله سوار یک پرشیای سفید رنگ شد. با سرنخی که راننده آژانس در اختیار ماموران قرار داده بود،پلیس تمام دوربینهای مدار بسته موجود در اطراف ایستگاه مترو جوانمرد قصاب را مورد بررسی قرار داد.
از طریق پلاک خودرو، سیاوش مالک خودرو پیدا شد و ادعا کرد دکتر جوان را نمیشناسد اما بعد از دیدن تصاویر دوربین مداربسته مجبور به اعتراف شد. او دلیل به قتل رساندن زن جوان را اختلاف مالی عنوان کرد و گفت: سهامی به ارزش صد و بیست میلیون تومان خریداری کرده بودم و بعد روی آن یک وام ۶۰ میلیون تومانی گرفتم.
اما مدتی که گذشت برایم گرفتاری مالی پیش آمد و تصمیم گرفتم سهام را واگذار کنم. به همه دوستانم سپرده بودم که برای سهام من مشتری پیدا کنند و بالاخره خانم دکتر از طریق یکی از دوستانم از ماجرای سهام فروشی من مطلع شد و به عنوان خریدار به من مراجعه کرد.من با او معامله کردم و قرار شد مبلغ سهام را نقدا پرداخت کند تا سهام را به او واگذار کنم.
اتفاقا زن جوان سر قراری که با هم گذاشته بودند ماند و تمام مبلغ سهام را نقدا پرداخت کرد. بعد از آنکه مبلغ به حسابم واریز شد متوجه شدم که بعد از تسویه وام میتوانم سهام را منتقل کنم و این را به زن جوان گفتم.او بارها با من تماس گرفت و میگفت زودتر وام را تسویه کن و سهام را به نام من منتقل کن.
روز حادثه باز هم با من تماس گرفت و سر همین اختلاف مالی با هم بحثمان شد.از من خواست حضوری همدیگر را ببینیم و راجع به موضوع با هم حرف بزنیم. برای همین با او نزدیک مترو قرار گذاشتم. من به او گفته بودم بهتر است با وضعیت مناسبی به آن جا بیاید اما او با تیپی ناجور به نزدیکی محل کارم آمد و روی صندلی جلوی پژو پرشیا کنار من نشست.
من به او اعتراض کردم و از او خواستم تا به صندلی عقب برود اما عصبانی شد و شروع به فحاشی کرد .او خیلی به من توهین کرد و من که عصبانی شده بودم دستم را روی گلویش گذاشتم و او را تهدید به مرگ کردم اما ساکت نشد. فحاشی میکرد که با دو دستم گلویش را گرفتم تا اینکه بیهوش شد .زن جوان نفس نمیکشید .به همین دلیل به سمت اتوبان قم رفتم و چون ترسیده بودم در میان راه برای پنهان کردن جسد به پمپ بنزین رفتم و بنزین خریدم. سپس در جاده قم جسد را آتش زدم تا راز قتل پنهان بماند.
*** در دادگاه چه گذشت؟
روز ۱۷ دیماه سال جاری این فرد در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران در حالی پای میز محاکمه ایستاد که اولیای دم برای او خواهان حکم قصاص شدند. او در دادگاه ماجرا را چنین شرح داد: من بیمار دیالیزی هستم. به همین دلیل خیلی زود عصبانی میشوم. وقتی به زن جوان تذکر دادم او شروع به فحاشی کرد و آرام نمیشد من هم برای ساکت کردنش گلویش را گرفتم که خفه شد.
من به دلیل این که ترسیده بودم جسد را آتش زدم و برای این که ردی از خودم بر جای نگذارم کیف زن جوان را برداشتم. من عاجزانه از اولیای دم طلب بخشش دارم.با پایان اظهارات این متهم، قضات وارد شور شدند تا رای صادر کنند. اگرچه متهم طبق تحقیقاتی که در پروندهاش وجود داشت کارمند یک اداره دولتی بوده اما به دلیل سوءرفتار او را اخراج کرده بودند. /هفت صبح