حوادث

قتل دختر معتاد به دست پدر!

خبرهای فوری: این مرد گفت: وقتی دخترم برگشت من خیلی عصبانی شدم و گفتم چرا بدون اینکه به من بگوید به سفر رفته است. من و نسترن دوباره با هم دعوا کردیم و درگیری بالا گرفت.

به گزارش بخش حوادث سایت خبرهای فوری، این دختر ۲۲ ساله مرداد سال جاری به‌دست پدرش به قتل رسید. پدر این دختر که ۷۲ ساله است، بعد از کشتن فرزندش خود را به مأموران تسلیم کرد و گفت: من دخترم نسترن را کشتم، آن‌قدر خشمگین بودم که نتوانستم خودم را کنترل کنم و از اینکه چنین کاری کردم خیلی پشیمانم.

جسد دختر ۲۲ ساله به دستور بازپرس به پزشکی قانونی انتقال یافت و تحقیقات مأموران برای مشخص‌شدن نحوه قتل آغاز شد. پدر دختر به مأموران گفت: دخترم سال‌ها بود به مواد مخدر اعتیاد داشت و شیشه می‌کشید؛ او خیلی پرخاشگر بود هرچه می‌گفتیم ترک کند، قبول نمی‌کرد او مدت‌ها قبل با پسر جوانی به نام نادر آشنا شد و تصمیم گرفت با او ازدواج کند. نادر چند باری به خانه ما آمده بود. برای من تعجب‌آور بود که نادر چرا باید با دختری مثل نسترن که خیلی پرخاشگر است، ازدواج کند، اما به‌هر‌حال قبول کرده بود و من هم حرفی نزدم. ما با نسترن خیلی درگیری داشتیم. با خودم گفتم مدتی تحمل می‌کنم آن‌ها ازدواج می‌کنند و دخترم سرخانه و زندگی خودش می‌رود و همه‌چیز تمام می‌شود، اما اوضاع آن‌طور که فکر می‌کردم نشد.

متهم به قتل ادامه داد: نسترن و نادر با هم همه‌جا می‌رفتند من به نسترن گفته بودم تا زمانی که عقد نکرده است حق ندارد بیرون از خانه بماند، ضمن اینکه این اواخر متوجه شده بودم نادر هم قصد ازدواج با دخترم را ندارد. پدر نادر مخالفتش را اعلام کرده بود. او هربار ما را می‌دید برخورد بدی می‌کرد، چندباری هم به من گفت: این‌دو طوری رفتار می‌کنند که من فکر می‌کنم مواد مصرف می‌کنند. پدر نادر از بچه‌ها حمایت نمی‌کرد و از رفتارش معلوم بود که به این ازدواج رضایت ندارد و کار‌هایی هم که نادر می‌کرد نشان می‌داد قصد ازدواج با نسترن را ندارد. به همین دلیل اجازه نمی‌دادم دخترم با نادر به مسافرت برود تا اینکه چند روز قبل از قتل، نسترن به‌طور ناگهانی از خانه رفت و دیگر برنگشت. ما خیلی تلاش کردیم او را پیدا کنیم، اما جواب تلفنش را نمی‌داد. من فکر کردم شاید با دوستانش است و، چون مواد کشیده نمی‌خواهد جواب بدهد، اما بعد از چند روز جواب تلفنش را داد و گفت: با نادر به سفر شمال رفته است و تا یک هفته هم برنمی‌گردد.

این مرد در ادامه گفت: وقتی دخترم برگشت من خیلی عصبانی شدم و گفتم چرا بدون اینکه به من بگوید به سفر رفته است. من و نسترن دوباره با هم دعوا کردیم و درگیری بالا گرفت. او به‌سمت من حمله کرد و وسایل خانه را شکست و من که دیگر نمی‌توانستم به خشمم غلبه کنم، عصبانی شدم و او را خفه کردم. من از کاری که کردم خیلی پشیمانم، اما کنترل خودم را از دست دادم. هشت سال بود که دخترم اعتیاد داشت و زندگی ما در این مدت سیاه شده بود.

مادر نسترن به‌عنوان تنها ولی‌دم این دختر نسبت به شوهرش اعلام گذشت کرد و گفت: من شکایتی ندارم، ما سه فرزند داریم و دو فرزند دیگرمان بچه‌های سربه‌راهی هستند، اما نسترن خیلی اذیتمان می‌کرد. ما خانواده آبروداری هستیم او آبروی ما و بچه‌های دیگرم را برده بود، ما هر کاری برای خوب‌شدن دخترم کردیم؛ او را بستری کردیم، اما فرار کرد، پیش دکتر و مشاور بردیم، اما همچنان فایده‌ای نداشت، او خودش نمی‌خواست اوضاع تغییر کند هر چند روز یک‌بار یک‌چیز را بهانه می‌کرد و وسایل و شیشه خانه را می‌شکست و مدام به ما خسارت می‌زد، پول می‌خواست که مواد بخرد، اگر به او نمی‌دادیم حمله می‌کرد و ما را هم کتک می‌زد و وسایل خانه را خرد می‌کرد. از وقتی هم با نادر آشنا شد بدتر شده بود؛ می‌گفت: نادر اعتیاد ندارد و او هم اعتیادش را ترک می‌کند، اما دروغ می‌گفت، چون نادر را هم دیده بودم که چطور با دخترم ساعت‌ها بیرون می‌رفت و برایش مواد می‌خرید. آن‌ها هر دو اعتیاد داشتند، البته شاید نادر اعتیادش کمتر بود؛ ضمن اینکه خانواده نادر هم هرگز دختر ما را به چشم عروسشان نمی‌دیدند. آن‌ها فکر می‌کردند دختر ما برای پسرشان یک سرگرمی است و واقعیت هم همین بود؛ نادر هرگز با دختری که تا این حد اعتیاد داشت، ازدواج نمی‌کرد. ما هم نمی‌خواستیم این وضعیت ادامه پیدا کند، چون می‌دانستیم زمانی که نادر، نسترن را ترک کند وضعیت بدی ایجاد می‌شود و دخترمان حالش بدتر می‌شود، اما نسترن فقط ما را مقصر می‌دانست. روز حادثه هم وقتی پدرش معترض شد که چرا به شمال رفته بدون اینکه بگوید، دوباره عصبانی شد و پرخاشگری و فحاشی کرد. وسایل خانه را شکست و به سمت ما پرت کرد. شوهرم کنترل خودش را از دست داد. من نمی‌توانم از شوهرم شکایتی داشته باشم، چون او پدر خوبی بود.

بعد از گفته‌های این زن، با توجه به اینکه تنها ولی‌دم پرونده نیز بود، پرونده برای رسیدگی به لحاظ جنبه عمومی جرم به دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد و متهم به‌زودی پای میز محاکمه می‌رود. /شرق

جهت دریافت مهم‌ترین خبرها، ایمیل خود را وارد کنید:

‫۳ دیدگاه ها

  1. آخی چه پدر خوبی که زده یه ادمو کشته اونم دخترشو. این دختر اول از همه به خاطر بی مسولیتی همین پدر به اصطلاح خوب شما معتاد شده. الان هم لابد میخوان مدال شجاعت تقدیم شوهر عزیزشون کنیم. این آقا انقدر تعادل نداشته ک بخاطر پرخاشگری های یه آدم زده اون رو کشته فارغ از اینکه اون دختر خودش بوده. این آقا نیازی به رضایت ولی دم نداره جرمشون مفسد فی الارض هست و باید اعدام بشن. دلیلی نداره چون عصبانی شده آدم بکشه اونم دختر خودش رو.

  2. نمیدانم کدام شیر پاک خورده حرف یاد مسئولان بی مسئولیت داده که ” معتاد بیمار است مجرم نیست”؟ نخیر عزیزان ، معتاد نه فقط مجرم است بلکه مجرم بسیار خطرناکی است که بدلیل تقاضای مصرف کالاهای مخدر ،ستون و ریشه اصلی تجارت مواد در جهان بشمار میرود و به جرم خودش علاقمند و شدیداً وابسته است و سعی در ترویج و اشاعه جرم خود دارد، کدام بیمار عاشق مرض خودش است و در برابر درمان مقاومت کرده و سعی در اشاعه بیماری خود دارد؟ بیمار تلاشهای زیادی برای درمان خود می‌کند کدام معتاد است که بخاطر عشق به مواد تمام هستی خود و خانواده‌اش و جامعه را به آتش نکشیده؟ از صدتا معتاد مثلاًتحت درمان هم شاید یک نفر یا دونفر آنهم بدلایلی غیر از اصلاح و تربیت و تحول روحی و جسمی ترک می‌کند،بیشتر بخاطر مشکل اقتصادی ترک میکنند بقول خودشان مواد آنها را ترک میکند، دوستان! برای مبارزه با مواد مخدر باید با با تقاضای مصرف یعنی اعتیاد و معتاد جنگید ، معتاد مجرم بسیار بزرگ و تاثیرگذار و خطرناکی است. والسلام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بخوانید:

دکمه بازگشت به بالا