به گزارش بخش حوادث سایت خبرهای فوری، به گزارش خبرنگار ما ماجرای مفقودشدن این دختر ۱۷ ساله ۲۳ شهریور از سوی پدر میانسال او به پلیس اطلاع داده شد. پدر این دختر با مراجعه به پلیس بندرعباس گفت دخترش به نام فرشته برای خرید لوازمالتحریر از خانه خارج شد و دیگر برنگشت.
تحقیقات با شکایت پدر فرشته آغاز شد، این درحالی بود که این مرد به مأموران گفت: قبل از اینکه مفقودشدن دخترم را خبر بدهم خودم از همه آشنایانی که فکر میکردم فرشته پیش آنها رفته باشد، پرسوجو و به کلانتریها و بیمارستانها رفتم اما هیچ رد و نشانی از فرشته بدست نیامد.
در اولین مرحله از تحقیقات پلیس نتیجهای به دست نیامد و تحقیقات با شکست مواجه و در ادامه بررسیها احتمال آدمربایی مطرح شد اما خانواده فرشته وضع مالی متوسطی داشتند و همچنین هیچ تماسی از سوی آدمربایان احتمالی صورت نگرفت. بنابراین فرضیه آدمربایی با انگیزه مالی نیز رنگ باخت. در ادامه بررسی فرضیههای بعدی که شامل ربودن دختر نوجوان با انگیزههای غیرمالی یا فرار دختر ۱۷ ساله از خانهاش بود در دستور کار تیم تحقیق قرار گرفت. زمانیکه مأموران به تحقیق از دوستان فرشته پرداختند، آنها مدعی شدند دختر نوجوان مدتی است که با پسری افغان آشنا شده است. دوستان فرشته گفتند پسر افغان ساکن تهران است اما فرشته اطلاعات بیشتری درباره آن پسر به آنها نداده است. بهاینترتیب مأموران با سرنخی کوچک تحقیقات در مورد فرشته را این بار در تهران ادامه دادند.
کارآگاهان به سرنخهایی رسیدند که نشان میداد فرشته همان روزی که ناپدید شده به تهران آمده است. پس از مشخص شدن محدوده جغرافیایی که گمان میرفت فرشته در آنجا حضور دارد موضوع به پلیس پایتخت اعلام شد و به دستور بازپرس زمانی، رئیس شعبه ششم بازپرسی دادسرای امور جنایی تهران تحقیقات برای یافتن دختر نوجوان در تهران پی گرفته شد.
درحالی که تحقیقات همزمان در تهران و بندرعباس ادامه داشت، دوست فرشته اطلاعات جدیدی در اختیار پلیس قرار داد. او گفت: فرشته با من تماس گرفت و گفت که به همراه بابک – دوست افغانش- در خانهای نیمهساز در ولنجک زندگی میکند. من با این ترفند که میخواهم برای دیدنات به تهران بیایم آدرس محل سکونتش را گرفتم.
با اطلاعاتی که دوست فرشته در اختیار مأموران قرار داد، تیمی راهی آدرس موردنظر شد و سهشنبه گذشته دختر نوجوان و بابک دستگیر شدند.
فرشته در گفتوگو با خبرنگار ما درباره نحوه آشناییاش با بابک گفت: در یک گروه تلگرامی به او آشنا شدم و به من پیشنهاد دوستی داد. اول قرار نبود با او دوست شوم و بیشتر برای تفریح و اینکه سر به سرش بگذارم جوابش را میدادم. هر وقت زنگ میزد ماجرا را برای دوستانم تعریف میکردم و میخندیدیم. اما چند ماهی که گذشت متوجه شدم عاشق او شدهام. بعد از آن تماسهای تصویری ما آغاز شد اما تا زمانیکه به تهران آمدم او را حضوری ندیده بودم.
او ادامه داد: موضوع علاقهام به بابک را به خانوادهام گفتم اما آنها مخالفت کردند. من که دیدم بدون او نمیتوانم زندگی کنم تصمیم گرفتم به تهران بیایم و برای همیشه با او باشم. شما قطعا عاشق نشدهاید که بفهمید من چه میگویم.
این دختر د رادامه گفت: بابک در راهآهن منتظرم بود و باهم به خانهای که در آنجا کار میکرد رفتیم. آنجا خانهای در حال ساخت بود که چندین کارگر دیگر هم بودند. فردای آن روز بابک مردی را به ساختمان آورد و با دادن ۱۰۰ هزار تومان پول، ما را عقد کرد. نمیخواستم به خانوادهام حرفی بزنم. میخواستم با بابک قاچاقی به کابل بروم و آنجا شناسنامه افغانستانی بگیریم و بعد به ایران برگردیم. اما باز هم دلم نمیخواست با خانوادهام در تماس باشم چون عاشق بابک بودم. بنا به این گزارش دختر نوجوان بهزودی به بندرعباس منتقل میشود. /شرق