چهاردهم آذر پرونده گمشدن مرد ۵۲ ساله تبعه خارجی هنگامی در پلیس آگاهی مشهد زیر ذره بین کنکاشهای تخصصی قرارگرفت که همه سرنخها به فرضیه آدمربایی گره خورده بود.
به گزارش بخش حوادث سایت خبرمهم، روزنامه خراسان نوشت: پسر مرد ۵۲ ساله به کارآگاهان گفت: پدرم ۲ روز قبل از منزل خارج شد تا مبلغ یک میلیارد تومان را از خواهر ناتنیام پس بگیرد اما دیگر به خانه بازنگشت. وی در همین حال یکی از کارکنان بازنشسته کنسولگری سابق افغانستان در مشهد است و مدعی شد پدرش چندین واحد آپارتمانی را در منطقه منزل آباد در حال ساخت دارد و با خودروی شخصی خودش نیز از خانه بیرون رفته است.
با این اظهارات بلافاصله تحقیقات پلیسی با دستور ویژه سرهنگ کارآگاه جواد شفیعزاده (رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی) آغاز شد چرا که فرضیه آدمربایی با انگیزه مالی قوت گرفته بود. طولی نکشید که پرونده مذکور با کشف خودروی رهاشده «بشیراحمد» در منطقه تپه سلام مشهد وارد مرحله جدیدی شد و اهمیت ویژهای یافت. حالا دیگر فرضیه قتل نیز در کنار آدمربایی به ثبت رسید و بدین ترتیب گروهی از کارآگاهان زبده آگاهی با نظارت مستقیم سرهنگ کارآگاه مهدی سلطانیان (جانشین پلیس آگاهی خراسان رضوی) وارد عملیاتهای تخصصی شدند و دامنه رصدهای اطلاعاتی را به سوی «زیبا» دختر ۳۱ ساله مرد گمشده کشاندند اما «زیبا» خود را بی اطلاع از ماجرا نشان میداد و سخنان متناقضی را بر زبان جاری میکرد.
در این شرایط بود که کارآگاهان با دستور قاضی ویژه قتل عمد، او و همسرش را بازداشت کردند و به پلیس آگاهی انتقال دادند. در حالی که تحقیقات گسترده پلیس هر لحظه احتمال وقوع جنایت را قوت میبخشید و افراد دیگری هم در مظان اتهام قرار میگرفتند، ناگهان خبری وحشتناک در بیسیمهای پلیس پیچید و معمای جنایی مخوفی روی میز قاضی وحید خاکشور گشوده شد. ماجرای این حادثه هولناک صبح روز گذشته هنگامی فاش شد که مردی از اهالی خیابان ایثارگران در منطقه خواجه ربیع مشهد با پلیس ۱۱۰ تماس گرفت و از وجود مشکوک یک دستگاه خودروی تیبا سخن گفت که از چند روز قبل در نقطهای بدون صاحب رها شده است که او معمولا خودروی خودش را در آن مکان پارک میکرد ولی طی این چند روز هیچکس سراغی از خودروی تیبا نگرفته است.
با این تماس تلفنی، بی درنگ عوامل انتظامی عازم خیابان ایثارگران شدند و از گرد و خاکی که روی شیشههای خودرو نشسته بود، فرضیه سرقت را محتمل دانستند. اما وقتی نیروهای انتظامی با شماره تلفن مالک خودرو تماس گرفتند ماجرا به گونهای دیگر رقم خورد. او گفت: خودرو را چند روز قبل به یکی از آشنایانم به نام «زیبا-م» امانت دادم چرا که قرار بود لوازمی را با آن جابهجا کند! در همین حال وقتی مالک خودرو با دستور افسر گشت به محل پارک آن آمد و صندوق عقب خودرو را گشود، ناگهان چشمها به کیسههای مشکی زباله و چمدانی خیره ماند که اعضای تکه تکه شده یک انسان درون آنها خودنمایی میکرد. در این لحظه بود که بیسیمهای پلیس خبر وحشتناک جسد مثله شده را فریاد زدند و بدین ترتیب دقایقی بعد قاضی خاکشور به همراه گروه ویژه کارآگاهان و عوامل بررسی صحنه جرم عازم خیابان ایثارگران شد.
وقتی سر بریده جسد از درون چمدان بیرون افتاد خیلی زود مورد شناسایی قرار گرفت و هویت مقتول برملا شد. جسد مربوط به مرد ۵۲ ساله گمشده افغانستانی بود که از وقوع جنایتی فجیع حکایت داشت. از سوی دیگر فاصله کوتاه محل کشف جسد تا منزل دختر ۳۱ ساله مقتول، گره کور این معمای جنایی را گشود و فرضیه قتل خانوادگی قوت بیشتری یافت. طولی نکشید که با راهنماییهای قاضی شعبه ۲۵۸ دادسرای عمومی و انقلاب مشهد، بیدرنگ گروه تحقیق کارآگاهان با هدایت سرهنگ محمدرضا فدائیان (رئیس پلیس آگاهی مشهد) به طرف اتاقهای بازجویی تخصصی حرکت کردند و ساعتی بعد «زیبا» در حالی قلم اعتراف به دست گرفت که هنوز هم مدعی بود از پدرش خبری ندارد اما زمانی که افسر پرونده از جسد مثله شده درون صندوق عقب تیبا سخن گفت ناگهان مردمک چشمان «زیبا» حیرت زده به این سو و آن سو چرخید و در یک لحظه سرش را روی میز گذاشت.
سکوتی عجیب فضای اتاق بازجویی را ترسناک کرده بود که او به آرامی چشمهایش را به گوشه اتاق دوخت و به قتل فجیع پدرش اعتراف کرد. دختر۳۱ ساله مقتول گفت: پدرم ثروت زیادی داشت او ۶ یا ۷ واحد آپارتمانی در منطقه منزل آباد میساخت و چندین منزل دیگر هم داشت اما من در منطقهای کم برخوردار از امکانات رفاهی مستاجر بودم. هربار از پدرم تقاضای مالی میکردم خیلی بی توجه بود و مدام میگفت: هر وقت من از دنیا رفتم همه اموالم مال شماست! دیگر از این وضع خسته شده بودم که پدرم به خانهام آمد. در همین وضعیت تصمیم به قتل او گرفتم تا ثروتش به من برسد. پدرم همسر دیگری هم دارد و من از همسر ایرانی او متولد شدهام. آن روز چند قرص خواب آور را درون نسکافه به او خوراندم و هنگامی که به خواب رفت در همان حالت کارد را برداشتم و چند ضربه به گلویش زدم. سپس سرش را بریدم و از خانه بیرون رفتم. مدتی بعد در حالی دوباره به منزل بازگشتم که از یکی از آشنایانم خودروی تیبای او را به امانت گرفته بودم. چون توان حمل جسد را نداشتم پیکر پدرم را قطعه قطعه کردم و آنها را درون پلاستیکهای مشکی زباله و چمدان مسافرتی گذاشتم و داخل صندوق عقب تیبا قرار دادم ولی قبل از آن که بتوانم آنها را به محل دیگری انتقال بدهم مورد ظن پلیس قرارگرفتم و دستگیر شدم.
با توجه به اهمیت این ماجرای تکان دهنده، تحقیقات کارآگاهان پلیس آگاهی مشهد با دستورهای محرمانه قاضی ویژه قتل عمد ادامه دارد.