به گزارش بخش حوادث سایت خبرمهم، دختر آرایشگر که میدید دوستانش زندگی مجللی دارند، دست به جیببریهای زنجیرهای زد. چهره آراسته و شیکپوش این دختر ۱۹ ساله باعث شده بود که ۴۰ دختر و زن مسافر به راحتی در دام وی بیفتند و هیچ شکی به او نداشته باشند.
زن جوانی با چهرهای آشفته خود را به پلیس رساند و از ماجرای دستبرد کیف زنانهاش پرده برداشت.
این زن کیف زنانهاش را روی میز پلیس گذاشت و گفت: داخل اتوبوس زنانه بودم و زمانی که از آن پیاده شدم، احساس کردم کیفم سبک شده که متوجه باز بودن در کیفم شدم و بعد پی بردم کیف پول و گوشی موبایلم به سرقت رفتهاند.
وی افزود: در آن شلوغی نمیدانم چه کسی توانسته در کیفم را باز کند و به راحتی دست به دزدی بزند.
بدین ترتیب تیمی از ماموران پلیس کلانتری برای ردیابی عامل این کیفقاپی وارد عمل شدند و ماموران در گام نخست تحقیقات پی بردند طعمههای دیگری در این دزدیها گرفتار شدهاند.
یک زن مسافر دیگر نیز گفت: داخل اتوبوس خیلی پرازدحام بود و من مراقب کیفم بودم تا کیفم مورد دستبرد قرار نگیرد، هیچکس که به نظر برسد میتواند دزد باشد در اطرافم نبود همه دختران و زنان آراسته و شیک بودند، اما موقعی که پیاده شدم و خواستم برای برداشتن موبایلم کیفم را باز کنم دیدم زیپ آن باز است، باور نمیکردم پول، موبایل و یکسری از طلاهایم که در کیفم بودند به سرقت رفته بود.
ماموران در تحقیقات ابتدایی متوجه شدند که این دزدیها در زمانهای شلوغ صورت میگیرد و جیببر حرفهای حتما زن است.
تجسسهای پلیسی برای دستگیری زن جیببر ادامه داشت و این در حالی بود که وی دست از دستبردهایش برنمیداشت و هر روز طعمههای جدید پیش روی پلیس قرار میگرفتند، در حالی که هنوز سرنخی از زن تبهکار نبود، سناریویی غمانگیز پیش روی پلیس قرار گرفت.
مادر گریان تازهعروسی نیز گفت: میخواستم به بازار رفته و جهیزیه دخترم را بخرم، یک ماه دیگر زمان عروسیاش است، کل پولهایم را در کیفم گذاشته و با اتوبوس به محل خرید رفتم. وقتی پیاده شدم دیدم بیش از نیمی از پولهایم به سرقت رفته است. دیگر پول برای خرید جهیزیه ندارم و آبرویم در خطر است.
بدین ترتیب ماموران که دستشان از سرنخ خالی بود در شاخهای دیگری از تحقیقات که احتمال میدادند طعمههای این دزد وی را در اتوبوس دیده باشند، آلبوم مجرمان سابقهدار را پیش روی آنها قرار دادند، اما کسی موفق به شناسایی دزد تازهکار نشد. ردیابیهای پلیسی به بنبست رسیده بود و هیچ سرنخی برای به دام انداختن این دزد حرفهای در دست نبود و ماموران در شاخهای دیگر از تحقیقات در چند تیم تحقیقاتی به صورت نامحسوس در ایستگاههای مترو به کمین نشستند.
دستگیری غافلگیرانه
در حالی که تجسسها برای دستگیری کیفقاپ حرفهای ادامه داشت، ماموران متوجه دعوای ۲ زن در اتوبوس شدند.
زمانی که اتوبوس در ایستگاه توقف کرد درها باز شد و دختر ۱۹ ساله سعی کرد تا با هل دادن مسافران زن خود را از حلقه محاصره آنها نجات دهد، اما زن جوانی دستش را گرفته بود و فریادهای «دزد، دزد» مانع فرار وی شد تا اینکه ماموران در محل حاضر شدند. زن جوان که دزد کیفش را دستگیر کرده بود به ماموران گفت: در شلوغی اتوبوس دختر جوان را در کنار خودم دیدم که رفتارهای مرموزانهای داشت و به همین خاطر حرکاتش را زیر چشمی تحت نظر داشتم تا اینکه احساس کردم کیفم تکان میخورد و تا دستم را به سمت در کیفم بردم دیدم که دست دختر جوان داخل کیفم است و همانجا بود که مچش را گرفتم. همین ادعاها کافی بود تا ماموران دزد کیفهای زنانه داخل اتوبوس را دستگیر کنند و «فرزانه» که دیگر راهی جز اعتراف نداشت به ماموران گفت: به پول نیاز داشتم و میخواستم برای خودم زندگی مرفهی داشته باشم، اما هیچ کاری پیدا نکردم تا اینکه یک روز با اتوبوس به سمت خانه میرفتم که در شلوغی به فکر سرقت کیف مسافران زن افتادم.
وی افزود: روزهای نخست خیلی نگران بودم و با استرس زیاد دست به دزدی میزدم و بعد از سرقت خودم را از طعمههایم دور میکردم که نقشهام فاش نشود.
شکار ۴۰ مسافر زن در اتوبوس
فرزانه با چهرهای آراسته و شیک هنوز باور ندارد که دستگیر شده و ادعا میکند برای اینکه جلوی دوستانش کم نیاورد، مجبور شده است برای تامین هزینههای تفریحش پا در دنیای تبهکاری بگذارد.
چه مدتی است دزدی میکنی؟
نمیدانم، خیلی وقت است که جیببری میکنم.
خانوادهات خبر داشتند که دزدی میکنی؟
نه، چون هر وقت که به بهانه کار در آرایشگاه از خانه خارج میشدم، در اتوبوس دست به دزدی میزدم.
از نقشه دزدیات بگو؟
همیشه لباس شیک میپوشیدم و چهرهای آراسته داشتم که کمتر کسی به رفتارهایم شک میکرد، به همین خاطر در شلوغی مترو به طعمههایم نزدیک میشدم و پس از باز کردن در کیفهایشان به راحتی اقدام به دزدی میکردم و خیلی زود از اتوبوس پیاده میشدم. در بعضی از مواقع نیز که احساس خطر میکردم با طعمههایم شروع به حرف زدن میکردم که طعمههایم اصلا به من شک نمیکردند.
چرا دزدی؟
دوستانم که از مشتریهای آرایشگاه بودند در وضعیت مالی خوبی هستند و تفریحات مرفهی دارند، اما من به خاطر اینکه حقوق کمی از آرایشگاه میگیرم خیلی کم میتوانستم در جمع آنها باشم، به همین خاطر تصمیم به دزدی گرفتم و در این مدت با پولهایی که به دست آوردم توانستم در بیشتر روزها در کنار دوستانم باشم و روزهای خوبی داشته باشم.
فکر نمیکردی دستگیر شوی؟
نه، چون ردی از من به جا نمانده بود که لو بروم.
پس چطور دستگیر شدی؟
در آخرین سرقتم وقتی زیاد به طعمهام نزدیک شده بودم، وی به رفتارم مشکوک شده بود و زمانی که دستم را داخل کیفش کردم مچم را گرفت.
چندتا جیببری کردی؟
فکر کنم از ۴۰ نفری جیببری کرده باشم.
حرف آخر؟
پشیمانم و نمیدانم حالا چطور پیش خانواده و دوستانم سرم را بالا کنم./رکنا