قتل زن جوان در شلیک ناخواسته میهمان

خبرمهم: شلیک ناخواسته میهمان خانه یک زن جنایتی پیچیده را رقم زد.

به گزارش بخش حوادث سایت خبرمهم، قتل زن جوانی به نام «مه‌لقا» به پلیس ۱۱۰ گزارش شد که در ادامه تیمی از کلانتری برای بررسی ماجرا به محل قتل رفتند و با جسد زن ۲۷ ساله که از ناحیه پیشانی مورد اصابت گلوله کلت قرار گرفته بود، روبه‌رو شدند.

شوهر این زن که از به قتل رسیدن همسرش بسیار شوکه شده بود، وقتی کمی آرام‌تر شد، به پلیس گفت: نیم‌ساعت پیش از سر کارم به خانه برگشتم و هر چه زنگ زدم، مه‌لقا در را باز نکرد و به همین خاطر زنگ همسایه طبقه پایین را زدم و وقتی در باز شد، به آپارتمانم رفتم.

در خانه‌مان باز بود، داخل رفتم و در حالی که تلویزیون روشن بود، همسرم را دیدم که تلویزیون نگاه می‌کند و حتی جواب سلام مرا نداد. خیلی تعجب کردم که وی به حرف‌ها و اعتراض‌هایم که چرا در را باز نکرده بود، اهمیتی نمی‌داد. وقتی رفتم کنارش با تعجب دیدم گلوله‌ای به پیشانی‌اش خورده و وی به کام مرگ فرو‌رفته است.

قتل مه لقا با شلیک گلوله

با ادعای مرد ۳۲ ساله، ماجرای قتل مه‌لقا به بازپرس جنایی گزارش شد و وی همراه با تیمی از اداره جرائم جنایی پلیس آگاهی برای بررسی صحنه جنایت و جسد وارد عمل شدند.

به هم‌ریختگی اتاق‌خواب و کمدی که طلا‌های قربانی در آن قرار داشت، بازپرس و کارآگاهان را با فرضیه‌های مختلفی روبه‌رو ساخت. آنان احتمال می‌دادند که زن جوان قربانی نقشه بی‌رحمانه دزدان شده است یا اینکه این ماجرا و به هم‌ریختگی صحنه جنایت یک سناریوی از پیش طراحی شده است.

بر این اساس بازپرس جنایی رسیدگی به قتل مرموز و شناسایی عاملان جنایت را در اختیار تیمی از کارآگاهان تیم جنایی قرار داد.

با این وجود کارآگاهان تجسس‌های میدانی خود را آغاز کردند و دریافتند همه طلا‌های مه‌لقا به سرقت رفته است و در ادامه با بررسی جسد دریافتند شلیک از فاصله کمتر از یک‌متر صورت گرفته و با توجه به رفتار‌های مرموز شوهر قربانی که نخستین شخصی بود که در صحنه حاضر بود، وی بازداشت شد و در آزمایشات ابتدایی در اداره تشخیص هویت مشخص شد که آثار گاز باروت روی دست و انگشتان وی وجود دارد.

تیم تجسس در ادامه تحقیقات‌شان از صحنه جنایت دریافتند نگاه جسد رو به تلویزیون بوده و در ورودی خانه نیز دقیقا پشت سرش بوده است و اگر شخص غریبه‌ای وارد خانه می‌شد، حتما مه‌لقا از جای خود بلند می‌شد و احتمال درگیری نیز بین آنان به وجود می‌آمد، پس بنابراین آنان با قتل برنامه‌ریزی شده توسط فرد آشنایی روبه‌رو شدند.

شوهر قربانی که اصرار بر بی‌گناهی داشت، ادعا کرد که دست راستش را برای اینکه بداند همسرش زنده است یا مرده به بدن و صورت همسرش زده و شاید آثار گاز باروت نیز متعلق به این ماجراست.

تحقیقات محلی نیز نشان می‌داد «محمدرضا» چند مدتی با مه‌لقا اختلاف داشته و در این مدت نیز دور از هم زندگی می‌کردند و قرار داشتند در صورت برطرف نشدن مشکلات‌شان از یکدیگر جدا شوند.

همه شواهد نشان می‌داد که محمدرضا قاتل است، ولی اصرار‌های وی پلیس را بر آن داشت تا سرنخ‌های جدیدتری به دست آورد؛ بنابراین خانه مظنون اصلی نیز مورد بازرسی قرار گرفت و مورد مشکوکی از آنجا به دست نیامد تا اینکه کارآگاهان به صورت اتفاقی دریافتند برادر محمد‌رضا به نام «پویا» در نبود برادرش گاهی به خانه مه‌لقا رفت و آمد داشته است.

همین سرنخ کافی بود تا تیم تجسس پویا را برای بازجویی احضار کنند. مرد جوان چند روز بعد به پلیس آگاهی آمد و در بازجویی‌ها عنوان داشت که روز قتل در دانشگاه بوده و چند روز بعد متوجه شده که همسر برادرش به قتل رسیده است.

وی در ادامه بازجویی گفت: برادرم با مه‌لقا اختلاف داشت و در طول این مدت تلاش‌های‌مان برای آشتی دادن آنان بی‌نتیجه مانده بود و گاهی من به وی سر می‌زدم تا اگر چیزی نیاز دارد برایش تهیه کنم و گاهی نیز به خانه‌اش می‌رفتم تا بتوانم نظرش را از جدایی با برادرم تغییر دهم.

با توجه به اینکه همه شواهد نشان از قاتل بودن محمد‌رضا می‌داد ردیابی‌های ویژه کارآگاهان حاکی از آن بود که پویا دروغ می‌گوید و روز جنایت در اصفهان بوده و چند ساعت پیش از قتل نیز در خیابان محل قتل دیده شده است.

با این وجود پلیس، پویا را دوباره احضار کرد و در بازجویی‌های فنی موفق به شناسایی قاتل شد.

برادرشوهر قاتل زن جوان بود / پویا اعتراف کرد

پویا به قتل مه‌لقا اعتراف کرد و به پلیس گفت: آن روز شوم من برای دیدن مه‌لقا به خانه‌اش رفتم و کنار وی در حال تماشای تلویزیون بودم که حوصله‌ام سر رفت و می‌خواستم کتاب دانشگاهم را از کیفم بیرون بیاورم تا کمی مطالعه کنم که تپانچه‌ای را که خریده بودم و چند مدتی نیز در کیفم جا مانده بود، همراه کتاب بیرون آمد و زمانی که می‌خواستم آن را سرجایش بگذارم، انگشتم روی ماشه رفت و گلوله‌ای شلیک شد، وقتی به خودم آمدم دیدم مه‌لقا در حالی که چشمانش به تلویزیون دوخته شده، از پیشانی‌اش خون می‌آید و نفس نمی‌کشد.

وی در ادامه افزود: خیلی ترسیده بودم و می‌ترسیدم کسی بیاید و متوجه این اتفاق شود، بنابراین برای صحنه‌سازی به داخل اتاق‌خواب رفتم و همه‌چیز را به هم ریختم و با برداشتن طلا‌های همسر برادرم از خانه بیرون زدم و خودم را به زرین‌شهر رساندم و صحنه جنایت را طوری بازسازی کرده بودم که پلیس با فرضیه قتل توسط دزدان روبه‌رو شود.

با اعترافات هولناک پویا، کارآگاهان با بازرسی از خانه‌اش موفق به یافتن تپانچه و طلا‌های سرقتی شدند. – این پرونده که از پرونده‌های قدیمی و عجیب است که برای ایام عید منتشر شد./رکنا

خروج از نسخه موبایل