به گزارش بخش اجتماعی سایت خبرمهم، «سلام اولیای محترم! ضمن تشکر از زحمات شما بابت همراهی در امر آموزش، برنامه شاد به پایان رسید و نتیجه اواخر خرداد اعلام خواهد شد. در ضمن برنامه شاد را حذف نکنید چون سال آینده نمیتوانید دوباره آن را نصب کنید.
– آقای خسروی مگه سال آینده هم با شادی درس میخونیم؟
– علیرضا! شادی نه، شاد. تو هنوز نمیدونی اسم کلاس چیه؟
– پیمان به جای گیر دادن به علیرضا بگو ببینم چرا این قدر خطت خوب شده؟ امشب هم قبل از همه برگهها رو گذاشتی، ماجرا چیه؟
– آقای خسروی! فقط ریاضی امتحان گرفتین، بقیه درسها چی، نخونیم؟
– صادقی تو چقدر سادهای فکر کردی پیمان خودش جواب داده؟
– الو آقای خسروی!
– سرتون تو کار خودتون باشه، فکر کردین من نمیدونم مامان کی داره اینجا جای بچهاش بلبل زبونی میکنه؟
یک عضو جدید به گروه اضافه شد.
– سلام بچهها من دخترخاله امیر هستم، امیر گوشی نداره میشه بگین آقای خسروی چه تکلیفی داده بگم بنویسه؟
– سلام دخترخاله امیر، مدرسه تعطیل شد!
– خانم، من بابای حمید هستم، به نظرم بهتره عدالت رعایت بشه نه این که بچههای ضعیفتر از بزرگترهاشون کمک بگیرن، این درست نیست.
– خانم کیه حمید؟ من خودم هستم تو باباش هستی؟
– صدا نمیاد آقای خسروی الو الو…
– آقای خسروی خیلی وقت کم بود من الان برگهها رو گذاشتم قبوله؟
– علی برگهها رو گذاشتی، بیا پی وی کارت دارم.
– بچهها من بابای ایلیام؛ گوشیها رو بدین مامان یا بابا میخوام نیم ساعت مزاحم بشم برای یه گزارش با اولیا دور هم صحبت کنیم.
– مراقب حرف زدنت باش تپل!
– بفرمایین، اینجا همه مامان بابا هستن نگران نباشین.
– الو آقای خسروی الو؟
علیرضا گروه را ترک کرد.
– کسی که قدر تو را نمیداند، خودت را از او دریغ کن … دکتر شریعتی.
– آقا خسروی! تو رو خدا خیلی استرس دارم، ببینید مساحت ذوزنقه رو درست نوشتم؟
– آقا پسرتون دروازه بان خوبیه ها، اصلاً گل نمیخوره.
نیم ساعت دیگر کشمکش ادامه پیدا میکند تا این که جلسه با حضور اولیا جدی میشود و البته همچنان خبری از آقای خسروی نیست. از همه میخواهم حالا که برنامه آموزش مجازی به پایان رسیده، درباره محاسن و معایب آن صحبت کنند و تجربههایشان را به اشتراک بگذارند.
پدر محمدرضا قناد است و همه میدانیم که قنادها از اسفند سال گذشته تا حالا چه روزهای سختی را پشت سر گذاشتهاند. لابهلای حرفها متوجه میشوم تحصیلات دانشگاهی هم دارد و مهندس شیمی است اما شغل پدری را ادامه داده است: «همان طور که میبینی اینجا به عنوان یک کلاس مجازی نه کیفیت آموزشی لازم را دارد نه نظم و انضباط. البته روزهای اول خوب بود، لااقل سر ساعت درس داده میشد و حرف غیر درسی هم کم بود یا نبود تا این که کمکم مثل حیاط مدرسه همه چیز درهم برهم شد؛ یکی این مدت تمرین کرده و سوت بلبلی یاد گرفته و دلش میخواهد فایل صوتی بگذارد که بقیه هم بشنوند، یکی به بقیه گیر میدهد و میخواهد بداند که خودشان تکالیف را انجام میدهند یا بزرگترشان؟ اما از اینها که بگذریم به نظر من بچهها و خانوادهها چیزهای خیلی خیلی مهمتری یاد گرفتند. خود من به شخصه خیلی چیزهای ارزشمندی یاد گرفتم.»
او یکی از نکات مثبت خانهنشینی و آموزش مجازی را خودبسندگی بچهها میداند: «تا جایی که خودم دیدهام و از خانوادهها شنیدهام، خانهنشینی، بچهها را نسبت به درس حریصتر کرده، البته من پایه ابتدایی را میگویم که نمرهای در کار نیست و درسها سادهتر است. واقعاً تجربهای از مقاطع بالاتر ندارم اما به چشم میبینم که بچه من هر روز ساعت ۱۲ و نیم شبکه آموزش را نگاه میکند، خودش درسها را دنبال میکند و تکالیفش را انجام میدهد، بعد وارد برنامه شاد میشود و درس معلمش را پی میگیرد. این دستاورد کمی نیست. به نظرم اگر این حرف در مورد خیلی از بچهها مخصوصاً بچههای ابتدایی صادق باشد، آنها در سالهای بعد در مسیر آموزش، هم انگیزه قویتری دارند، هم بیشتر به خودشان متکی میشوند و یاد میگیرند برای آموختن پیشقدم شوند.»
مادر بهروز تصمیم گرفته سال بعد بچهاش را در یک مدرسه دولتی ثبت نام کند: «مدرسههای دولتی هم حیاط بزرگی دارند هم کلاسها استاندارد هستند هم معلمها تحصیلات مرتبط دارند و هم مدیر نمیتواند عروس و دختر و خواهرزادهها را جای معلم استخدام کند یا از معلمهای بازنشستهای که حال و حوصله درس دادن هم ندارند، با یک میلیون حقوق کمک بگیرد. راستش ما بچهها را در مدارس خصوصی با این تصور ثبت نام میکنیم که احتمالاً از نظر تربیتی محیط بهتری باشد، درست یا غلط بودنش را نمیدانم اما به هر حال این تصور هست که آن را هم کرونا به هم ریخت. الان من پیش خودم حساب میکنم با این وضعیت چرا باید این همه برای مدرسه هزینه کنم؟ وقتی قرار است همه بچههای مدارس خصوصی و دولتی در فضای مجازی درس بخوانند، من یکی ترجیح میدهم هم هزینه نکنم هم بچهام جایی باشد که کیفیت آموزش بهتر است. کرونا این را به من یاد داد که تحصیل را نمیشود با پول خرید.»
مادر حمید لیسانس ادبیات دارد و آن طور که خودش میگوید، برعکس همسرش فکر میکند هدف از آموزش لااقل در مقطع ابتدایی خواندن و نوشتن و یادگیری مهارتهای زندگی است، در حالی که همسرش مدام در انجمن اولیا و مربیان اعتراض میکند که چرا به بچهها کتابهای کمک آموزشی معرفی نمیکنند و به آنها روشهای تستزنی یاد نمیدهند تا برای کنکور آماده شوند؟ او میگوید: «کرونا باعث شد مدارس روی مهارت خواندن و نوشتن تمرکز بیشتری کنند چون اصلاً فضای تمرین با کتابهای کمک درسی وجود نداشت. من در این زمینه با همسرم کمی اختلاف دارم و مدام از او میخواهم بچه را از الان برای انتخاب رشته و کنکور اذیت نکند. این مدت هم واقعاً خوشحال بودم وقتی میدیدم به دلیل مشکلات آموزش مجازی آقای خسروی مجبور بودند درسها را روخوانی کنند و از بچهها بخواهند تمرین کنند و برایش فایل صوتی بگذارند یا شعرها را حفظ کنند. هم خواندن پسر من این مدت خوب شده هم دیکتهاش. اگر بچهها از الان یاد بگیرند که خوب بخوانند سالهای بعد مشکلات کمتری خواهند داشت.»
پدر علی میگوید: «یادم نیست کجا خواندهام که برخی مدارس ژاپن در هر کلاس دو در دارند؛ یک در برای ورود و خروج بچهها و یک در هم پشت سر دانش آموزان که برای پدرها و مادرها در نظر گرفته شده تا هر وقت خواستند، بدون اختلال در نظم کلاس بیایند و پشت سر بچهها بنشینند و از نزدیک در جریان آموزش قرار بگیرند. حالا آموزش مجازی خود به خود این امکان را فراهم کرده که خانوادهها هر روز و هر ساعت در جریان باشند. نه تنها خانواده بلکه همه عوامل مرتبط با آموزش؛ از ناظر آموزش و پرورش گرفته تا مدیر مدرسه و بقیه افراد. البته اشکالاتی هم هست مثلاً این که فضاها تفکیک نشده و حیاط و کلاس یا مثل الان انجمن اولیا و مربیان و اتاق مدیر و همه و همه درهم برهم است. این اشکالات بعدها میتواند رفع شود.»
اولیا البته به موضوع مهم دیگری هم فکر میکنند؛ خانوادههایی که گوشی هوشمند یا دسترسی به اینترنت ندارند چگونه میتوانند وارد این مدرسه میلیونی شوند؟ آیا همان طور که کرونا توانست با از بین بردن فاصله خانواده و مدرسه، از بین بردن فاصله مدیران و معلمان و از بین بردن فاصله طبقاتی مدارس دولتی و خصوصی، تا حدودی ما را به عدالت آموزشی نزدیک کند، میتوان با سرمایهگذاری سختافزاری برای برخورداری همه دانشآموزان کشور و امکان نشستن همه بچههای ایران سر کلاس مجازی، به آیندهای عادلانهتر امیدوار بود؟
– صادقی! چه حرفای قلمبه سلمبهای میزنی.»/ایران