پیامدهای روانشناختی قرنطینه
خبرمهم: داشتن برنامهها و فعالیتهای متنوع به موازات فعالیتهای معطوف به مقابله با بیماری، در پیشگیری از مختلشدن تمامی جنبههای زندگی با موضوع بیماری، مؤثر است. به طور مثال، برای بسیاری از افراد، گذراندن بخشی از زمان قرنطینه به انجام بازیهای ویدئویی با کودکان، شرکت در دورههای آموزشی آنلاین برای خود یا کودکان، آشپزی، مراقبت از گلها و گیاهان و انجام فعالیتهایی مانند تغییر چیدمان وسایل منزل، در ایجاد محرکهای حسی، ارضای نیاز به تحول و تغییر و حفظ جریان زندگی تا عبور از شرایط بحران، کمککننده است.
به گزارش بخش اجتماعی سایت خبرمهم، «شیوع ابتلا به ویروس کرونا باعث تعطیلی مدارس، سینماها، بازارها و لغو هرگونه تجمع عمومی شده است. آن چه در حال وقوع است ایجاد فاصله اجتماعی به معنای تمامی اقدامات معطوف به توقف یا کاهش سرعت سرایت بیماری در میان مردم از طریق دورنگهداشتن آنها از یکدیگر است. در عین حال، تمامی این اقدامات حیاتی برای کنترل انتشار یک بیماری مرگبار، در تقابل و تعارض با گرایش غریزی ما برای ارتباط و با هم بودن قرار میگیرد و از سویی، احساس فقدان کنترل، قرارداشتن در معرض تهدیدی نامرئی و قریبالوقوع، درماندگی و عدم قطعیت در ارتباط با اتفاقات آینده، میتواند باعث ایجاد تنش و فشار روانی قابل توجه در اکثریت افراد جامعه شود. بر همین اساس لازم است پیش از نگاه سرزنشآمیز به کسانی که در این روزها در پارکها قدم میزنند یا کوچکشمردن دشواری ماندن در خانه، این واقعیت را در نظر بگیریم که بر اساس مطالعات انجامشده درباره پیامدهای روانشناختی قرارگرفتن در قرنطینه، جداسازی یا فاصلهگیری اجتماعی، تجربه چنین وضعیتهایی میتواند با اثرات جدی بر سلامت روان مانند ابتلا به اختلال استرس پس از سانحه، تجربه سردرگمی، خشم، افسردگی و پایدارماندن این علائم در درازمدت همراه باشد.
یکنواختی شرایط و کاهش قابل توجه محرکهای ارتباطی، حسی و هیجانی برای مدتی طولانی میتواند باعث گرایش تدریجی به وضعیتهایی مانند درخودفرورفتگی، کرختی هیجانی و نشخوار فکری شود. ارتباطات انسانی عامل محافظتکننده از افراد در موقعیتهای اضطرابآور و ابهامآمیز است. در همراهی با انسانهای دیگر، تهدیدهای محیطی تبدیل به چالش و فشار وقایع دشوار، قابل تحمل میشود. اما تفاوت فاجعهای به نام همهگیری با بسیاری فجایع دیگر این است که دوستان، همکاران و همسایگان ما را تبدیل به منبع احتمالی خطر و منشأ ایجاد ترس میکند و به این ترتیب، باعث دور شدن ما از یکدیگر درست در زمانی میشود که بیش از هر وقت به یکدیگر نیاز داریم. مطالعات نشان میدهند هنگامی که شرایط محیطی، سخت و پیچیده میشود، «تنهایی» یکی از فاکتورهایی است که احتمال تجربه تنش روانشناختی بیشتر، واکنشهای هیجانی شدیدتر و عوارض استرس بر عملکرد سیستم ایمنی و مشکلات قلبی – عروقی را افزایش میدهد. در هنگام بحرانها، گرایش افراد جامعه به قرارگرفتن در کنار یکدیگر بیشتر میشود. پس از زلزله، سیل، بمباران و حملات تروریستی، اکثر افراد جامعه، فارغ از طبقه و نژاد به کمک یکدیگر میشتابند و با نوعدوستی و یاری یکدیگر، به حس هدفمندی، معناداری و مفیدبودن میرسند. اما بحرانی مانند آن چه امروز با آن مواجه هستیم، با محدودکردن امکان دسترسی و حضور افراد در کنار یکدیگر، تجربه «تنهایی» را تبدیل به یک تهدید جدی برای سلامت روان به ویژه در افراد سالمندی میکند که به واسطه آسیبپذیری بالاتر در برابر ابتلا به ویروس، مجبور به اجتناب جدیتر از ارتباطات اجتماعی شدهاند. بر همین اساس، در عین معتبر دانستن ضرورت اجرای جداسازی، قرنطینه و فاصلهگیری اجتماعی، حفظ ارتباطات انسانی به ویژه برای سالمندان، به عنوان آسیبپذیرترین گروه در برابر بیماری و همچنین در برابر اثرات ناتوانکننده تنهایی و اضطراب، ضروری است. میتوان گفت در صورت تبدیل شدن این جدایی فیزیکی به انزوا و تنهایی مزمن و گسترده، در خطر مضاعفشدن یک بحران زیستشناختی با یک بحران روانی قرار خواهیم گرفت. ضمن آن که، فشار روانی ناشی از انزوا و تنهایی، میتواند باعث سوقیافتن افراد به نادیدهگرفتن توصیههای بهداشتی و افزایش شدت بحران بیماری در سطح عمومی شود.
بسیاری از ما از تکنولوژیهای آنلاین برای ایجاد گسستگی در روابط اجتماعی و خانوادگی خود، احساس نارضایتی داشتهایم. اما امروز، همان تکنولوژیها بهترین واسطه ارتباطی برای بودن افراد در کنار یکدیگر هستند و میتوانند مانع از تبدیلشدن فاصله فیزیکی به تخریب ارتباطات انسانی شوند. گروهها و اجتماعات آنلاین برای بیماران و کسانی که به دلیل آسیبپذیری بالا یا وجود علائم مشکوک ناچار به قرنطینهکردن خود شدهاند، فضایی را برای به اشتراکگذاشتن اطلاعات و تجربیات و حفظ احساس تعلق و شنیدهشدن فراهم میکنند. با طولانیترشدن زمان جداسازی فیزیکی، بهوجودآمدن چنین نیازی در اکثریت افراد جامعه قابل پیشبینی است. اگر هر یک از ما در خانههای آپارتمانی خود محبوس شدهایم و احساس تنهایی، دلزدگی و وحشت میکنیم، احتمالا همکاران، همسایگان و بسیاری از کسانی که میشناسیم، در چنین احساساتی با ما مشترک هستند. بنابراین، نیازی به حمل تمامی این هیجانات در تنهایی، احساس شرم از بروز و بهاشتراکگذاشتن آنها و اجتناب از پرسیدن سؤالاتمان نیست.
برخورداری از امکان تصمیمگیری، کنترل، ارتباط، هدفمندی و تأثیرگذاری، از جمله نیازهای اساسی هر انسانی است که برآوردهکردن آنها در دوران جداسازی اجتماعی، از طریق ایجاد فضاهای گفتوگو و دیدار آنلاین، کمک به سالمندان برای استفاده از آنها و حتی احیای روابط گذشته از طریق آن، تعیین تکالیف و برنامههای ساختارمند برای خود، ورزش و فعالیتهای خلاقانهای مانند نقاشی و بازیهای فکری، امکانپذیر است. پس از شروع و تثبیت فرآیند جداسازی اجتماعی، سیر هیجانی طیشده و مشترک در میان بسیاری از افراد از تجربه وحشت و سردرگمی تا ناخشنودی و خشم و به دنبال آن احساس ملال و در عین حال سازگاری و پس از آن تلاش برای ایجاد جریان و روالی تازه در زندگی است؛ چه در زمینه اقدامات و تمهیدات بهداشتی پیشگیرانه در برابر بیماری و چه در راستای حفظ سلامت و پویایی روانی.
داشتن برنامهها و فعالیتهای متنوع به موازات فعالیتهای معطوف به مقابله با بیماری، در پیشگیری از مختلشدن تمامی جنبههای زندگی با موضوع بیماری، مؤثر است. به طور مثال، برای بسیاری از افراد، گذراندن بخشی از زمان قرنطینه به انجام بازیهای ویدئویی با کودکان، شرکت در دورههای آموزشی آنلاین برای خود یا کودکان، آشپزی، مراقبت از گلها و گیاهان و انجام فعالیتهایی مانند تغییر چیدمان وسایل منزل، در ایجاد محرکهای حسی، ارضای نیاز به تحول و تغییر و حفظ جریان زندگی تا عبور از شرایط بحران، کمککننده است.
تمامی فعالیتهای مورد اشاره، میتوانند باعث تبدیلشدن یک موقعیت محدودکننده، به فرصتی برای گسترش و تعمیق روابط انسانی و حفظ حیات و انسجام روانی در برابر تهدیدهای همهجانبه این همهگیری شوند. از طرفی، اشاره به چالشها و عوارض روانشناختی مرتبط با جداسازی اجتماعی و راهکارهای مقابله با آنها، به معنای زیرسؤالبردن اهمیت و ضرورت این فرآیند نیست، بلکه نشاندهنده نیاز به معتبرشمردن دشواری این تجربه در خود و دیگران، ارائه و دریافت حمایت روانشناختی از یکدیگر و جستوجوی کمک حرفهای در صورت شناسایی علائم خطر اختلالات روانشناختی و افت عملکردی قابل توجه به دنبال آنهاست./شرق