به گزارش بخش اجتماعی سایت خبرهای فوری، سیستان و بلوچستان دومین استان پهناور کشور است. این استان مرزهای مشترکی نیز با چند کشور دارد، با این اوصاف اما از محرومترین نقاط کشور است. این در صورتی است که وجود پدیدهای به نام مرز باید باعث شکوفایی اقتصادی و فرهنگی هر منطقهای شود. همچنین این استان از شمالیترین نقطهاش تا جنوبیترین بخشها امکانات بالقوهای برای جذب گردشگر دارد. به جز جغرافیای طبیعی این استان، سایتها و مراکز میراثی و تمدنی مهمی دارد که گردشگران به ویژه گردشگران خارجی مشتاق دیدن آنها هستند. با تمام این امکانات متاسفانه این استان (چه سیستان و چه بلوچستان) در محرومیت کامل هستند و زیرساختها اندک است. فارغ از همه مسائل سیاسی و اجتماعی، تنها سپاه بود که در این دههها اندکی عمران و آبادانی برای این منطقه به همراه آورد وگرنه دولتها که بهطور کامل آنجا را فراموش کردهاند. به همین دلیل، همین نبودن زیرساختهای لازم است که پدیدههایی مانند سیل آنجا فاجعه میآفریند، کمااینکه سیل این چند روز همین مساله را باعث شده است.
آبادانی تاریخی
این استان پیشتر در طول دورههای مختلف تاریخی منطقهای آباد بود. در «عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات» محمد بن محمود همدانی آمده است: «عجایب اقالیم و بلاد؛ سیستان اقلیمی است بزرگ، جایی مبارک، پرنعمت. حدود وی از خراسان تا مفازه کرمان و تا بامیان. شهرهای نیکو چون غور واسفِزار و بُست و زرنج و بزرگترین جوی آنجا نهر هندمند است. در بحیره زره آید و زره دریایی است کوچک سی فرسنگ گرد بر گرد وی و در آن ماهی باشد بسیار.» در همین متن درباره عجایب رود هیرمند آمده است: «نهر هندمند؛ آبی است به سیستان. از هزار جوی آب در آن درآید و زیادت نشود و هزار نهر از آن بیرون میآید. از حدِ غور آید، در بحیره زره میافتد. سی فرسنگ طول وی بُود و در آن ماهی بسیار بُود.» اما امروزه دیگر خبری از این رود و ماهیهایش نیست.
سرزمینی که یادآور کهنترین تمدنهاست
همچنین این سرزمین یادآور کهنترین تمدنهای جهان (شهر سوخته) است. در منابع کهن از این سرزمین با عناوینی چون موطن جنگاوران و خردمندان و رادمردان یاد شده است. شاهد مثال این مدعا ابیاتی از شاهنامه فردوسی به این شرح است: «ز کوه و ز هامون بخوانم سپاه/ سوی باختر برگشایم راه» و «از ایران و از زابل و نیمروز/ همان کاردانان گیتی فروز». این ابیات البته مرزهای گسترده استان سیستان و بلوچستان در گذشته را نیز نشان میدهد. همچنین در این متون از سیستان به عنوان انبار غله آسیا یاد شده است، این مساله از رونق کشاورزی و اشتغال بیشتر مردمان این دیار به این حرفه حکایت میکند.
سیستان و بلوچستان در سفرنامه ادوارد براون
یکی از نخستین سندها درباره محرومیت این منطقه (به ویژه بلوچستان) سفرنامه ادوارد براون با عنوان «یکسال در میان ایرانیان» است؛ «۱۸ ژوئن مطابق با ۸ شوال، امروز بعد از ظهر افضلخان بلوچ یک مرتبه دیگر به ملاقات من آمد و درخواست کرد که توصیهنامهای برای او برای دوستم میراز حسن علی خان نواب که در مشهد است بنویسم و بعد از من تقاضا کرد که با او به مشهد بروم و سپس از راه قندهار و کلات ناصری به طرف مسقط الراس او بلوچستان بروم. افضل خان گفت من میدانم که شما جهانگرد هستید و میل دارید که سیاحت کنید و بلوچستان هم یک منطقه تماشایی است و در آنجا چیزهای جالب توجه را خواهید دید ولی بلوچستان ایران جای خوبی نیست و فقیر و ویران است در صورتی که بلوچستان انگلستان برعکس جای خوبی است.» این نخستین سند درباره بیتوجهی دولتهای تاریخ معاصر ایران به این استان تاریخی و پهناور است.
سیاستهای انگلیس؛ سنگ بنای مشکلات سیستان و بلوچستان
اما سنگ بنای عمده مشکلات منطقه سیستان به دلیل سیاستهای استعمار پیر انگلستان در جداسازی افغانستان از خاک ایران است. در جریان جداسازی و حکمیت گلداسمیت سرچشمه هیرمند از ایران جدا افتاد تا دعوای آبی همیشه بین ایران و افغانستان و لزوم ارجاع داوری به انگلستان وجود داشته باشد. این جداسازی مساله حقابه را پیش آورد. حکومت محمدرضا پهلوی به نخستوزیری امیرعباس هویدا مدام از این حقابه کوتاه آمدند تا اینکه جریان کشاورزی در سیستان (که شغل اصلی مردم منطقه بود) کمکم به نابودی کشیده شد.
مساله حقابه سیستان
یک سند مهم برای خیانت دولت هویدا در مساله حق آبه یادداشتهای امیراسدالله اعلم است. او که خود علقهای به این منطقه داشت و زمینهای کشاورزیاش آنجا بودند مدام به دولت هویدا ایراد کوتاه آمدن در مقابل حقابه را میگرفت. در جایجای مجموعه یادداشتهایش این گوشزد به چشم میخورد. به عنوان مثال در یادداشتهای سال ۵۶ آمده است: «نهم خرداد ۱۳۵۶: امروز از خودم راضی هستم چون توانستم شاهنشاه عزیزم را راضی کنم که این قرارداد لعنتی سیستان لااقل بهطور رسمی مبادله نشود. عرض کردم یک رژیم سلطنتی بود و میخواسته به ما آب بفروشد و برای سیلابها هم ضمن پروتکل علیحده قرار دیگری بدهد. شاهنشاه هم میخواستهاند به او کمک بفرمایند. حالا اینها همان ۲۶ متر آب را قبول کرده، زیر همهچیز زدهاند… فرمودند چه کنیم؟ رودخانه در خاک آنهاست و همه کار میتوانند بکنند. عرض کردم حقوق مکتسبه سالهای دراز ما که به این آسانی از بین رفتنی نیست. پس این همه رودخانه مشترک بین کشورهای جهان هست، کشور بالادستی هر غلطی میخواهد میتواند بکند؟ به علاوه در این قرارداد لعنتی همه جور حق ارجاع مساله به مراجع بینالمللی دیگر را از خودمان سلب کردهایم. چرا چنین سندی به دست یک دولت لرزان که جانشین آن هم افسران جوان کمونیست خواهند بود، بدهیم؟ شاهنشاه خیلی تامل فرمودند و مقداری فکر کردند. فرمودند دوباره بررسی میکنم. و من از خوشحالی پای شاه را بوسیدم. عرض کردم با این قرارداد ما در شهریور کمتر از دو متر مکعب آب داریم که کف هیرمند هم با آنتر نمیشود و همین! استدلال دولت ما هم این است که سیستان از لحاظ اقتصادی مهم نیست، خاک وطن یعنی چه؟ دیگر شاهنشاه چیزی نفرمودند، یعنی پرحرفی نکن.»
مرز: مانع یا دلیلی برای آبادانی؟
مفهوم مرز با استان سیستان و بلوچستان عجین شده و مردمان این استان از دیرباز با این مفهوم زیستی معرفتشناسانه داشتهاند. کل مرزهای استان حدود ۲/۱۵۸۰ کیلومتر یعنی معادل یک ششم از مرزهای جمهوری اسلامی ایران است. طول مرزهای استان با کشور افغانستان نیز ۲۸۸.۵ کیلومتر یعنی معادل یک سوم از کل مرز ایران با افغانستان و طول مرزهای مشترک استان با کشور پاکستان ۹۲۱.۷ کیلومتر بوده که کل مرز مشترک ایران و پاکستان را تشکیل میدهد. طول مرزهای آبی استان با ساحل دریای عمان ۳۷۰ کیلومتر است.
مرز در همه کشورهای جهان باعث رونق و آبادانی سرزمینهای حوالی آن شده است. در کنار منافع مادی، بار فرهنگی پدیداری به نام مرز باعث شد تا بسیاری از کشورها، مانند کشورهای اروپایی عملا به سمت برداشتن هرگونه مرزهای جغرافیایی و فیزیکی پیش بروند. مرز اکنون میان دو کشور هلند و بلژیک خطهای سفید رنگی است که در شهر بارل توسط دولتها کشیده شده است. در اتحادیه اروپا میتوان با پای پیاده و بدون نیاز به گذرنامه و… چندین کشور را گشت. به عبارتی در این کشورها به مرز به عنوان یک پدیده فرهنگی چشم دارند نه یک پدیده امنیتی؟
اهالی که مرزبانان ایرانند
میراث این خطوط مرزی بسیار برای اهالی استان سیستان و بلوچستان چه بوده است؟ آیا با وجود نگاه و رویکرد امنیتی حاکمیت مرکزی به مقوله مرز، این پدیده برای اهالی برکت به همراه داشته یا شر مطلق بوده است؟ با توجه به تمام محرومیتها، آیا اهالی این استان هنوز هم مرزبانان ایران به شمار میآیند، یا محرومیتها باعث شده تا آنها دیگر فکر عدماهلیت خود برای پاسبانی از مرزها باشند؟ چرا با وجود جمعیت انسانی در دیوار مرزی امنیتی توسط حکومت ایجاد شده است؟با وجود نبودن امکان معیشت نه در سیستان و نه در بلوچستان به چه دلیل مرزها بسته شدهاند؟ مولوی عبدالحمید اسماعیل زهی، امام جماعت اهل سنت زاهدان و همچنین مدیر دارالعلوم زاهدان بارها به این مساله اشاره کرده است. او گفته که شیعه و سنی در این استان امکان معیشت ندارند و اگر مرزها را باز نگه دارید، امکانی برای معیشت پیدا میکنند ضمن اینکه با باز گذاشتن مرزها بهتر میتوان مساله قاچاق سوخت را کنترل کرد.
راهکار دولت برای جلوگیری از مهاجرتهای استان
خشک شدن هامون و نبودن امکانی برای تامین معیشت باعث مهاجرت گسترده اهالی به دیگر استانهای کشور شد. حجم گسترده مهاجرت باعث شد تا اهل سیاست و صاحبان مشاغل دولتی خروج اهالی استان به همراه وسایل منزلشان را ممنوع کنند. اهالی نیز در مقابل اثاث خانه را در منازل گذاشته و با دیوار کشیدن در جلوی درب خانهها آنها را بستهبندی کرده و خود برای یافتن لقمهای نان حلال برای گذران زندگی مهاجرت کردند. دیوار امنیتی مرزی میتواند از هجوم اشرار مسلح و سنگر گرفتن آنها در این خانههای خالی جلوگیری کند؟ فراموش نکنیم فاصله شهر تهران تا زاهدان (مرکز استان سیستان و بلوچستان) ۱۵۶۷ کیلومتر است. این مسافت صرفا یک راه طولانی فیزیکی نیست، بلکه فاصله بین سبک زندگی اهالی پایتخت با اهالی این استان، فاصله بین تخصیص امکانات به اهالی پایتخت و اهالی این استان و بسیار فاصلههای دیگر است.
دهلیزهای رستگاری
نخستین بحران پس از به سرانجام رسیدن انقلاب اسلامی ایران، بحرانهای قومیتی و مذهبی بود. این بحرانها در کردستان به درگیری مسلحانه با نظام نوپای جمهوری اسلامی انجامید. بنیانگذار انقلاب امام خمینی (ره) برای پیشگیری از رخ دادن اتفاقی مشابه در استان محروم و در عین حال حساس سیستان و بلوچستان در روز نهم فروردین ۱۳۵۸ طی حکمی خطاب به حضرت آیتالله سیدعلی خامنهای، میفرمایند: «به آن منطقه [استان سیستان و بلوچستان] رفته به خواستههای اهالی محترم آن مناطق رسیدگی نمایید و انتظارات مردم دلیر آن دیار را برای اینجانب و اولیای امور گزارش دهید.»چرا امام خمینی (ره) آیتالله خامنهای را که در تهران به او نیاز مبرم داشت، برای بررسی امور به این استان مامور کردند؟ در اواخر سال ۱۳۵۶ رژیم پهلوی رهبر انقلاب را به این استان تبعید کرد که البته منشأ خیر برای اهالی استان شد. از آن تاریخ تاکنون دغدغه این استان مدام در کلام رهبری حس میشود. در وضعیت فعلی جمعیت شیعیان استان سیستان و بلوچستان ۸۹۸۱۸۴ نفر و جمعیت اهل سنت آن ۸۲۴۳۹۵ نفر است. عموم اهالی سیستان شیعه و عموم بلوچها اهل سنت هستند. در طول تاریخ مشاهده نشده که اهالی این استان دچار منازعات مذهبی شوند، اما امروزه اکثر سایتهای اینترنتی متعلق به پیروان این مذاهب به توهین به بزرگان قومی هم مشغولند و مرز عقیدتی میان آنها وجود دارد. این در صورتی است که سیستان و بلوچستان از دیرباز موطن دو قوم مهم سیستانی و بلوچ بوده و مردمان فارغ از هر مذهبی آزادانه در کنار هم به خوبی زیست کردهاند.
مساله مهاجرت
اشاره شد که پس از حکمیت گلداسمیت در منازعه میان ایران ناصرالدینشاهی و انگلستان، مرزهای استان سیستان و بلوچستان محدود شد و به دلیل قرار گرفتن سرچشمه رود هیرمند در داخل خاک کشوری جدید به نام افغانستان، نظام آبیاری سنتی در این استان از بین رفت. از آن تاریخ تاکنون حکومتهای وقت ایران نتوانستهاند از طرق دیپلماتیک حق این استان [و البته کل ایران] را از آب هیرمند دریافت کنند و رفته رفته این استان به خشکسالی شدید دچار شد. دریاچه هامون یکی از بزرگترین دریاچههای آب شیرین در جهان، که زمانی غذای بسیاری از مردم را تامین کرد و همهچیز استان به آن وابسته بود، خشک شد و اکنون فقط گرد و غبار و شنهای کف آن نوازشی به چشمهای اهالی میدهد.
پس از تسلط طالبان بر افغانستان، بیشترین کشتزارها و مزارع این کشور که با آب هیرمند و سرچشمههایش مشروب میشوند، به زیر کشت خشخاش رفت. صادرات تریاک و دیگر مواد افیونی به حدی سودآور شد که ایالت متحده امریکا نتوانست از آن چشمپوشی کند. اکنون نیز با وجود دولت مردمی در افغانستان و حضور نیروهای بینالمللی، کشت خشخاش به مقیاسی وسیعتر از دوران طالبان در این کشور انجام میشود. نخستین مرز زمینی برای صادرات این خشخاش و مواد افیونی حاصل از آن قطعا مرز استان سیستان و بلوچستان ایران است. سادگی است اگر تاثیر این ترانزیت مخدر بر اهالی استان سیستان و بلوچستان را ناچیز بدانیم. اکنون کشاورزان استان که حرفه و پیشهای جز آن نداشته و ندارند برای کسب روزی خود به چه کارهایی میپردازند؟ اگر به شغل خود وفادارند در چه نقطهای از کشور کشاورزی میکنند؟ در آن نقطه آیا زمین زراعی برای کشاورزان سیستان و بلوچستان به قدر کافی وجود دارد؟ برخورد میزبانان اهالی مهاجرت کرده از استان با میهمانانشان چگونه است؟این مرز در همه شؤون حتی فاصلههای جنسیتی را نیز موجب شده است.ام کلثوم موذن، مدیر وقت دفتر حمایت از حقوق زنان و کودکان دادگستری استان سیستان و بلوچستان در یکی از سخنرانیهای مطبوعاتی خود از فاصلههای موجود بین زنان و مردان در این استان گفت. نکاتی که در بالا مطرح شد، اهمیت پدیداری به نام «مرز» را در این استان نشان میدهد. میتوان با باز گذاشتن مرزها و دیدن به این مفهوم به عنوان یک پدیداری فرهنگی، عمران و آبادانی این استان را شاهد بود. دولتها اگر نمیخواهند برای این استان به عنوان بخشی از ایران هزینه بپردازند، حداقل بیایند در برخی امور اصلاحات کنند. این استان آنقدر امکانات دارد که بتواند خود هزینههای خود را دربیاورد. باید حتما به این استان رسیدگی شود نه اینکه بگذاریم مصیبتهایی مانند سیل داغی بر هموطنان این استان وارد کند و بعد به فکر آنها بیفتیم. این استان آنقدر هیچ چیز ندارد، که اگر هرچه سریعتر تاخیر در آبادانی آن جبران نشود، با هر پدیده ساده طبیعی هم ممکن است همهچیزش در هم بپاشد. /اعتماد