دیگر فقط اتاق خالی موجود است!
خبرمهم: «شیوع ویروس کرونا عرصه را برای فعالان گردشگری هم تنگ کرده است و این روزها بسیاری از فعالان گردشگری، به سختی روزگار می گذرانند. وحشتناک ترین اتفاق برای هتل ها، راهنمایان تور، بومگردیها و آژانسهای مسافرتی افتاده است. ای کاش مسئولان مربوطه هر کمکی که از دستشان برمیآید برای فعالان این حوزه انجام دهند.»
به گزارش بخش اجتماعی سایت خبرمهم، این صحبتهای فعال گردشگری است که چند سالی میشود همراه همسرش یک اقامتگاه بومگردی راهاندازی کردهاند؛ زوج جوانی که سالها راهنمای تورهای گردشگری بویژه طبیعتگردی بودهاند و تصمیم میگیرند یک دهکده توریستی راه بیندازند اما همه چیز باب میل آنان پیش نمیرود و در نهایت مجبور میشوند کارشان را با یک فضای کوچک شروع کنند و حالا چهار سالی میشود که در شهرستان رامیان در استان گلستان ماندگار شدهاند.
به گفته او ، با عشق به این کار ورود کردهاند و سختی زیادی کشیدهاند اما حالا کرونا معادلات کسب و کارشان را بر هم زده است. نه تنها آنها بلکه همه فعالان گردشگری مثل این زوج جوان از سکون و سکوت کسب و کار این روزهایشان گلایه میکنند. سیلی که سال ۹۸ راه افتاد جلوی مسافران نوروزی را به استان گلستان گرفت و با اینکه همه جای استان درگیر سیل نبود اما کسب و کار آنها هم تحت تاثیر قرار گرفت. امسال هم که شیوع ویروس کرونا همه چیز را به هم ریخت: «از ۲۵ اسفند سال گذشته تا آخر فروردین امسال کلی رزروی داشتیم که شیوع ویروس کرونا همه برنامهریزیها را به هم ریخت. مسافرتها کنسل شد و پیشپرداختهایی که برای رزرو گرفته بودیم، خرج شده بود و مجبور شدیم برای برگرداندن پولهای مردم از دوستانمان کمک بگیریم. در تعطیلات نوروز حدود ۲۵۰ میلیون تومان ضرر اقتصادی کردیم و تا حالا فقط توانستیم یک ماه کار کنیم. هنوز هم از وامی که وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی قولش را داده بود، خبری نیست. بسیاری از بومگردیهایی که وام گرفته بودند ورشکسته شدند. بومگردیهای فعال هم تحت فشار هستند. طبق اعلام وزارت میراث، باید بومگردیها با ۵۰ درصد ظرفیت به کارشان ادامه دهند و اگر صاحبان این اقامتگاهها شانس داشته باشند و به آنها ۵۰ درصد مسافر بخورد باز هم درآمدشان به نصف آنچه که قبلا کار میکردند کاهش پیدا کرده است و باید مبلغی از همان درآمد را صرف ضدعفونی کنند. این روزها اگر کسی هم سفر برود ترجیح میدهد جایی را انتخاب کند که اطراف شهر محل سکونتش باشد به همین دلیل اقامتگاههای دور از پایتخت ضربه زیادی متحمل شدند. از طرفی بیشترین سود کاری ما برای سِرو غذا بوده که این روزها حذف شده است و فقط امیدواریم کارمان را تا سال آینده حفظ کنیم. برخی از افراد محلی با فروش طلاهای زن و بچه یا فرش خانهشان توانسته بودند یکی از اتاقهای خانهشان را اقامتگاه و از این طریق درآمدزایی کنند. برخی از آنها وام ۵۰ میلیونی هم گرفتهاند و باید قسطش را هر ماه بپردازند که در حال حاضر هم مسافری ندارند. این افراد چطور میتوانند به کارشان ادامه دهند؟»
دیوار تاریخی گرگان، جزیره آشوراده، بندر ترکمن و جنگلهای هیرکانی تنها بخشی از جاذبههای گردشگری استان گلستان است؛ استانی که برخلاف محرومیتهای مالی، از نظر جاذبههای طبیعی و تاریخی هیچ محرومیتی ندارد و حتی یکی از بهترین سایتهای پروازی پاراگلایدر، بزرگترین چشمه آب سرد ایران، آبشارها و کوهستانهای بسیاری دارد.
یکی از شهرستانهای این استان یعنی رامیان خاستگاه ابریشم ایران هم بوده است. قدیمیهای این شهر میگویند اولین کارخانه ابریشمبافی آنجا ساخته شده و حتی بنا بر اطلاعات موجود در برخی کتابها، قدمت این منطقه به ۶۰۰۰ سال میرسد. رامیان پر از درخت توت بوده و در آن نوغانداری رونق داشته تا اینکه یک روز کلاهبرداری تمام پارچههای ابریشمی مردم را میخرد و به آنها قول میدهد بعد از فروش پارچهها پولشان را بدهد اما دیگر هیچکس او را نمیبیند. از همان روز به بعد مردم تصمیم میگیرند درختهای توتشان را قطع کنند و دیگر ابریشمی تولید نکنند تا کسی هم سرشان کلاه نگذارد؛ گرچه هنوز هم در برخی از خانهها و کوچهها درختهای توت، سبز میشوند و کورسویی از ابریشمبافی و نوغانداری باقی مانده که آن هم در حال منسوخشدن است. با این وجود زنان رامیان لباسهایی که از ابریشم دوخته شده و قیمتهای بالایی هم دارند در جشنهای عروسی و حنابندان میپوشند؛ لباسهایی چندتکه با شلوار مشکی، دامن بنفش پرچین، پیراهن قرمز، سربند، روسریهای بزرگ، گردنبندهای منجوقبافی همراه با زیورآلات سکهدوزیشده. چون پارچههای ابریشمی قابل شستوشو نیستند و رنگ ثابتی ندارند، زنان مجبورند زیر این لباسهای سنگین، یک دست لباس دیگر هم بپوشند. مردان هم لباسهایی از ابریشم بافتهشده همان منطقه را در مراسم عروسی میپوشند؛ پیراهن، شال کمر و شال سر به رنگ قرمز.
حالااین فعالان گردشگری در خانهای که ساختهاند، برای زنده نگهداشتن ابریشم این منطقه تلاش میکنند. حتی کاربردهای دیگری برای پارچههای ابریشمی تعریف کردهاند تا فقط یک دستمال شاباش برای هدیهدادن در عروسیها نباشد. آنان، این صنعت دست مردم منطقه را با بستهبندی، شکیلتر کردهاند و در نمایشگاههای مختلف گردشگری عرضه میکنند. رب انار، کندوس، ترشیها و نانهای محلی هم محصولات دیگری هستند که مردم منطقه تولید میکنند و این زوج جوان، آنها را در شهرهای مختلف عرضه میکنند. زمانی که رفت و آمد بومگردیها زیاد بود، ثقهالاسلامی سبدی از محصولات صنایع دستی و سوغات را روی میزی که زیر درختهای توت حیاط خانهشان گذاشته، میچید تا مسافران به مردم محلی هم نفعی برسانند.
این فعالان گردشگری میگویند: «اگر پروتکلهای بهداشتی رعایت و برنامهریزیها باعث کاهش ابتلا و تلفات ناشی از کرونا میشد، شاید این میزان محدودیت برای سفر ایجاد نمیشد و فعالان گردشگری هم میتوانستند به زندگیشان ادامه دهند.»
این زوج جوان هم مثل همه مردم دلشان برای روزهای قبل از کرونا تنگ شده؛ همان روزهایی که یک زوج انگلیسی، اتاق کاهگِلی رو به باغ را به جای یک هتل لوکس برای اقامت چندروزهشان انتخاب کردند و مزه مرغ ترش و چکدرمه را چشیدند و با دستمالهای ابریشمی که هدیه گرفتند راهی کشورشان شدند یا زوج آلمانی پیری که صبحها خانم خانه را صدا میزدند و به او میگفتند «مهتاب، ببین، این گلها تو را صدا میزنند که برگهای خشکشان را جمع کنی تا برگهای جوانتر نفس بکشند.»/ایسنا