اجتماعی

نظر شما همیشه هم محترم نیست!

خبرمهم: «آیا نظر هر کسی محترم است؟» حتی آن‌هایی که باورهایشان را دلبخواهی پذیرفته‌اند و برایش به‌دنبال هیچ استدلال موجهی نگشته‌اند؟

به گزارش بخش اجتماعی سایت خبرمهم، برخی می‌گویند اینکه «هر کسی حق دارد نظری داشته باشد و آن را اظهار کند» معنایش این است که هر نظری محترم است اما گروهی دیگرمعتقدند باورهای ما بی‌چون‌وچرا محترم نیستند و احترام، شرط و شروطی دارد. چگونه می‌شود به نتیجه قانع‌کننده‌ای رسید؟

آیا به دیگران ربطی ندارد که ما چه باوری داریم؟

به دیگران ربطی ندارد که ما چه غذایی دوست داریم. اگر کسی از پیتزا بدش می‌آید، مشکلی نیست؛ می‌تواند از ساندویچ خودش لذت ببرد و ما را با غذای دلخواهمان تنها بگذارد. به همین ترتیب، گویا باورهایمان هم مثل غذاها، جزو حریم شخصی ما محسوب می‌شوند و دیگران نباید جرئت دخالت در آن‌ها را به خود بدهند اما این ایده مخالف بسیار سرسختی دارد. سقراط می‌گفت: «تا جان در بدن دارم از آگاه‌ساختن شما به آنچه باید بدانید، دست نمی‌کشم.»

نظر هر کسی محترم است؟

اصلاً و ابداً. همه نظراتی دارند، اما واقعاً بر چه مبنایی باید قبول کنیم که ارزش همه آنها برابر است؟ نزدیک به سه‌سال پیش، در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، یکی از گفت‌وگوهای به‌یادماندنی این سال‌ها بین یک استاد جامعه‌شناسی و چند تا از دانشجویان در گرفت. آن استاد جامعه‌شناسی در سخنرانی‌اش موسیقی یکی از خوانندگان فوق محبوب عامه‌پسند را که به تازگی فوت کرده بود، شدیداً به باد نقد گرفت اما دانشجویانی از پایین سن فریاد می‌زدند که هر کسی نظر خودش را دارد و نباید به سلیقه دیگران توهین کرد. حق با که بود؟

آیا حق داریم هر چیزی را که دلمان می‌خواهد باور کنیم؟

باورها چیزهایی خصوصی نیستند که انتظار داشته باشیم کسی آنها را زیر سؤال نبرد. فرض کنید در یک مرکز بهداشت پزشک اطفال هستید. یک روز پدر و مادری بچه‌شان را پیش شما می‌آورند و وقتی می‌گویید زمان واکسیناسیون بچه رسیده، به شما می‌گویند: اجازه نمی‌دهیم به بچه ما واکسن بزنید. دلیلش را می‌پرسید و جواب می‌دهند: «ما معتقدیم واکسن ضرر دارد.» مسئله را توضیح می‌دهید ولی با تحکم بیشتری از شما می‌خواهند که «به باور ما احترام بگذار!». اما آیا می‌شود به باورهایی که روی زندگی دیگران اثر می‌گذارند فقط و فقط احترام گذاشت؟

کی به کیست؟ هر چه را دوست داری باور کن!

اگر کسی بگوید سیگار برای سلامتی‌تان مفید است، حرفش را باور می‌کنید؟ اگر نامزد انتخاباتی وعده‌های عجیب‌وغریب بدهد، چه؟ تبلیغات بازرگانی را چه می‌گویید؟ بسیاری از ما گوشمان به این حرف‌ها بدهکار نیست. در واقع آنقدرها هم ساده‌لوح نیستیم، اما پس این همه باور دروغین افراد از کجا می‌آید؟ نیک انفیلد می‌گوید، آنچه باورهای خطا را به خورد ما می‌دهد نه سادگی و ساده‌لوحی ما، که دستگاه پیچیده علایق و گرایش‌های اجتماعی ماست. ما عادت داریم چیزهایی را باور کنیم که به نفعمان هستند و از صمیم قلب دوستشان داریم.

چرا مقابل دانش مقاومت می‌کنیم؟

وقتی کسی چیز غلطی را باور کرد، دیگر کار از کار گذشته است. باید قبل از آن دست به کار شویم. سیگاری‌ها می‌دانند سیگارکشیدن مضر است، اما دست از عادتشان برنمی‌دارند. همان‌طور که همه می‌دانیم مصرف زیاد قند چه عوارضی دارد، اما عاشق شیرینی هستیم. با این حال، دایره چیزهای غلطی که از آن‌ها دست نمی‌کشیم، به این مسائل محدود نمی‌شود. در واقع، باورهایی مثل نژادپرستی، واکسن‌هراسی، یا انکار تغییرات اقلیمی هم معمولاً از همین سازوکار پیروی می‌کنند. ذهن ما مستعد مقاوت در برابر دانش است.

معمای ساده‌ای که نشان می‌دهد شناختن چیزها چقدر دشوار است

اگر تمام باورهای درست و موجه ما اتفاقی باشند، بدین معناست که ما هیچ چیزی نمی‌دانیم. پس از اینکه افلاطون معرفت را تعریف کرد، این تعریف نسبتاً ثابت ماند و تغییر زیادی نکرد. درست هم به نظر می‌رسید؛ برای معرفت‌داشتن به چیزی، اولاً نباید در آن شک کنید، ثانیاً آن معرفت باید درست باشد و ثالثاً بدانید چرا آن معرفت درست است، اما به یک‌باره گتیه ظهور کرد و همه‌چیز را به هم ریخت. او پرسید: «اگر شناخت ما از سر شانس درست باشد، آن وقت چه؟». ۵۰ سال می‌گذرد و متفکران همچنان درگیر مسئله گتیه‌اند./جوان

جهت دریافت مهم‌ترین خبرها، ایمیل خود را وارد کنید:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بخوانید:

دکمه بازگشت به بالا