به گزارش بخش اجتماعی سایت خبرمهم، قصهگویی قدمتی چندین هزاره ساله دارد به طوریکه نیاکان ما در روزگاران قدیم نکات آموزشی، آداب و رسومشان را در شبنشینیهای خود از طریق قصهها از نسلی به نسلی دیگر منتقل میکردند، اما امروزه به دنبال دسترسی بیشتر و راحتتر والدین به فضای مجازی و شبکههای اجتماعی، پخش قصههای صوتی برای کودکان، وجود انیمیشنهای مختلف که قصههای گوناگون را روایت میکنند و مشغله زیاد والدین، قصهگویی برای کودکان نسبت به گذشته کم رنگتر شده است.
این در حالی است که اگر والدین نسبت به فواید قصهگویی برای کودکان آگاه باشند و بدانند این کار چقدر برای کودکان و حتی خود والدین لذتبخش است، شاید این امر را جدیتر بگیرند.
تاثیر قصهها در آموزش ارزشها و مهارتهای زندگی به کودکان
نازنین دسترنج، کارشناس ارشد مشاوره خانواده و مشاور و درمانگر کودک در گفتوگو با باشگاه خبرنگاران جوان درباره تاثیر قصهها در آموزش ارزشها و مهارتهای زندگی به کودکان اظهار کرد: والدین امروزی میتوانند ارزشها و مهارتهای زندگی مانند قدرت نه گفتن و مدیریت خشم را به شکل غیر مستقیم در قالب قصهها به فرزندانشان آموزش بدهند. درمانگران و مشاوران هم از قصهها کمک میگیرند تا بسیاری از مشکلات رفتاری و اختلالات کودکان را برطرف کنند. نکته اصلی که باید در قصهگویی به آن توجه کرد، این است که قصهها باید جذاب باشند؛ بهطوریکه کودکان از شنیدن آنها لذت ببرند. از فواید قصهگویی میتوان به رشد ذهنی و عاطفی کودکان اشاره کرد.
قصهگویی را از چه سنی برای کودک آغاز کنیم؟
دسترنج بیان کرد: قصهگویی را میتوان از دوران نوزادی و حتی جنینی آغاز کرد البته ممکن است که نوزاد یا جنین محتوای قصه را متوجه نشود، ولی با آهنگ صدای مادر احساس آرامش میکند و از همان زمان با قصهها و داستانها آشنا میشود. قصهگویی همچنین ارتباط مثبت بین مادر و فرزند را تقویت میکند. مادران به مرور زمان و هنگامی که کودکشان به سن سه تا چهار سالگی میرسد، میتوانند قصههای متنوعتری را برای فرزندشان بگویند و زمان بیشتری را به قصهگویی اختصاص دهند.
تاثیر قصهگویی در تقویت مهارتهای کلامی کودک
او افزود:کودک از طریق قصهگویی به تدریج با واژهها و کلمات مختلف آشنا میشود، دایره لغاتش افزایش پیدا میکند، مهارتهای کلامی او تقویت میشود که این موارد میتوانند موجب شده که کودک زودتر صحبت کند. از سوی دیگر قصهگویی نقشی موثر در تقویت مهارت گوش دادن فعال و تمرکز کودکان دارد.
این مشاور و درمانگر کودک تاکید کرد: کودکان از سنین پیش از دبستان و به ویژه قبل از چهار سالگی به علت داشتن تفکر عینی و متوجه نشدن تفاوت بین خیال و واقعیت به خوبی با شخصیتهای داستان ارتباط برقرار و با آنها همذاتپنداری کرده و از این طریق مشکلات خود را حل میکنند. کودکان به علت اینکه تجربه کافی ندارند و با بسیاری از مسائل در دنیای واقعی برای نخستین بار است که مواجه میشوند، بنابراین قصهها کمک میکنند تا کودکان محیط پیرامون خود را به خوبی بشناسند، با دنیای اطرافشان بهتر ارتباط برقرار کنند و تجربه بیشتری کسب کنند.
دسترنج تصریح کرد: کودکان از طریق قصهها یاد میگیرند که اگر در رسیدن به هدفشان شکست خوردند، ناامید نشوند و همچون قهرمان اصلی داستان تلاش کنند تا به نتیجه مطلوب برسند. کودکان همچنین نمیتوانند محیط پیرامون خود را کنترل کنند، بنابراین از طریق قصهها و خیالپردازی میتوانند به آرزوهایشان برسند. به طورکلی قصهگویی قوه تخیل کودکان را تقویت و از سوی دیگر هیجانات منفی ناشی از ناکامیها را در کودکان تخلیه میکند، بنابراین کودکان به آرامش میرسند.
او گفت: اگر والدین قصد دارند که قصههای نوشته شده در کتب را برای فرزندانشان بخوانند، باید در انتخاب کتاب مورد نظر به علایق فرزند خود و گروه سنی او توجه کنند. بهتر است قبل از اینکه داستان را برای کودکشان تعریف کنند، آن قصه را بخوانند و وقتیکه داستان را برای فرزندشان بازگو میکنند، خود از بیان آن قصه لذت ببرند و لحن صدای خود را متناسب با هیجانات و اتفاقات داستان تنظیم کنند، ولی بهتر است که والدین، قصه مناسب فرزندشان را بسازند که برای این کار، داشتن شناخت کافی از روحیات کودک ضروری است.
انواع تیپهای شخصیتی
این مشاور و درمانگر کودک اظهار کرد: به طور کلی سه تیپ شخصیتیِ دیداری، شنیداری و لمسی وجود دارد. برای مثال هنگام گفتن قصه برای کودک دارای تیپ شخصیتی دیداری، باید بیشتر از محرکهای بصری مانند دیدن پرواز پرندگان با بالهای زیبا و رنگی در آسمان استفاده کنند یا برای کودکی که تیپ شخصیتی شنیداری دارد، بهتر است هنگام قصهگویی، والدین صداها و نواهای مختلف همچون صدای آواز پرندگان یا جریان رود را با جزئیات بیشتر به کار ببرند، این کار موجب شده که کودک بهتر با داستان ارتباط برقرار کند و قصه برای او جذابتر میشود. ساخت قصه باید به علایق کودک توجه و قهرمان داستان هم بر این اساس انتخاب شود.
دسترنج بیان کرد: کودکان قبل از چهار سالگی به علت داشتن تفکر عینی و متوجه نشدن تفاوت بین خیال و واقعیت به خوبی، بهتر است که در ساخت قصهها از حیوانات و اشیا کمک گرفته شود و حیوانات قهرمانان اصلی داستان باشند به این دلیل که کودکان بهتر با این موجودات ارتباط برقرار میکنند. کودکان همچنین به علت اینکه تفاوت بین خیال و واقعیت را متوجه نمیشوند؛ به طور کامل با شخصیتهای داستان همذاتپنداری و همانندسازی میکنند، به عبارتی آنها خود را به جای قهرمانان اصلی داستان قرار میدهند.
او افزود: والدین برای ساخت قصه نخست باید هدف اصلی داستان را مشخص کنند سپس اجزای داستان را کنار هم چیده و قهرمانان قصه را انتخاب کنند. بهتر است که هدف پنهان بوده و به شکل غیر مستقیم بیان شود تا کودک برای شنیدن پایان داستان اشتیاق لازم را داشته باشد همچنین والدین باید برای کودک کم سن و سال داستانهای ساده و کوتاه را تعریف کنند و به تدریج که کودک بزرگتر میشود، میتوانند داستانهای طولانیتر و پیچیدهتر را برای فرزندشان بیان کنند.
دسترنج یادآوری کرد: والدین میتوانند که از قصهها برای مدیریت رفتار و احساسات فرزندانشان کمک بگیرند، بنابراین از جملات طولانی، خستهکننده و بایدها و نبایدها کمتر استفاده میکنند. والدین نباید فراموش کنند که هدف اصلی از قصهگویی این است که کودکان از این کار لذت ببرند و ساعات خوشی را با آنها سپری کنند.
قصهها باید متناسب با سن کودکان باشند
مهشید فکری روانشناس کودک و نوجوان در گفتوگو با باشگاه خبرنگاران جوان درباره قدمت قصهگویی اظهار کرد: قصهگویی از زمانیکه بشر پا به عرصه حیات گذاشته، وجود داشته است. از روزگاران قدیم، افراد مفاهیم مختلف را در قالب قصه آموزش میدادند و این قصهها از نسلی به نسل دیگر انتقال پیدا کرده است؛ به طوری که ما هم امروزه این داستانها را برای فرزندانمان تعریف میکنیم.
او بیان کرد: قصهها باید جذاب و متناسب با سن کودکان باشند، زیرا کودکان بر اساس داستانها رفتار میکنند. قصهها باورهایی قوی را در آنها ایجاد میکنند که برای پی بردن این موضوع باید به عملکرد ضمیر ناخودآگاه توجه شود. ضمیر ناخودآگاه، اطلاعات غیرمستقیم را دقیقتر دریافت کرده و برای آنها برنامهریزی و بر اساس آنها رفتار میکند.
این روانشناس کودک و نوجوان افزود: قصهها به شکل غیر مستقیم مفاهیم مختلف را منتقل میکنند، بنابراین پیامهای داستانها بهتر بر ضمیر ناخودآگاه قرار میگیرند. والدین با آگاهی از مشکلات فرزندشان، قصهای را برای کودکشان تعریف میکنند که بتوانند مشکل او را در قالب پیام در قصه بگنجانند، بنابراین کودک متوجه میشود که تنها نیست و ندانستههای والدین را از خود برای آنها بیان میکند.
فکری تاکید کرد: کودکانی که سطح شناختی بالایی ندارند، پیام داستان را دریافت نمیکنند و تنها شکل ظاهری قصه را میبینند. برای مثال اگر برای کودکی داستان دندان پوسیده و کِرم خورده را تعریف کنیم، کودکی که سطح شناختی پایینی دارد، جلوی آینه در میان دندانهایش، کِرم و خانهاش را جستوجو میکند، ولی کودکی که سطح شناختی بالایی دارد، پیام قصه را دریافت میکند، بنابراین متوجه میشود که باید پس از مصرف هر وعده غذایی دندانهایش را مسواک بزند.
او تصریح کرد: از فواید قصهگویی میتوان به ایجاد الگوهای مثبت و موثر برای سالم زیستن و ارتقای بهداشت روانی کودک است. در فرآیند رشد، کودک با شنیدن داستانهای مختلف تلاش کرده تا مشکلاتش را به راحتی حل کند و با خیال پردازی زندگی رویایی را برای خود میسازد سپس سعی کرده تا در آینده به چنین زندگی دست پیدا کند، بنابراین والدین باید قصههایی را برای فرزندشان تعریف کرده که محتوایی ارزشمند داشته باشند.
این روانشناس کودک و نوجوان درباره شخصیت انسانها گفت: به طور کلی شخصیت انسانها کمالطلب است، بنابراین اگر قهرمان داستان کودک شخصیتی برتر داشته باشد، کودک الگوبرداری میکند برای مثال کودک به والدینش احترام گذاشته یا به دیگران کمک میکند.
چگونه قصهها بر قلمروهای کودک اثر میگذارند؟
فکری اظهار کرد: قصهها میتوانند بر چهار قلمرو کودک (قلمرو شناختی، عاطفی، بین فردی و شخصی) اثر بگذارند. کودک از طریق قلمرو شناختی، دنیای اطرافش را میشناسد و متوجه میشود در جامعه انسانهایی بد وجود دارند که به آنها نباید اعتماد کند، بنابراین قلمرو شناختی تفکر نقاد کودک را تقویت کرده و موجب میشود در مواجهه با مشکلاتش عملکردی بهتر داشته باشد تا مورد سوء استفاده قرار نگیرد.
او بیان کرد: قصهگویی در پالایش عاطفی و هیجانی موثر است، بنابراین کودک به محبت بیشتر و عشق ورزیدن دعوت میشود. کودکانی که قصههای زیادی شنیدهاند، به طور معمول نسبت به بقیه همسالان خود عاطفیتر هستند. به طور کلی ۶ سال نخست زندگی نقشی مهم در آینده کودک دارد.
این روانشناس کودک و نوجوان افزود: قصهگویی مهارت ارتباط موثر کودک را تقویت کرده، بنابراین او به راحتی با دیگران ارتباط برقرار میکند و اجتماعیتر میشود.
فکری تاکید کرد: قصهگویی شخصیت کودک را شکل میدهد و بینش و بصیرت او را افزایش میدهد، بنابراین کودک زندگی و مشکلاتش را بهتر درک میکند.
او یادآوری کرد: قصهها باید متناسب با سن کودک باشند؛ برای مثال کتاب خردسالان باید پر از تصاویر رنگی بوده و نوشتههای کمی داشته باشد، زیرا برای آموزش و تقویت خلاقیت تصاویر از کلمات موثرتر هستند؛ محتوای کتاب باید جدید و پُر از خلاقیت بوده تا برای کودک جذاب باشد؛ شخصیتهای داستان باید به خوبی معرفی شوند و اگر هدف از قصه، حل کردن مشکل کودک است، باید مشکلات شخصیت اصلی داستان همانند مسائل کودک باشد. اطلاعات اولیه قصه باید مختصر و مفید بوده، اطلاعات اضافی کودک را خسته میکند و علاقه او را به شنیدن ادامه داستان کاهش میدهد و در نهایت همه مشکلات موجود در قصه باید حل شوند و داستان پایانی خوش داشته باشد./yjc